دعا - رمضان ۱۳۹۰ - جلسه ۱۳
أعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيم؛ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِين
وَ صَلَّی اللهُ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّيِّبينَ الطّاهِرين وَ لَعنَةُ اللهِ عَلی اَعدائِهِم أجمَعِين.
بِسمِ اللهِ الرّحمَن الرّحِیم؛ اللّهم صَلِّ عَلَی محَمّدٍ وَ آلِ محمَّدٍ و اسمَع نِدائی إذا نادَیتُک و اسمَع دُعائی إذا دَعَوتُک و أقبِل عَلَیَّ إذا ناجَیتُک فَقَد هَرَبتُ إلیکَ وَ وَقَفتُ بَینَ یَدَیک.
مروری بر مباحث گذشته
گفته شد که افضل اعمال در ماه مبارک رمضان دو چیز است؛ یکی تلاوت آیات و کلام الهی که از مصدر وحی نازل شده است، یعنی قرآن؛ و دیگری دعا و راز و نیاز و اظهار حاجت عبد به ربّ و معبودش چه در قالب دعاهای مأثوره و چه اینکه عبد خودش قالبریزی کند که به آن دعای غیرمأثوره میگوییم. بحث ما در باب دعا به مضمون ادعیه رسید، یعنی حاجاتی که انسان از خداوند، چه در ارتباط با شخص خودش و چه نسبت به دیگران تقاضا میکند. مسأله تقدّم و تأخر در دعا را هم عرض کردم گفتم که اوّلین دعا باید غفران برای خود و دیگران باشد. حالا بحث ما نسبت به بقیّه حاجات است.
حاجات روحانی و جسمانی
در باب سایر حاجات، انسان باید از نظر ارزشی آنها را بررسی کند. انسان مرکّب از روح و جسم است. در این شکّی نیست که روح پایدار است، ولی جسم به حسب ظاهر پایدار نیست. روح اصیل و اصل است، امّا جسم فرع است، یعنی ابزار است. ارزش روح انسان نسبت به جسم، اصلاً قابل قیاس نیست و این مسأله به قدری واضح است که اصلاً نیازی نیست که آن را بررسی کنیم.
حوائجی که ما داریم، چه نسبت به خودمان باشد و چه نسبت به دیگران، یا در ارتباط با روح است یا در ارتباط با جسم است. از این دو حالت خارج نیست. حالا سراغ روح و جسم و حاجتها و احتیاجاتمان میرویم. روح ما ابعاد گوناگونی دارد. چون به قول اهلش: «النّفس فی وحدتِها کلّ القُوا»؛ یعنی با این که روح یکی است، امّا قوای متعدّده است. یکی «عقل» است. دوم، «قلب» است. سوم، عبارت از «نفس» است. ما باید اینها را از نظر ارزشی ارزیابی کنیم.
ابعاد روح
اوّل، عقل است. اعتقاداتِ ما که از آن به دین تعبیر میکنیم، در بُعد عقلانی ما است. دوم، قلب است. کار قلب چیست؟ تعلّقاتی که انسان پیدا میکند، به وسیله قلب او است. تعلّقات، از امور قلبیّه است. سوم، نفس است. ملکات، چه حسنه که ما به آنها فضائل نفسانی میگوییم و چه رذائل، مربوط به نفس هستند. کبر، حسد و امثال اینها رذیله هستند و صبر و تواضع و امثال اینها از فضائلند؛ و هر دو مربوط به نفس هستند.
در دعا حاجات روح را بر جسم مقدّم کن
من این مطلب را گام به گام عرض کردم. از نظر ارزشی، انسان اوّلاً باید در مورد احتیاجات روحیاش از خدا تقاضا کند. چرا؟ چون روح پایدار است و جسم ابزار است. اوّلین چیزی که انسان باید در دعاهایش از خدا بخواهد، مسأله دین، هدایتهای دینی و اعتقادیات است. در دعا میگوییم: «ثَبِّتْنِي عَلَى دِينِك».[1] از خدا بخواه که در اعتقاداتت ثبوت داشته باشی. «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيم».[2] از او بخواه که هدایتت کند. ثبوت در اعتقادیات را بخواه که ـنعوذباللهـ دستخوش انحراف اعتقادی نشوی.
در مرحله بعد به سراغ قلب و تعلّقات قلبی میرویم؛ قلب، دل است؛ و تعلّقات، همان دلبستن است. انسان نسبت به دل، از خدا چه بخواهد؟ باید از خدا بخواهد که واردات قلبیّهاش خداپسندانه باشد. باید از خدا بخواهد که به کسی دل ببندد که مورد رضای الهی باشد.
من اینها را فهرستوار میگویم؛ دعاهایی که میکنیم، اوّلاً باید سراغ روحمان برویم و بعد جسم؛ ثانیاً در روح هم اوّل درباره اعتقادات، دین، هدایت و صراط مستقیم دعا کنیم و ثبوت در راه را از خدا بخواهیم. بعد از خدا بخواهیم که واردات قلبیّه و تعلّقات درونیمان تعلّقات الهی باشد، نه مادّی و حیوانی. بعد هم نوبت به فضائل و رذائل نفسانیّه میرسد. ملکات حسنه را از خدا بخواهیم و اگر ـنعوذباللهـ مبتلا به سیئه، یعنی ملکات رذیله هستیم، از او بخواهیم که توفیق دهد آنها را از صفحه نفس تطهیر کنیم.
دعای پیغمبر اکرم برای علی(علیهالسلام) در ابعاد روحانی
بحث ما روش گرفتن از دعاهای معصومین(صلواتاللهعلیهماجمعین) بود. اوّل میروم سراغ پیغمبر و دعاهایی که پیغمبر به خصوص نسبت به دیگران دارد. روایتی است از پیغمبر اکرم که حضرت برای علی(علیهالسلام) دعا کرد: «اللَّهُمَّ وَفِّقْهُ وَ سَدِّدْه».[3] خدایا او را موفّق و استوار بدار! در روایت دیگری دارد: «اللَّهُمَّ اجْلُ قَلْبَهُ وَ اجْعَلْ رَبِيعَهُ الْإِيمَانَ بِكَ».[4] خدایا! دل علی(علیهالسلام) را جلا بده و بهار دلش را ایمان به خودت قرار بده!
من در بحثهای سابقم گفتم که ایمان، دلبستگی به خدا است. ایمان به خدا یعنی دلبستگی به خدا. ایمان غیر از اعتقاد است و آنچه که روی انسان اثر میگذارد و کاربرد دارد، دلبستگی به خدا است که با اعمال ما ظاهر میشود. حتّی اعتقاداتی هم که روی دل اثر نگذارد و جزء واردات قلبیه نشود، فایدهای ندارد.
در روایتی دارد که علی(علیهالسلام) فرمود: «دَعا لِی النَّبِیُّ فَقَالَ اللَّهُمَّ اهْدِ قَلْبَهُ وَ اشْرَحْ صَدْرَهُ وَ ثَبِّتْ لِسَانَه».[5] پیغمبر برای من دعا کرد که بار خدایا، دلش را هدایت کن! سینهاش را گشایش بخش! (که چه بسا اشاره به نفس و روح باشد که ما در اصطلاحاتمان از آن به سعه صدر تعبیر میکنیم) و زبانش را استوار بدار که ـنعوذباللهـ خلاف واقع از آن صادر نشود.
در روایت دیگری علی(علیهالسلام) فرمود: «کَانَ رَسُولُ اللهِ یَضَع يَدَهُ عَلَى صَدْرِي»؛ پیغمبر اکرم دستش را روی سینهام میگذاشت. «وَ دَعَا اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى بِأَنْ يَمْلَأَ قَلْبِي عِلْماً وَ فَهْماً وَ حِكْمَةً وَ نُورا».[6] یعنی برای من چنین دعا میکرد و از خدا میخواست که قلب مرا سرشار از علم و فهم و حکمت و نور گرداند. همه این دعاها در ابعاد روحی است.
دعای پیغمبر اکرم برای اهل بیت(علیهمالسلام)
اینها راجع به علی(علیهالسلام) بود، حالا میآییم دایرهاش را کمی بیشتر میکنیم. میرویم سراغ دعای پیغمبر برای اهل بیتشان؛ یعنی فرزندشان، نوههایشان، یعنی امام حسن و امام حسین(علیهمالسلام) و دامادشان. شما در حدیث کساء بسیار این دعا را خواندهاید: «اللَّهُمَّ هَؤُلَاءِ أَهْلُ بَيْتِي اللَّهُمَّ أَذْهِبْ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهِّرْهُمْ تَطْهِيرا».[7] خدایا، پلیدی را از اینها ببر و پاکِ پاکشان کن! در روایتی دارد که: «قال هذا ثلاث مرّاة»[8] حضرت سه بار این دعا را مطرح کردند.
در همین رابطه در یکی از نقلها دیدم که روزی پیغمبر اکرم نشسته بود و امیرالمؤمنین(علیهالسلام) و زهرا(سلاماللهعلیها) و حسنین(سلاماللهعلیهما) هم جمع بودند؛ و پیغمبر گفت: «اللَّهُمَّ إِنَّكَ تَعْلَمُ أَنَّ هَؤُلَاءِ أَهْلُ بَيْتِي وَ أَكْرَمُ النَّاسِ عَلَيَّ». خدایا! میدانی که اینها اهلبیت من و گرامیترین مردم نزد من هستند. «فَأَحِبَّ مَنْ يُحِبُّهُمْ وَ أَبْغِضْ مَنْ يُبْغِضُهُمُ وَ وَالِ مَنْ وَالَاهُمْ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُمْ وَ أَعِنْ مَنْ أَعَانَهُمْ وَ اجْعَلْهُمْ مُطَهَّرِينَ مِنْ كُلِّ رِجْسٍ مَعْصُومِينَ مِنْ كُلِّ ذَنْبٍ وَ أَيِّدْهُمْ بِرُوحِ الْقُدُسِ مِنْك».[9] روش دعا را از پیغمبر یاد بگیرید!
دعای پیامبر برای اعقاب اهل بیت
حتّی پیغمبر اکرم پا را از این هم فراتر هم میگذارد؛ نه تنها دختر و داماد و دو تا نوههایش را دعا میکند، بلکه کسانی که از اعقاب اینها است را هم دعا میکند. در روایتی دیدم که پیغمبر اکرم فرمود: «لَقَد دَعَوْتُ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَنْ يَجْعَلَ الْعِلْمَ وَ الْفِقْهَ فِي عَقِبِي وَ عَقِبِ عَقِبِي».[10] حضرت تصریح میکند که به تحقیق من از خدا خواستم، یعنی دعا کردم که علم و حکمت را در فرزندانم و در فرزندانِ فرزندانم قرار دهد. پیغمبر در دعا کردن، این روش را به ما آموزش دادند.
پیغمبر در دعاها سراغ چه چیزی رفته است؟ سراغ ایمان و اعتقادات و ملکات رفته است. علم جزء ملکات حسنه است. پیغمبر اکرم در دعاها به سراغ آنچه که مربوط به ابعاد روحانی انسان است، رفتهاند؛ لذا در دعاهای مأثور ماه مبارک رمضان، یعنی آنهایی که معصومین برای ما قالبریزی کردهاند، چه دعای ابوحمزه، چه دعای افتتاح و...، این مطالب در آنها هست. اگر هم خودت میخواهی قالبریزی کنی، توجه داشته باش که حقّ تقدّم با چیست. فقط سراغ جسم نرو! چرا که ابزار است و از بین رفتنی است. سراغ مسائل اعتقادی، تعلّقات قلبی و ملکات نفسانی هم برو؛ و بلکه آنها را بر احتیاجات مادّی و جسمانی مقدّم بدار.
دعای پیغمبر اکرم برای محبّین اهلبیت
روایتی را میدیدم که پیغمبر اکرم راجع به اهلبیت اینطور دعا میکند: «فَأَحْبِبْ مَنْ أَحَبَّهُمْ وَ أَبْغِضْ مَنْ أَبْغَضَهُمْ». خدایا! کسانی را که اهلبیت من را دوست میدارند، دوست بدار و کسانی را که آنها را دشمن میدارند، دشمن بدار! «وَ وَالِ مَنْ وَالَاهُمْ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُمْ وَ أَعِنْ مَنْ أَعَانَهُمْ وَ اجْعَلْهُمْ مُطَهَّرِينَ مِنْ كُلِّ رِجْس».[11] وقتی این فرازها را میبینیم، این سؤال به ذهن انسان میرسد که پیغمبر اینها را گفته بود و با بچههایش آن کارها را کردند؟! من نمیخواستم مأخذهای این روایات را بگویم. امّا بدانید این دعاهایی که از پیغمبر نقل کردم، فقط از طریق شیعه نقل نکردم؛ اینهایی را که خواندم، از طریق عامّه است. اینها را نقل میکنید و از آنها چشم می بندید؟!
توسّل به امام حسین(علیهالسلام)
جلسه گذشته توسلمان به آن موقعیّتی بود که حسین(علیهالسلام) آمد و خودش عازم میدان شد که از آن به روضه وداع تعبیر میکنند. من از جملهای که نقل شده است، این استفاده را میکنم که امام حسین(علیهالسلام) وقتی حرکت کرد که به سمت میدان برود، با عجله و سرعت رفت. وقتی داشت میرفت، یکوقت دید یک صدای آشنایی به گوشش میخورد: «مهلاً مهلاً یا ابنَ الزَّهراء»... آهسته برو، عجله نکن... حضرت برگشت، دید خواهرش زینب(سلاماللهعلیها) است. اینکه چه گذشت را نمیگویم...
حسین(علیهالسلام) به میدان رفت. وقتی حضرت مقاتله میکرد، خسته شد. در لهوف مینویسد: «فوقف يستريح ساعة»؛ خسته شد، لحظهای ایستاد تا استراحت کند. «إذ أتاه حجر فوقع على جبهته»؛ ناگهان با سنگ پیشانی حسین را شکستند. «فأخذ الثوب ليمسح الدم عن جبهته»؛ دامن پیراهن را بالا آورد که خون را از روی صورت و از جلوی چشمش پاک کند. میدانید چه شد؟ «فأتاه سهم مسموم له ثلاث شعب فوقع على قلبه».[12] تیر سه شعبهای آمد و به قلب حسین(علیهالسلام) خورد....
[1]. بحارالأنوار، ج81، ص365
[2]. سوره الفاتحه، آیه 6
[3]. بحارالأنوار، ج2، ص319
[4]. بحارالأنوار، ج37، ص29
[5]. بحارالأنوار، ج40، ص26
[6]. بحارالأنوار، ج36، ص256
[7]. بحارالأنوار، ج35، ص208
[8]. بحارالأنوار، ج35، ص232
[9]. بحارالأنوار، ج37، ص84
[10]. بحارالأنوار، ج36، ص338
[11]. بحارالأنوار، ج43، ص24
[12]. اللهوف، ص120