دعا - رمضان ۱۳۹۰ - جلسه ۱۵
أعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيم؛ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِين
وَ صَلَّی اللهُ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّيِّبينَ الطّاهِرين وَ لَعنَةُ اللهِ عَلی اَعدائِهِم أجمَعِين.
بِسمِ اللهِ الرّحمَن الرّحِیم؛ اللّهم صَلِّ عَلَی محَمّدٍ وَ آلِ محمَّدٍ و اسمَع نِدائی إذا نادَیتُک و اسمَع دُعائی إذا دَعَوتُک و أقبِل عَلَیَّ إذا ناجَیتُک فَقَد هَرَبتُ إلیکَ وَ وَقَفتُ بَینَ یَدَیک.
مروری بر مباحث گذشته
گفته شد که ماه مبارک رمضان، ماه تلاوت کلام الهی است که از مصدر وحی نازل شده، و ماهی است که عبد با ربّش راز و نیاز میکند؛ به این معنا که خواستههایش را چه در قالب ادعیه مأثوره و چه غیر مأثوره مطرح میکند. ماه مبارک رمضان، ماه تلاوت قرآن و ماه دعا است. بحث ما به انتخاب مضامین ادعیه چه نسبت به خود و چه دیگران رسید.
عرض کردم که انسان دو بُعدی است و بُعد روحی و جسمی دارد؛ خود روح هم دارای ابعاد مختلف اعتقادی و ایمانی، قلبی و نفسانی است. لذا انسان باید در انتخاب دعا، بُعد روحی را بر جسم مقدّم کند. یعنی وقتی دعا میکند، بیشتر روی آن جهت اهتمام بورزد. هر بُعد از ابعاد وجودیِ انسان که ارزشمندتر است، باید نسبت به آن بُعد بیشتر دعا کرد. در جلسه گذشته، بحث ما به اینجا رسید که ابعاد وجودی انسان از یکدیگر بیگانه نیستند؛ یعنی با هم رابطه دارند و اثر متقابل روی یکدیگر دارند. بُعد اعتقادی و ایمانی، بُعد قلبی و تعلّقات قلبی و بُعد نفسانی و ملکات و رذائل و فضائل، روی هم اثر دارند و حتّی اینها و جوارح هم بر روی هم اثر متقابل دارند.
کدام بُعد انسان اثرگذارتر است؟
این جلسه بحثم این است که از نظر اثر، کدامیک از این ابعاد قویتر است؟ کدام بُعد وجودی انسان در اثرگذاری، نسبت به ابعاد دیگر قویتر است؟ یک بحث، بحث ارزشی در باب ابعاد وجودی انسان است که این را جلسه گذشته بحث کردیم؛ بحث دوم، بحث اثر است. یعنی انسان بداند کدام بُعد او بیشتر مؤثّر است، تا در دعاهایش بیشتر روی آن تأکید کند و از خداوند استمداد کند و چون اثرش بیشتر است، آن بُعد را تقویّت کند. در اینجا مرادمان از اثر، «نقش سازندگی» است.
از آن طرف هم انسان باید بداند در مقابل این اثر سازندگی، چه چیزهایی هستند که چه در بُعد قلبی، چه نفسانی و چه عملی، «نقش تخریبی» دارند و بیشتر زیان میرسانند، تا آنها را اصلاح کند و در دعاهایش هم از خدا بخواهد و استمداد کند که بتواند نسبت به آن امور مراقبت بیشتری کند. در نتیجه، انسان میتواند آن بُعد را که نقش سازندگی بیشتری دارد، تقویت کند و در مقابل، آنچه را که جنبه تخریبیاش بیشتر است، حذف کند و در دعاهایش از خداوند استمداد کند که خدا در سازندگی روحی به او کمک کند و از آن طرف هم نسبت به آن چه که نقش تخریبی دارد، از خدا بخواهد که اصلاحش کند.
بُعد ایمانی، اثرگذارترین بُعد وجودی انسان
اگر چه بحث ارزشی و بحث اثرگذاری با هم رابطهای پیدا کردند، امّا اینها دو بحث جداگانه است. در باب اثرگذاری، اگر بُعد ایمانی شخص تقویّت شود، روی قلب و نفس و جوارحش اثر مثبت میگذارد و اثرش هم قویتر است. یعنی هر چه درجه ایمان بالا رود و انسان از خدا نسبت به ایمانش استمداد کند و دعا کند، اثرش بر روی سایر ابعاد وجودی بیشتر میشود. ما این مطلب را در معارفمان هم میبینیم که البته گاهی در قالب دین وارد شده است.
روایتی از امام هفتم(علیهالسلام) وارد شده که حضرت فرمود: «الْمُؤْمِنَ أَعَزُّ مِنَ الْجَبَلِ»؛ مؤمن از کوه هم قدرتمندتر و قویتر است. عزّت به دو معنا است؛ ارجمندی و قدرت. در اینجا قدرت و قوّت مدّ نظر است. «يُسْتَقَلُّ مِنْهُ بِالْمَعَاوِلِ«لَا يُسْتَقَلُّ مِنْ دِينِهِ بِشَيْءٍ».[1] «معاول» جمع «مِعوَل» به معنای کلنگ آهنی است. کوه را میشود با کلنگ کَند و در آن نفوذ کرد و آن را سوراخ کرد، امّا با هیچ چیزی نمیشود در دین مؤمن رخنه کرد. یعنی دین مؤمن از سنگ هم سختتر و قدرتمندتر است. ایمان چنین تأثیری دارد.
روایت دیگری هم از امام صادق(علیهالسلام) داریم که فرمودند: «الْمُؤْمِنُ أَصْلَبُ مِنَ الْجَبَلِ تَسْتَقِلُّ مِنْهُ وَ الْمُؤْمِنُ لَا يُسْتَقَلُّ مِنْ دِينِهِ شَيْءٌ».[2] از نظر مضمون، به همان معنای روایت سابق است. میفرماید مؤمن سختتر از کوه است؛ از کوه میتوان کم کرد، ولی از دینِ مؤمن نمیتوان کاست.
رابطه ایمان با عدم دلبستگی به دنیا
ایمان حقیقی قوی است و میتواند روی ابعاد دیگر اثر بگذارد. مثلاً در بُعد قلبی، مکرّر گفتهام که قلب، ظرف محبّت و تعلّقات است؛ اگر ایمان قوی باشد، جلوی تعلّقات قلبی به امور مادّی که نقش تخریبی دارد را میگیرد. این مطلب به تعبیری در روایاتمان هم وارد شده است. امام صادق(علیهالسلام) فرمود: «حَرَامٌ عَلَى قُلُوبِكُمْ أَنْ تَعْرِفَ حَلَاوَةَ الْإِيمَانِ حَتَّى تَزْهَدَ فِي الدُّنْيَا».[3] زهد، عدم وابستگی است. وابستگی به دنیا از موانع محسوب میشود و نمیگذارد انسان طعم ایمان را بچشد. لذا اگر ایمان را تقویت کنیم، تعلّق به دنیا کم میشود. جلسه گذشته هم عرض کردم که هر چه ایمان بالا رود، تعلّقات نسبت به امور دنیوی کم میشود، تا اینکه انسان به جایی میرسد که دیگر تعلّقی برایش باقی نمیماند.
«وَرَع» عامل تقویت ایمان؛ «طمع» عامل تضعیف ایمان
در بُعد نفسانی، یعنی نسبت به فضائل و رذائل، آن رذیلهای که ایمان را تهدید میکند، کدام است؟ در روایتی داریم: «قُلْتُ مَا الَّذِي يُثْبِتُ الْإِيمَانَ فِي الْعَبْدِ»؛ از حضرت سؤال کردند که چه چیزی ایمان را در انسان استوار نگه میدارد؟ «قَالَ الَّذِي يُثْبِتُهُ فِيهِ الْوَرَعُ»؛ حضرت فرمود آنچه که ایمان را در دل استوار میدارد، ورع است. ما سابقاً بحث کردیم که آیا ورع و تقوا دو چیز هستند یا یک چیز؛ گفته شد که ورع عبارت از آن ملکهای است که انسان به واسطه آن از مشتبهات هم پرهیز کند. بعد حضرت فرمود: «وَ الَّذِي يُخْرِجُهُ مِنْهُ الطَّمَعُ».[4] امّا آن چیزی که موجب میشود انسان از محدوده ایمان خارج شود، چشمداشت به امور مادّی است که در دست دیگران است.
«دروغ» مانع چشیدن طعم ایمان
من از قلب شروع کردم، بعد هم سراغ نفس آمدم، و حالا سراغ جوارح میرویم. در این رابطه روایتی از علی(علیهالسلام) داریم که فرمود: «لَا يَجِدُ عَبْدٌ طَعْمَ الْإِيمَانِ حَتَّى يَتْرُكَ الْكَذِبَ هَزْلَهُ وَ جِدَّهُ».[5] «کذب» یک عمل جوارحی است. بندهای طعم ایمان را نمیچشد، مگر این که دروغ را، چه به شوخی و چه جدّی، ترک کند.
پس اینطور جمعبندی میکنیم که آنچه از نظر اعتقادی برای ایمان مضرّ است، تعلّقات دنیوی است؛ آنچه که از نظر نفسانی برای ایمان مضرّ است، طمع است؛ و آنچه در بین اعمال جوارحی برای ایمان مضرّ است، دروغ گفتن است. البته نه اینکه چیزهای دیگر ضرر ندارد؛ امّا اینها سرآمد اموری هستند که ایمان را تضعیف و تخریب میکند. انسان باید سراغ اموری برود که ایمان را تقویّت میکند و از آن طرف اموری که به ایمان ضربه میزنند را ترک کند. تا اینجا سه مورد از سرآمد اموری که به ایمان ضربه میزنند، مشخص شد؛ تعلّقات قلبی نسبت به امور مادّی، طمع و دروغ گفتن. اینها نسبت به ایمان نقش تخریبی دارند.
در این ماه برای ایمانت دعا کن!
حالا میخواهی در ماه مبارک رمضان دعا کنی؟! سراغ آن چیزهایی برو که ایمانت را استوار و پابرجا و تقویت میکند. مثلاً از خدا بخواه که در باب ملکات نفسانی، به من ورع عنایت کن؛ خودت تلاش کن و بعد هم از خدا طلب کمک کن تا خدا نسبت به آن اموری که موجب تقویّت ایمان میشود، یاریات کند. از آن طرف، نسبت به آن اموری که به ایمان ضربه میزند، مراقبت کن و از خدا بخواه و دعا کن که یاریات کند که بتوانی آنها را در خودت تضعیف کنی تا آنجایی که اینها محو شوند.
پس در دعاهایی که در ماه مبارک رمضان میکنید، باید دو چیز را مدّ نظر داشته باشید؛ هم از نظر ارزشی و هم از نظر اثرگذاری، در هر دو جهت، مسأله «ایمان» مقدّم است. چون هر چه درجه ایمان رود، ابعاد دیگر را تحتالشعاع قرار میدهد. لذا از خداوند بخواه که ایمانت را تقویت کند. خودت هم تلاش کن و در صدد باش آن چیزهایی که برای ایمان مضرّ هستند را تضعیف کنی و از خدا هم بخواه و دعا کن که در تضعیف آنها تو را کمک کند. هم خودت تلاش کن و هم دعا کن و از خدا بخواه! مثلاً بگو خدایا کذب را از من دور کن؛ خودت هم مقیّد باش که راستگو باشی.
دعای پیامبر برای امام حسن(علیهالسلام)
با توجّه به این شب مبارک، روایتی میخوانم که البته یک دعا است. این روایت را عامّه نقل میکنند. «قَالَ النَّبِيُّ وَ قَدْ جَاءَهُ الْحَسَنُ وَ فِي عُنُقِهِ السِّخَابُ»؛ امام حسن(علیهالسلام) در ایّامی که طفل بود، خدمت پیغمبر اکرم آمد، در حالی که گردنبندی به گردن داشت. «فَالْتَزَمَهُ رَسُولُ اللَّهِ وَ الْتَزَمَ هُوَ رَسُولَ اللَّهِ»؛ پیغمبر اکرم امام حسن را در آغوش کشید، امام حسن هم پیغمبر را بغل کرد! بعد پیغمبر اکرم راجع به امام حسن(علیهالسلام) چنین دعا فرمود: «اللَّهُمَّ إِنِّي أُحِبُّهُ»؛ بار خدایا! من او را دوست میدارم. «فَأَحِبَّهُ»؛ تو هم او را دوست بدار! «وَ أَحِبَّ مَنْ يُحِبُّهُ». خدایا! دوستداران امام حسن را هم دوست بدار! در روایت دارد: «ثَلَاثَ مَرَّات».[6] یعنی پیغمبر اکرم سه بار این دعا را برای امام حسن(علیهالسلام) تکرار کرد و از خدا خواست که امام حسن(علیهالسلام) را و کسانی که او را دوست میدارند، دوست بدارد.
[1]. بحارالأنوار، ج97، ص92
[2]. بحارالأنوار، ج64، ص362
[3]. بحارالأنوار، ج70، ص49
[4]. بحارالأنوار، ج67، ص304
[5]. بحارالأنوار، ج69، ص249
[6]. بحارالأنوار، ج43، ص294