ویژگیهای ماه مبارک رمضان 7
بسم الله الرحمن الرحیم
فضیلت صدقه در ماه رمضان
و تصدقوا على فقرائکم ، و مساکینکم ، و وقروا کبارکم ، و ارحموا، صغارکم ، و صلوا ارحامکم ؛
اى مردم ، در ماه رمضان ، به فقرا، و مستمندان ، بیش از سایر ماه هاى سال صدقه بدهید و در این ماه ، بزرگسالان ، را احترام و کودکانتان را مورد لطف و مهربانى قرار دهید و با بستگان ، صله رحم ، به جا بیاورید، چهار دستور رسول اکرم صلى الله علیه و آله را در ماه مبارک ، رمضان در این جلسه ، مورد بحث قرار مى دهیم ، اول صدقه دادن ورسیدگى مادى بیشتر به تهى دستان ، و نیازمندان .
بین علما اختلاف است که آیا فقیر بى چاره تر است و نادارتر است یا مسکین ؟
شیخ طوسى ، در نهایة و سلار و ابن جنید و بعض علماى دیگر فرموده اند: مسکین نادارتر است به دلیل آیه شریفه که مى فرماید: (او مسکینا ذا متربة یعنى مسکین ، به خاک افتاده از نهایت بى چیزى .
ولى ابن ادریس ، و شیخ طوسى ، در کتاب خلاف و مبسوط فرموده اند: فقیر و بى چاره تر است ، به دلیل آن که در آیه تقسیم زکات فرموده است :
انما الصدقات للفقراء و المساکین ، و العالمین ، علیها در این آیه فرموده ، که صدقه را ابتدا، به فقرا بدهد؛ و این شاید به این دلیل است که آنها بى چاره ترند البته مشهور همان قول اول است .
روایتى از امام صادق علیه السلام نقل شده ، که این قول را تاءیید مى کند. عبدالله بن مسکان به نقل از ابى بصیر مى گوید: از آن حضرت پرسیدم : فقیر کیست ؟ و مسکین کدام است ؟ فرمود:
الفقیر الذى لایسئل الناس ، و المسکین ، اجهد منه و الباءس اجهدهم
فقیر کسى است که از مردم طلب نکند، ولى مسکین در تحصیل معاش در مشقت بیشترى است و بائس از هر دوى آنها، بیشتر در رنج و تعب است .
ناگفته نماند: اختلاف مزبور در صورتى است که لفظ فقیر و مسکین ، هر دو در یک جا ذکر شود مثل آیه زکات و خطبه شریفه ولى در جایى که فقط یکى از آن دو گفته شود، مسلما شامل هر دو گروه مى شود، مراد کسى است که مخارج خود و خانواده اش را در سال گذشته باشد(نه بالفعل و نه بالقوة ).
بنابراین در حاشیه شرح لمعه گفته اند:
الفقیر و المسکین کالجار و المجرور ان اجتمعا افترقا و ان افترقا اجتمعا ؛
فقیر و مسکین مثل لفظ جار و مجرور هستند که اگر هر دو با هم ذکر شدند، از هر کدام ، یک معنا اراده مى شود، ولى اگر فقط یکى از آن دو ذکر شد، مقصود، یک معناى ، عامى است که شامل دیگرى ، هم مى شود.
گیرنده صدقه در حقیقت خداست
در دین اسلام ، در آیات و روایات تاءکید بسیار زیادى بر صدقه دادن شده است و ترغیب و تشویق فوق العاده نموده اند، تا آنجا که در چند آیه ، خداوند، خود را به عنوان گیرنده صدقه معرفى مى کند.
من ذا الذى ، یقرض الله حسنا فیضاعفه له اضعافا کثیرة الله یبقض و یبسط والیه ترجعون .
الم یعلموا ان الله هو یقبل التوبة عن عباده ، و یاءخذ الصدقات ، و ان الله هو التواب الرحیم .
آیا نمى دانید، به راستى ، تنها خدا است که توبه بندگانش را مى پذیرد، و تنها اوست که صدقات را مى گیرد؟
ان تقرضوا الله قرضا، حسنا یضاعفه ، لکم و یغفر لکم و الله شکور حلیم .
اگر به خدا قرض الحسنه بدهید خداى متعال ، چند برابر آن را به شما مى دهد، و شما را مى آمرزد، در حالى که ، خدا شکر کننده ، بسیار بردبار است .
بنابراین اصل ، که گیرنده ، صدقه خداى متعال است ؛ در بعضى روایات آمده است که بهتر است صدقه دهنده ، پول را در کف دست خود بگیرد، و فقیر از روى دست او بردارد، تا دست فقیر - که نمایانگر دست خدا است - بالا قرار گیرد.
در روایت مفصلى معلى بن خنیس نقل مى کند که : در شبى بارانى ، امام صادق علیه السلام را دیدم که بیرون آمده و به ظله بنى ساعده رفت و در میان فقرایى که خواب بودند، نان تقسیم کرد. سپس او از زبان امام چنین نقل مى کند که امام فرمود:
و کان ابى اذا تصدق بشى ء و ضعه فى ید السائل ، ثم ارتده ، فقبله و شمه ثم رده فى ید السائل ، و ذلک انها تقع فى یدالله قبل ان تقع فى یدالسائل .
پدرم امام باقر علیه السلام وقتى چیزى صدقه مى داد، آن را در دست فقیر مى گذاشت ، بعد از او مى گرفت و مى بوسید، و مى بویید، و دوباره ، به او مى داد، زیرا صدقه ، پیش از آن که به دست فقیر برسد، به دست خداى متعال مى رسد.
در بحارالانوار، از خصال و ثواب الاعمال از اسحاق بن غالب به نقل از ابى جعفر علیه السلام درباره فضیلت صدقه چنین آمده است :
قال البر الصدقة ینفیان ، الفقر و یزیدان ، فى العمر، و یدفعان ، سبعین میتة سوء .
امام علیه السلام فرمود: خوبى کردن ، به دیگران و صدقه دادن ، فقر را ریشه کن مى کند باز هم روایات زیادى داریم ، که مضمون بسیارى از آنها داوو مرضاکم ، بالصدقة یعنى مریض هایتان ، به واسطه صدقه دادن معالجه و درمان کنید، حتى در بعضى از آن ها فرموده آن صدقه مرگ را به تاءخیر مى اندازد.
از جمله در ثواب الاعمال از معاذبن مسلم در باره دفع بلا به وسیله ، صدقه چنین آمده است :
قال کنت عند ابى عبدالله صلى الله علیه و آله فذکروا، الوجع فقال داووا، مرضاکم ، بالصدقة و ما على احدکم ، ان یتصدق بقوت یومه ان ملک الموت یدفع الیه ، الصک بقبض روح العبد، فیتصدق ، فیقال له رد علیه الصک
معاذ بن مسلم گویند: خدمت امام صادق علیه السلام بودیم ، که گفت و گو از درد و مرض شد، حضرت فرمود: شما مریض هایتان را با دادن ، صدقه مداوا کنید، چه مانعى دارد که یکى از شما، حتى خوراک ، روزانه خود را صدقه دهد؟، به درستى که گاهى ، دستور قبض روح بنده اى به ملک الموت داده مى شود، ولى آن بنده صدقه ، مى دهد، در این هنگام ، به ملک الموت ، گفته مى شود: نوشته را برگردان !
جلوگیرى ، از تراکم ثروت
آرى همان گونه که عرض شد، اسلام تاءکید، فراوان ، به دادن صدقه و حقوق ، واجبه مالى از خمس و زکاة فطره ، و همچنین صدقات و مبرات مستحبه فرموده است .
نکته : یکى از راه هاى جلوگیرى ، از تراکم ثروت ، و اندوخته نشدن مال ، همین پرداخت ، حقوق واجبه ، و مستحبه ، و کمک به مستمندان ، است .
استاد شهید، سید محمد باقر، صدر در کتاب اقتصادنا مى فرماید:
اگر مردم دنیا برنامه اقتصادى اسلام را پیاده مى کردند، و حقوق مقرره را پرداخت مى کردند، نه تراکم ثروت میشد که - دنیا غرب سرمایه دارى با آن دست به گریبان است - و نه مشکلات کمونیستى ، دنیاى شرق پیش مى آمد.
اکنون به حمدالله ، پس از هفتاد سال ، هیاهو و جنجال ، به پیش بینى امام راحل - رهبر کبیر انقلاب و بنیان گذار، جمهورى اسلامى ایران - کشورهاى ، کمونیستى ، یکى پس از دیگرى ، - به ناقص و پوشالى ، بودن این برنامه ، اقرار نموده ، و همان گونه که ایشان در دو سال پیش فرمودند، باید به فراموش سپرده شود، و در گوشه ، و کنار اوراق ، تاریخ ، فقط نوشته بماند.
رمضان ، و احترام ، به بزرگان ، و ملاطفت با کودکان
و اما جمله و قرواکبارکم ، و ارحموا صغارکم ، یعنى بزرگان ، خود را احترام کنید و با کودکان ملاطفت و ترحم داشته باشید.
کبارکم ، جمع کبیر است و منظور بزرگ در سن و عمر است و شاید شامل کبیر از جهات دیگر هم بشود، از قبیل علم و سیادت و استادى ، که این هم یک دستور الاخلاق شیرین و جالبى است و احترام بزرگان ، از پیرمرد و پیرزن و یا احترام سادات که نسبت به رسولخدا صلى الله علیه و آله دارند یا احترام عالم یا احترام استاد بر شاگرد، انصافا به مقتضاى عقل سلیم ، لازم و واجب است . به قول معروف ، ریش را در آسیا سفید نکرده اند؛ سرد و گرم دنیا را چشیده اند بالاخره چند پیرهن بیشتر پاره کردند و چند سال بیشتر عبادت خدا کرده اند.
موى سفید را فلکم رایگان نداد
این رشته را به نقد جوانى خریده ام
جوانى شمع ره کردم که جویم زندگانى را
نجستم زندگانى را و گم کردم جوانى را
خمیده پشت از آن دارند پیران جهان دیده
که اندر خاک مى جویند، ایام جوانى را
گاهى دیده مى شود چند جوان دور پیرمردى ، را گرفته و با او گفت و گو مى کنند یا چند دختر بچه با پیره زنى گرم صحبت و گفتگو هستند نکند، در چنین مواقعى به آن ها بى احترامى شود که این مبغوض خدا است . معلم از بچه هاى سر کلاس ، پرسید حسن اگر امروز، کار خوبى ، انجام داده اى بگو: گفت آقا پیره زنى ، را از عرض خیابان ، گذراندم ، آفرین ، به دومى ، گفت تو چه کرده اى : آقا کمک حسن کردم ، و دست پیره زن را گرفتم ، به سومى گفت : تو چطور، پاسخ داد من هم کمک شان کردم و پیره زن را عبور دادیم معلم گفت یک پیرزن مگر چند نفر نیاز دارد، پاسخ داد آخر آقا، او نمى خواست ، عبور کند، ما به زور او را بردیم .
فاضلی میگفت:
چند سال پیش ماه ، رمضان ، بعد از نماز، ظهر و عصر، به جماعت مرحوم آیت الله حکیم ، در مسجد هندى ، نجف اشرف ، مقدارى قرائت قرآن کردم . پیرمرد مسنى ، کنارم نشسته بود. گفتم : بابا کجا! کجایى هستى ؟ گفت : ایرانى ایم ، گلپایگانى ام . دیدم خوش لهجه ، و خوش اخلاق است . پرسیدم : چند سال دارى ؟ گفت : نمى دانم ، بین صد و سى و صد و چهل تعجب کردم ، گفتم : تو ناصرالدین شاه را دیده اى ؟ گفت : من عروسى او هم یادم هست گفتنم : چند پادشاه را دیده اى ؟ گفت : ناصرالدین شاه ، مظفرالدین شاه ، محمد على شاه ، احمد شاه ، رضاخان ؛ مى گویند حالا پسرش شاه است ! مخصوصا گفت رضاخان ؛ در آن وقت حدود بیست سال از سلطنت محمد رضاى بدبخت ، مى گذشت . گفتم : بیست سال است او بر اریکه قدرت است و تو شک دارى ! پرسیدم : زمان تحریم تنباکو توسط مرحوم میرزاى شیرازى را به خاطر دارى ، قدرى خندید و گفت : من آن وقت قلیان مى کشیدم ، گفتم : چند اولاد دارى ؟ گفت : چهار پسر داشتم ، و دو دختر گفت : پسر مثل این است (از خودش پیرتر به نظر مى آمد!) حتى این جملات را هم با تبسم و خنده مى گفت بعد گفت : سه زن هم گرفته ام ؛ اولى بست و دو ساله بود؛ من چهل و چند سال داشتم که مرد دومى را گرفتم ، شصت و چند ساله بود، مرد؛ سومى را گرفتم ، حدود نود ساله بودم که او هم مرد و دیگر زن نگرفتم . گفتم : حالا نمى خواهى ؟ با خنده گفت : نه به دردم نمى خورد؛ چیزى از من نمانده ، کمى گوشش سنگین بود؛ ولى چشمش خوب و سبز رنگ بود.
گفتم : دندان تازه ندارى ؟ نود سال عمر کردم خبرى از دندان جدید، نشد، صد سال گذشت خبرى نشد، صد و بیست ساله ، نشد. دهان را باز کرد و گفت هان ببین ، الان هم ندارم . خلاصه آن که صله رحم عمر را طولانى مى کند و همچنین است صدقه دادن ؛ پس عمر طولانى امر عادى است .
و اما احترام و ملاطفت با کودکان ؛ این جمله را هم توجه داشته باشیم و ارحموا صغارکم بعضى از بزرگ ترها نسبت به کودکان ، کمال بى احترامى را دارند پاسخ سوالشان را نمى دهند؛ به حرفشان اعتنا نمى کنند. حتى در حضور جمع و یا افراد غریب به بچه توهین مى کنند؛ این هم کار غلطى است ، اینجا کینه و عقده مى کند، دل بچه شکسته مى شود.
امام صادق علیه السلام در این باره مى فرماید:
حسن المعاشرة مع خلق الله تعالى فى غیر معصیة ، من مزید، فضل الله عزوجل عند عبده الى ان قال ، و اجعل من هو اکبر منک بمنزلة الاب و الاصغر بمنزلة الولد والمثل به منزلة الاخ .
از فضل وکرم خدا، نسبت به بنده این است که با تمام مخلوق خدا خوش برخورد و خوش معاشرت باشد. با هر کس برخورد کردید احترام ، بگذارید؛ زیرا آن کسى که از تو بزرگتر است ، او را پدر قرار بده ، و کسى که کوچکتر از تو باشد او را به منزله فرزند، فرض کن و آن کسى هم سن تو باشد، به منزله برادر بدان .
فضیلت صله رحم در رمضان
وصلوا ارحامکم ،
1-بعضى گفته اند: رحم آن کسى است که با انسان ، محرم باشد؛ و ازدواج با او حرام باشد، مثل خواهر و خاله ، و عمه .
2-ولى بعضى مى فرمایند: رحم هر کسى است که با انسان خویشى و بستگى فامیلى دارد، به طوریکه تو و او و به یک نفر برسید - یا از طرف مادرى و یا پدرى - و به نظر عرفى قوم و خویش باشد.
3-شیخ بهائى در اربعین مى فرماید: از روایات استفاده مى شود، که حتى اگر دو نفر به چند پشت به هم برسند، باز هم رحم حساب مى شوند. بعد تاءیید مى کند نظر خود را به روایتى که على بن ابراهیم قمى در تفسیر آیه شریفه فهل عسیتم ان تولیتم ان تفسدوا فى الارض و تقطعوا ارحامکم فرموده : به این که این آیه ، در شاءن بنى امیه ، نازل شده ، که خداوند، آنها را سرزنش ، مى کند، که اگر والى و حاکم در زمین شدید نزدیک است در زمین فساد کنید و رحم هایتان را قطع کنید (اشاره به ظلم ها و ستمهایى که نسبت به بنى هاشم نمودند، و معلوم است که ارتباط این دو طایفه به هم در اجداد رسول اکرم صلى الله علیه و آله بوده است ) .
به هر حال ، در روایات زیادى فرموده اند، که صله رحم ، موجب طول عمر است هم چنان که قطع رحم ، موجب کمى عمر و مردن زود رس ، خواهد شد.
4-در بحارالانوار، از قرب الاسناد از امام صادق علیه السلام به نقل از پدرانش علهیم السلام چنین آمده است :
ان رسول الهل صلى الله علیه و آله قال ان المعروف ، یمنع مصارع السوء، و ان الصدقة تطفى ء غضب الرب و صلة الرحم تزید فى العمر و تنفى الفقر و قول لاحول ولاقوة الابالله فیها شفاء من تسعة و تسعین داء ادناها الهم
راستى که خوبى رساندن ، به دیگران ، مرگ بد را برطرف مى کند و صدقه دادن ، غضب پروردگار را خاموش مى کند، و صله رحم ، عمر را زیاد و فقر را ریشه کن مى کند و گفتن لا حول و لاقوه الابالله موجب شفاى از نود و نه نوع مرض است که از همه کمتر اندوه است .
5-در تفسیر عیاشى ، از حسین بن یزید، از جعفر بن محمد، به نقل از پدرش چنین آمده است که فرمود:
قال رسول الله ان المرء، لیصل رحمة و ما بقى من عمره ، الا ثلاث سنین فیمدها الله الى ثلاث و ثلاثین سنة و ان المرء لیقطع رحمه و قد من عمره ثلاث و ثلاثون ، سنة فیقصرها، الله الى ثلاث سنین ، او ادنى قال الحسین ، و کان جعفر یتلوا هذه الایة یحمحواالله ما یشاء و یثبت و عنده ام الکتاب .
رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: به درستى که چه بسا صله رحم به جا بیاورد در حالى که فقط از عمر او سه سال باقى مانده ، باشد، پس خداى متعال آن را به سى و سه سال کشش دهد. و به کس چه بسا کسى قطع رحم کند؛ در حالى که که از عمر او سى و سه سال مانده باشد، پس خدا آن را به سال یا کمتر مبدل مى کند. بعد حضرت صادق این آیه را خواند. آن چه را که خدا خواسته باشد، محو و برطرف مى کند و آن چه بخواهد ثابت و استوار مى نماید.
نصیحت و اندرز
برادران ! بیایید، به این روایات و دستورات عمل کنیم ، و پایبند، باشیم . ماه مبارک رمضان ، است ، پیغمبر فرموده : در این ماه ، اخلاقتان را خوب کنید، بیایید سعى کنیم ، به زور هم که شده ، خود را وادار به اخلاق حسنه کنیم ، و پر حوصله شویم و متواضع و فروتن باشیم . برادران ، پیامبر فرمود: به فقرا صدقه بدهید، بیایید بزنم به دهان شیطان که مى گوید: چرا پولت را بدهى مفت بخورند. پس در این ماه ، صدقه بیشترى بدهیم ، پیامبر فرمود: به بزرگان احترام ، کنید، با کودکان ، مهربان باشید، بیایید این چنین باشیم .
فرموده است صله رحم انجام دهید. برادر، اگر با برادرت با دایى ، با عمو، با فامیل ، کدورتى ، دارى ، بیا همین در این ماه، به خاطر دستور رسول اکرم برو به دیدنش . آرى تو آشتى ، کن شروع از تو باشد، گرچه بزرگتر باشى . نگو نه نمى روم ، دلم از او پر است . او به دیدنم نیامد من هم نمى روم از سفر آمدم آمد نیامد من هم از مکه آمده نمى روم ، تا تلافى کرده باشم . مریض بودم به عیادتم نیامد، من هم به عیادتش نمى روم . این گفتار و رفتار اسلامى نیست تو برو به عیادتش دسته گلى ، شیرینى ، میوه اى ببر که چشمش ، به تو بیفتد در روى تخت بیمارستان اشکش جارى شود. دردش تسکین شود، و از صمیم قلب اردات پیدا کند. (فاذا الذین بینک و بینه عداوة کانه ولى حمیم ) . دشمن را با این رفتار دوست گرم کن ، پس ما عمل نکنیم به دستور پیغمبر چه کسى باید بکند. اگر ماه رمضان ، صله رحم ، به جا نیاورم ، کى بیاورم .
این حدیث را هم گوش کنید:
بحارالانوار، از معانى الاخبار از جابر، از ابى جعفر علیه السلام چنین نقل میکند:
قال رسول الله صلى الله علیه و آله : اخبرنى ، جبرئیل ، ان ریح الجنة توجد من مسیرة الف عام ، ما یجدها عاق و لاقاطع رحم و لاشیخ زان .
رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: جبرئیل : به من خبر داد که بوى بهشت تا مسافت هزار سال راه استشمام مى شود ولى سه نفر آن را نخواهند یافت : عاق والدین ، قاطع رحم و پیرمردى که در سن پیرى زنا کند، (پیرى و معرکه گیرى ).
خرما نتوان خورد از این خار که کشتیم
دیبا نتوان بافت از این پشم که رشتیم
بر لوح معاصى ، خط عذرى ، نکشیدیم
پهلوى کبائر حسناتى ننوشتیم
ما کشته نفسیم و بس آوخ که برآید
از ما به قیامت که چرا نفس نکشتیم
افسوس بر این عمر گران مایه که بگذشت
ما از سر تقصیر و خطا در نگذشتیم
دنیا که در او مرد خدا گل نسرشته است
نامرد که ماییم ، چرا دل بسرشتیم ؟
پیرى و جوانى چو شب و روز برآمد
ما شب شد و روز آمد و بیدار نگشتیم
واماندگى اندر پس دیوار طبیعت
حیف است و دریغا که در صلح بهشتیم
ما را عجب ار پشت و پناهى بود آن روز
که امروز کسى را نه پناهیم و نه پشتیم
گر خواجه شفاعت نکند روز قیامت
شاید که ز مشاطه نرنجیم که زشتیم
باشد که عنایت برسد ور نه مپندار
با این عمل دوزخیان ، کاهل بهشتیم
سعدى مگر از خرمن اقبال بزرگان
یک خوشه ببخشند که ما تخم نکشتیم .
ذکر توسل به على اکبر
السلام علیک یا اباعبدالله و على الارواح التى بفنائک الخ
وقتى على اکبر، اجازه میدان ، گرفت ، سیدالشهداء علیه السلام با یک نگاه ماءیوسانه اى به او نگاه کرد، و گریه کرد. بعد محاسن ، مبارک را به جانب آسمان ، بلند کرد و فرمود: خدایا شاهد باش جوانى ، به سوى این قوم مى رود، که از هر جهت شبیه ترین مخلوقات است به پیغمبر تو، بعد حضرت با صداى بلند عمر سعد را مخاطب قرار داده صیحه زد که از ماچه مى خواهى خداوند رحم تو را قطع کند، و امر تو را نامبارک گرداند و بعد تاز من کسى را که تو را در فراش بکشد بر، تو مسلط گرداند، همانگونه که رحم مرا قطع کردى و حق فرزندى مرا با رسول خدا رعایت نکردى ، سپس این آیه را تلاوت کرد:
ان الله اصطفى آدم و نوحا و آل ابراهیم ، و آل عمران ، على العالمین ذریة بعضها من بعض والله سمیع علیم .
آقا بر در خیمه ایستاده است ، یک وقت آواز على به گوشش رسید؛ یا ابتاه علیک منى السلام ، در زبان عربى اگر علیک مقدم بر سلام شود، به معناى خداحافظى است ، یعنى بابا من هم رفتم ، خداحافظ. سیدالشهدا خود را به جوانش رسانید، خاک و خون از دهان على پاک کرد. و جعل یمسح الدم عن ثنایاه تا اگر على بخواهد، حرفى بزند، وصیت و سفارشى ، داشته باشد بگوید، اما مى دانید، على اکبر چه گفت ؟ کلامى گفت که عقده از دل سیدالشهداء باز کرد: یا ابتاه هذا جدى رسول الله علیه السلام قد سقانى بکاءسه الاوفى ، شربة لااظماء بعدها ابدا و هو یقول العجل العجل فان لک کاءسا مذخوره ، حتى تشربها، الساعة.
بابا اگر از شما آب خواستم ، و نداشتید، که بدهید، اینک جدم رسول خدا شربت آبى کامل به من داد که دیگر هیچ وقت تشنه نمى شوم او مى فرماید: حسین عزیزم ! هر چه زودتر، به سوى ما بیا! شربت آبى براى تو مهیا شده است و انتظار تو را دارم .
بعد صورت به صورت جوان گذاشت ، تا بلکه ، دلش آرام بگیرد. پدران شهدا مرا، ببخشید، نگاه به شما مى کنم و این جملات را مى گویم ، خجالت مى کشم .
چهر عالم تاب بنهادش به چهر
شد جهان تار از قران ماه و مهر
سرنهادش بر سر زانوى ناز
گفت کاى بالیده سرو سرفراز
این بیابان جاى خواب ناز نیست
کایمن از صیاد تیرانداز نیست
خیز بابا تا از این صحرا رویم
رو به سوى خیمه لیلا رویم
تو سفر کردى و آسودى زغم
من در این وادى گرفتار الم
یا على عل الدینا بعدک العفا اماانت فقد استرحت من هم الدنیا و غمها و بقى ابوک وحیدا فریدا
لاحول ولاقوة الا بالله العلى العظیم .