وفات حضرت خدیجه (سلام الله علیها)
بسم الله الرحمن الرحیم
چنانچه عرض شد اهل سنت یک مرد و یک زن عرشی را به فرش کشاندند و یک زن و مرد فرشی را به عرش بردند حضرت ابوطالب (علیه السلام) و حضرت خدیجه (سلام الله علیها) را بغضاً لعلی و لفاطمه از عرش به فرش کشاندند و عایشه و ابوسفیان را حباً لابی بکر و لبنی امیه از فرش به عرش بردند. از ابوطالب (علیه السلام) به عنوان کافر و مشرک یاد می کنند در حالی که:
1- اگر مشرک بود چرا هزار شبانه روز در شعب ابی طالب با پیامبر تبعید شده بود؟ با چه جرمی غیر از اسلام و ایمان حکم تبعید بر ایشان صادر کردند؟
2- ابوطالب (علیه السلام) که حتی سابقه یک جنگ و مشاجره و تهدید و توهین را در سابقه خود نسبت به اسلام و پیامبر و مسلمانان ندارد.
3- ابوطالب (علیه السلام) که هیچ مورخی جابجایی بت ها و عبادت و خم و راست شدن مقابل بت ها و یا تعریف و تمجید بت ها از او نقل نکرده و ندیده است.
ابوسفیان را بزرگ می شمارند در حالی که:
1- جنگی نبود بر علیه مسلمین مگر اینکه او یا فرماندهی کرده یا حمایت مالی کرده، یا حضور فعال داشته است. تقریبا تمام مسلمانان صدر اسلام به دست او شکنجه شدند.
2- آخرین شخصی که به ظاهر مسلمان شده، البته نه با خواسته خود بلکه با تهدید عباس عموی پیامبر و ترس اخراج از مکه و ...
3- بعد از به قدرت رسید بنی امیه سر قبر حمزه آمد و با لگد به قبر حمزه زد و فریاد کشید: یا ابا عماره ان الامر الذی اجتدلنا علیه بالسیوف، الیوم بید غلماننا (آن چیزی که بر سر آن با هم جنگیدیم امروز بدست جوانان ما افتاد).
4- در آخرین سال های عمر کثیف خود کور شده بود و در جلسه ای کفر خود را بیشتر بر ملا کرد. در یک جلسه سرّی بنی امیه سئوال کرد آیا غریبه در میان ما هست؟ گفتند نه. بار دوم سئوال خود را تکرار کرد وقتی مطمئن شده خطاب به حاضرین کرد گفت با این حکومت مانند توپ بازی کنید تلقفوها تلقف الکره و لا هناک جنه و لا نار (نه بهشتی درکار هست نه جهنمی). این درحالی بود که تمام حضار مجلس به اصطلاح از مسلمانان مثلاً با سابقه بودند و اعتراضی به او نکردند.
عایشه نیز از کسانی است که به تعبیر غزالی در احیاءالعلوم رسول اکرم را خیلی اذیت کرد و گاهی سخنان کفرآمیز بر زبان جاری می ساخت. غزالی نقل میکند که عایشه بر سر موضوعی صدایش را بلند کرد و فریاد می زد پیامبر هر چه او را امر به سکوت می کرد بیشتر فریاد میزد در همین هنگام ابوبکر اجازه گرفت و وارد شد پیامبر فرمود ببین دخترت چه می گوید رسول اکرم فرمود تو می گویی یا من بگویم؟ با کمال بی ادبی خطاب کرد: انت الذی تزعم انک رسول الله (تو که خیال میکنی پیامبری بگو)
اما خدیجه (سلام الله علیها): خدیجه (سلام الله علیها) همانطور که مورخین نقل میکنند عاقله قریش بوده هی من اعقل نساء القریش. به طوری که طرف مشورت تمام قریش در مشکلات بوده است. هی من اجمل نساء القریش و کانت تسمی بملیکه العرب در بزرگواری او همین بس که او را ملیکه عرب گویند.
از نظر ثروت ثروتمندترین خاندان قریش بوده است خانه ها و باغ ها و نخلستان ها و مال التجاره و پولهای نقد او زبانزد همه بوده است.
سئوال:
1- چرا خدیجه (سلام الله علیها) که سالها با رسول اکرم (ص) بوده است را فراموش کردند و لقب ام المؤمنینی او را برای دیگری مصادره کردند؟
2- چرا از او حتی یک حدیث یا یک فضیلت بیان نمی کنند در حالی که سابقه او در همراهی پیامبر بیشتر بوده است اما از دیگری با سابقه کم هزاران حدیث وضع کرده و نقل کردند؟
3- ثروت خدیجه (سلام الله علیها) کجا رفت در چه مسیری خرج شد؟
4- مسلمانان در شعب ابی طالب هزار شبانه روز میهمان ثروت چه کسی غیر از خدیجه (سلام الله علیها) بودند؟ آنان که اکثراً از مردم فقیر و محروم بودند.
5- با اینکه او اولین مسلمان از بانوان اسلام است چرا از سابقه اسلام خدیجه(سلام الله علیها) سخنی به میان نمیآورند؟
6- آیا شنیده شد رسول اکرم از خدیجه (سلام الله علیها) ناراحت شود یا ناراحتی را نقل کند؟ با اینکه از بقیه زنان ناراحت میشد و آیات متعددی نازل میشد که چرا پیامبر را اذیت میکنید؟
تمام اینها یک پاسخ دارد آنهم: (بغضاً لفاطمه) تمام فضائل او را در دل تاریخ دفن کردند و از آن گذشتند.
هر وقت جبرئیل نازل میشد و خدیجه (سلام الله علیها) در آن مکان بود قبل از نزول وحی از طرف خداوند متعال عرض می کرد یا رسول الله خداوند فرمود سلام مرا به خدیجه برسان. آخرین ساعات او در حالی سپری میشد که ملیکه العرب حجاز با آنهمه ثروت اکنون در یک اتاق محقر آنهم روی حصیر خوابیده و از درد و مشقت و رنج های شعب ابیطالب مریضه شده است رسول اکرم فاطمه را به خانه ابوطالب (علیه السلام) آورد و برگشت کنار بستر مریضه خود نشست. خدیجه (سلام الله علیها) چشمان خود را باز کرد به جای گله از وضعیت و مریضی و مشکلات عرض کرد یا رسول الله من نمیدانم الان که دارم میروم خدا از من راضی است یا نه؟ بلافاصله جبرئیل نازل شد یا رسول الله خدا میفرماید سلام مرا به خدیجه برسان بگو من از تو کمال رضایت را دارم. خدیجه (سلام الله علیها) از دنیا رفت بعد از دو یا سه روز رسول اکرم به منزل ابوطالب (علیه السلام) رفت و فاطمه خود را بغل گرفت و با نوازش آورد وقتی به منزل آورد مادر را صدا می زد و گریه میکرد فاطمه اینجا جای خالی مادر را دید و گریه می کرد اما زینب کنار بدن مادر گریه می کرد و وا اماه میگفت.