ویژگیهای ماه مبارک رمضان 21
بسم الله الرحمن الرحیم
دورى از گناهان ، بهترین اعمال
قال امیرالمؤ منین علیه السلام فقلت یا رسول الله ما افضل الاعمال فى هذالشهر، فقال یا اباالحسن افضل الاعمال فى هذالشهر الورع عن محارم الله، ثم بکى فقلت یا رسول الله ! ما یبکیک؟ فقال : یا على ! ابکى لما یستحل منک فى هذا الشهر کانى بک و انت تصلى لربک و قد انبعث اشقى الاولین و الاخرین شقیق عاقر ناقة ثمود فضربک ضربة على قرنک تخضب منها لحیتک؛
امیرالمؤمنین علیه السلام میفرماید: من از جا بلند شدم و گفتم : یا رسول الله ! در ماه رمضان ، چه عملى فضیلت و ثوابش بیشتر است ؟ فرمود: یا اباالحسن ! بهترین اعمال در این ماه ، همانا دورى جستن از محرمات الهى است . آنگاه حضرت گریه کرد. گفتم : یا رسول الله ! چه امرى سبب گریه شما شد؟ فرمود: یا على ! گریه ام براى آن است که در این ماه ، پیش آمد ناگوارى بر تو وارد مى شود. گویا مى بینم که تو مشغول به نمازى و شقى ترین فرد از اولین و آخرین برادر و هم ردیف پى کننده ناقه ثمود(صالح ) ضربتى بر جلوى سرت مى زند که محاسن تو را به خون سرت رنگین مى نماید. برادران خوب توجه کنید.
رسول گرامى اسلام صلى الله علیه و آله در پاسخ به سوال امیرالمؤ منین علیه السلام که چه عملى افضل است در ماه مبارک ، رمضان ؟
نفرمود نماز است که عمود دین است
و نفرموده: که روزه است که حکم سختى است . به خصوص در تابستان با گرما و روزهاى شانزده ساعتى آن
و نفرمود: بهترین اعمال حج است که همه عبادتها را در بردارد جامع تمام عبادات است مالى ، بدنى ، روحى ، و دورى از وطن و خانواده که خداوند نصیب همه شما بفرماید و در احادیث زیاد بیشتر ثواب ها براى عبادات مقایسه به حج مى شود.
و نیز نفرمود: بهترین اعمال جهاد است که انسان باید از جان بگذرد و ثواب بسیار زیادى دارد. که روایات و آیات در بیان ثواب آن معرکه کرده است .
و نفرموده: بهترین اعمال قرائت قرآن است
و نیز نفرمود: افضل اعمال ، صدقه دادن و اطعام و افطارى و یا دادن خمس و زکات است - که در نزد بعضى از جان دادن سختتر است .
رسول خدا فرمود: الورع عن محارم الله ؛ اجتناب و پرهیز از محرمات الهى .
در بحارالانوار از امالى صدوق به سندى از سکونى از امام صادق علیه السلام از پدرانش علیهم السلام چنین نقل مى کند:
قال قال رسول الله صلى الله علیه و آله: اعمل بفرائض الله ، تکن اتقى الناس . و ارض بقسم الله ؛ تکن اغنى الناس.و کف عن محارم تکن اورع الناس و احسن مجاورة من جاورک تکن مؤ منان و احسن مصاحبة من صاحبک تکن مسلما
سکونى از علماى عامة است و ثقة است و از امام صادق علیه السلام روایات زیادى نقل کرده است و چون حضرت به امامت قبول ندارد، تا یادم مى آید هر جا روایت نقل کرده ، مى گوید، که حضرت روایت را از پدرانش نقل فرموده از رسول خدا صلى الله علیه و آله در این روایت هم نقل مى کند:
رسول اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: به واجبات الهى عمل کن تا از پرهیزکارترین مردم شوى و به رزق و روزى خدا راضى باش تا بى نیازترین مردم شوى و خود را از محارم الهى باز دارد تا خدا ترس ترین مردم باشى . و با هر کس که با تو سر و کار دارد خوبى کن مؤ من خواهى بود و با هر کس با تو مصاحبت دارد، احسان کن تا مسلمان باشى.
نکته :
در این حدیث، اورع الناس یعنى خداترس ترین فرد را کسى معرفى فرموده که محرمات الهى را ترک کند و به گرد معصیت نگردد.
در معالجه بسیارى از مرض ها، بیش از هر چیز؛ پرهیز و اجتناب از خیلى از غذاها لازم است تا آنجا که بسیارى از امراض با پرهیز معالجه مى شود؛ بدون نیاز به هیچ دوا و دارو، مسلما دارو وقتى مؤ ثر است که با پرهیز باشد و چه بسا پرهیز نکردن در یک مورد و یا یک غذا، مثل ترشى ، خوردن در هنگام زکام و سرماخوردگى ، اثرات چند روزه دوا خوردن را از بین ببرد.
امیرالمؤ منین علیه السلام مى فرماید: کم من اکلة منعت اکلات؛ چه بسیار مى شود که خوردن یک لقمه ، جلوى خوردنها را بگیرد.
خدا رحمت کند یکى از سادات را فرمود هر وقت زکام مى شود فقط 24 ساعت هیچ غذایى نمى خورم خوب مى شوم . بدون هیچ دوا و درمانى و نظیر.
همین دستور پزشکى ، درباره عبادات نیز کاربرد دارد. چه بسا بعضى از عبادات در اثر معصیت و گناه از نامه عمل انسان پاک و محو شود. و ثواب داده نشود! گفتن هر یک از تسبیحات اربعه ، سبب سبز شدن درختى براى گوینده در بهشت مى شود ولى فرمود: ایاک و ان ترسله نارا فتحرقه ؛ مواظب باش آتشى نفرستى که آن درخت را بسوزاند. البته این معنا را عرض کنم که عکس این جریان نیز ممکن است ؛ یعنى چه بسا کار خیر و عبادت موجب شود که کیفر و عذاب گناه و معصیت برداشته شود (ان الحسنات یذهبن السیئات) .
و به همین جهت که بیان شد که : اجتناب از گناه و نافرمانى خدا، افضل اعمال در ماه رمضان است در روایات آمده است که ثواب و پاداش ترک معصیت ، بیشتر است از انجام دادن عبادت .
در بحارالانوار از کافى به سندى از امام باقر علیه السلام چنین نقل مى کند که:
الصبر صبران : صبر على البلاء حسن جمیل و افضل الصبرین الورع عن محارم الله .
امام باقر علیه السلام فرمود: صبر بر دو قسم است : یکى صبر و بر بلا و مصیبت که خیلى خوب و نیکو است و دیگرى ، صبر بر محارم خداوند است . افضل تر از هر دو صبر، همین اجتناب از محرمات الهى است در روایت دیگر، این موضوع را واضح تر بیان مى کند؛
در بحارالانوار از کافى به سندى از امیرالمؤ منین علیه السلام آمده است که :
قال على علیه السلام
قال رسول الله صلى الله علیه و آله
الصبر ثلاثة
صبر علی المصیبة و صبر على الطاعة و صبر عن المعصیة
فمن صبر على المصیبة حیت یردها بحسن عزائها کتب الله له ثلاثمائة درجة ما بین الدرجة الى الدرجة کما بین السماء الى الارض
و من صبر على الطاعة کتب الله له ستمائة درجة ما بین الدرجة الى الدرجة کما بین تخوم الارض الى العرش
و من صبر عن المعصیة کتب الله له تسعمائة درجة ما بین الدرجة الى الدرجة کما بین تخوم الارض الى منتهى العرش .
امیرالمؤ منین علیه السلام فرمود
که رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمودند:
صبر بر سه قسم است
1 - صبر بر مصیبت ؛
2 -صبر بر طاعت خدا .
3-صبر بر ترک معصیت
پس هر کس در مصیبت صبر کند و خویشتندارى نماید و حرفى و کارى بر خلاف رضاى خدا نکند، خداوند سیصد درجه مقام او را بالا خواهد برد، که مابین هر درجه تا درجه دیگر همانند فاصله آسمان به زمین است و هر کس بر انجام طاعت و عبادت صبر کند(نماز بخواند، روزه بگیرد، حج برود) خداوند مقام او را ششصد درجه بالا خواهد برد، که ما بین هر درجه تا درجه دیگر همانند، فاصله زیر زمین تا عرش برین است . و هر کس بر ترک معصیت صبر کند(بتواند حرامى انجام دهد، ولى براى خدا ترک کند) خداوند نهصد درجه مقام او را بالا خواهد برد که ما بین هر درجه تا درجه ، دیگر، همانند زیر زمین تا انتهاى عرش است.
اجتناب از گناه در گفتار و رفتار امیرالمؤ منین علیه السلام
امیرالمؤ منین علیه السلام نیز در خطبه ها و نامه ها و کلمات قصار نهج البلاغه ، از عبادات خودش کمتر، تذکر و حرفى به میان آورده است ؛ ولى از ورع و کناره گیرى از محرمات - به خصوص خوردن مال مردم و ظلم و ستم بر آنان - زیاد سخن گفته و رفتار و برنامه خودش را بیان فرموده است ، که مى فرماید:
به خدا قسم ! اگر تمام شب روى خار مغیلان بیتوته کند و با بدن برهنه ، روى سنگهاى خارا مرا بکشانند براى من بهتر است تا این که روز قیام خدا و پیامبر را ملاقات کنم ، در حالى که کوچکترین ظلمى به کسى نموده باشم .
بعد حضرت ، داستان عقیل را بیان مى کند که اصرار داشت از بیت المال بیش از دیگران به مقدار یک صاع گندم بگیرد حضرت آهنى را داغ نمود و به دستش نزدیک کرد که عذاب آتش جهنم را براى او مجسم کند. همچنین حضرت موضوع رشوه آوردن بشقاب حیوانى توسط اشعث بن قیس را بیان مى کند و در آخر مى فرماید:
به خدا قسم ! اگر هفت اقلیم عالم وجود را به من على بدهند که به اندازه گرفتن پوست جوى از دهان مورچه اى معصیت خدا کنم ، نمى کنم ؛
ما لعلى و لنعیم یفنى و لذة لاتبقى ؛على کجا و خوشى هاى فناپذیر کجا؟ على کجا و لذات زودگذر دنیا کجا؟!
یکى از اصحاب و خواص امیرالمؤ منین علیه السلام ضرار بن ضمرة ضبانى بوده است او بعد از شهادت امیرالمؤ منین علیه السلام در شام وارد بر معاویه مى شود و معاویه از او میخواهد که اوصاف امیرالمؤ منین علیه السلام را برایش بیان کند ابتدا ضرار قبول نمى کند، ولى معاویه اصرار مى کند و مى گوید: حتما باید بگویى . ضرار پاسخ مى دهد: حالا که ناچارم ، پس معاویه گوش کن تا بگویم ! و بعد شروع به گفتن مى کند (بیان جریان را سید رضى در نهج البلاغه ، در کلمات قصار آورده است
و در بحارالانوار در سه جا بیان شده که مفصل تر از همه در جلد 33 صفحه 274 از کنزالفوائد کراجکى است که در آن سلسله سند را نیز نقل فرموده آن روایت این است :
ضرار گفت : براستى امیرالمومنین علیه السلام مردى دور اندیش ، پرقدرت و شجاع بود. گفتارش حق و روشنگر، و حکمش با عدل و داد بود. از هر سو علم و دانشش سرازیر، نطقش حکمت آمیز، از دنیا و زر و زیورش گریزان و به شب و تاریکى آن انس زیاد داشت .
معاویه ! به خدا سوگند! اشک آن حضرت همیشه جارى بود (از خوف خدا گریه مى کرد) و فکرى طولانى و زیاد داشت . دستها را به هم مى زد و با خود حرف میزد و از نفس خود مى گفت .
از لباس ساده و کوتاه خوشش مى آمد (در زهرالربیع دارد لباس خشن و درشت ) و از غذاى ساده و آرد نیم کوب سبوس نگرفته استفاده مى کرد.
هنگامى که آن حضرت در بین ما بود. خود را یکى از ما مى دانست و ما هیچ تشریفات و تکلفى نداشتیم و هر سوالى داشتیم ، او با روى گشاده پاسخ مى فرمود. ولى با آن همه نزدیکى به ما و خودمانى بودنش ، از هیبت آن بزرگوار حساب مى بردیم و کمتر حرف مى زدیم . هنگامى که تبسم مى کرد، باوقار بود و دندانهاى مبارکش مثل مروارید به بند کشیده پیدا مى شد. اهل دین را بسیار احترام مى کرد و بینوایان را دوست مى داشت هیچ قدرت مندى امید رسیدن به هدف باطلش را در نزد حضرت نداشت و هیچ بیچاره ماءیوس از عدلش نبود و به حقش مى رسید.
معاویه ! خدا را شاهد مى گیرم ، گاهى حضرت را در شب ظلمانى در حالى که پرده هاى تاریکى همه جا را گرفته بود و ستاره ها نیز بى فروغ بودند، مى دیدم که در محراب عبادت ایستاده ، در حالى که محاسن خود را به دست گرفته و مثل مار گزیده به خود مى پیچید مثل مصیبت زده ، گریه مى کرد گویا اکنون صداى حضرت را مى شنود که مى فرمود: اى دنیا! آیا تو مى توانى متعرض على شوى ؟ تو مى توانى على را گول بزنى ؟ هرگز! هرگز! برو دیگرى را مغرور کن . تو که ارزش ندارى من تو را سه طلاقه و از خود جدا کردم اى دنیا! عمر تو کوتاه است و خوشى هایت ناچیز و حقیر است و مقامت بزرگ نیست . آه و افسوس از کمى توشه آخرت و از دورى این سفر، و وحشت این راه .
در آخر حدیث دارد معاویه با آن قساوت و دشمنى که با امیرالمؤ منین علیه السلام داشت ، نتوانست خوددارى کند و اشکش بر ریش نحسش جارى گردید که با آستین ،، پاک کرد. اطرافیانش نیز همه گریه کردند و به ضرار گفت : آرى ، والله ابوالحسن این چنین بود. ولى تو اى ضرار در (شهادت ) مفارقت على چه حالى دارى ؟ گفت : حال مادرى را دارم که فرزندش را در بغلش سر بریده اند، و او براى همیشه ، اشکش خشک نمى شود و اندوه و غصه آرام نمى گیرد.
سپس معاویه با اشاره به اطرافیانش گفت : ولى این ها بعد از مرگ من ، نه چنین حالى دارند، و نه مرا چنین معرفى خواهند کرد. بعد رو به آنان کرد و گفت : شما را به خدا اگر تمام شما هم آواز شوید آیا مى توانید این چنین که این مرد یار و مولایش را توصیف کرد، مرا توصیف کنید؟ گفته مى شود (که یکى از آنان که شاید عمرو عاص باشد) گفت : الصحابة على قدر الصاحب ؛ تعریف و تمجید باید به اندازه صاحب تعریف باشد.
سعدى گوید:
بد اصل گدا چو خواجه گردد نه نکوست مغرور شود، نداند از دشمن دوست
گر دایره کوزه ز گوهر سازند از کوزه برون همان تراود که در اوست
خلاصه آن همان گونه که تمام صفات برجسته و محسنة امیرالمؤ منین علیه السلام قابل بیان نیست و شمارش نمى گیرد و هیچ همتایى ندارد، ورع و زهد آن حضرت و خدا ترسى و دورى از شبهات آن بزرگوار نیز قابل شمارش و بیان نیست .
مرحوم مجلسى در بحارالانوار بابى باز نموده در زهد و تقوا و ورع آن حضرت همچنین مرحوم قاضى نورالله شوشترى در کتاب احقاق الحق بابى در ورع آن بزرگوار منعقد فرموده و روایاتى را که علما و دانشمندان سنى در این باب فرموده اند، نقل کرده است .
شیعیان واقعى باید با ورع باشند
پیامبر صلى الله علیه و آله که فرمود: افضل اعمال در ماه رمضان دورى از محرمات الهى است . اگر ادعا داریم شیعه ایم ، اگر ادعا داریم جعفرى هستیم ، اگر ادعا داریم پیرو امیرالمؤ منین علیه السلام هستیم ، باید با ورع باشیم باید از گناهان دورى کنیم و خدا ترس باشیم باید عمل ما معرف شیعه بودن ما باشد. از مال حرام ، از مال شبهه ناک ، از دروغ از غیبت و از تمام گناهان دورى کنیم .
در سفینة البحار از کافى نقل مى کند:
عن ابن ابى یعفور قال قال ابوعبدالله علیه السلام کونوا دعاة للناس بغیر السنتکم لیروا منکم الورع و الاجتهاد و الصلاة و الخیر فان ذلک داعیة .
امام صادق علیه السلام فرمود: شما با وسیله اى غیر از زبان و گفتار، مردم را به سوى ما دعوت کنید (یعنى با اعمالتان ) تا آن که مردم ، از نزدیک تقوا و پرهیزگارى و جهاد و نماز و اعمال خیر شما را ببینند (و از شما عبرت گیرند) به درستى که این اعمال است که باعث تشویق مردم به مذهب مى شود.
.همچنین در بحارالانوار از کافى چنین نقل مى کند:
ابوالصباح کنانى - که یکى از یاران امام صادق علیه السلام است - خدمت حضرت عرض کرد که ما درباره شیعه بودن و منسوب به شما بودن ، مشکلاتى داریم . فرمود: چه دارید در جعفرى بودنتان ؟ ابوالصباح گفت : گاهى به مخالفین ، بحث و گفتگو مى کنیم . بعد به ما مى گویند شما جعفرى و شیعه خبیث هستید.حضرت فرمود: مردم شما را سرزنش مى کنند که به من (جعفر بن محمد) منسوبید؟ ابوالصباح پاسخ داد: آرى فرمود: راستى که پیروان جعفر خیلى کم هستند (آنان که شیعه به تمام معنا باشند، انگشت شمارند،) اصحاب من ، فقط کسانى هستند که بسیار پرهیزکارند و از هر چیز حرام و شبهه ناک اجتناب مى ورزند و فقط براى خدا کار مى کنند و بس ، و فقط از خداوند امید پاداش دارند نه خلق او آرى اینان اصحاب و یاران من هستند.
نمونه ورع
سفینة البحار، در حالات صفوان بن یحیى - که از اصحاب موسى بن جعفر علیه السلام و امام رضا و امام جواد علیهم السلام بوده و وکیل امام رضا و امام جواد علیهماالسلام نیز بوده - مى نویسند: وقتى او، در مکه بود، یکى از همسایه هاى کوفه اش دو دینار به او داد تا به کوفه ببرد صفوان گفت : شترم کرایه است ، صبر کن از شتربانم اجازه بگیرم . او تا این اندازه مواظب بود، که مال شبه ناک در اموالش نباشد. آرى همین ، صفوان شبانه روزى یکصد و پنجاه رکعت نماز مى خوانده ؛ چون با عبدالله بن جندب و على بن نعمان در مسجدالحرام پیمان بسته بودند که هر کس از این سه نفر بمیرد، هر کدام که زنده ماند، هر کار خیرى از نماز و روزه و زکات که براى خودش انجام مى دهد، براى آن رفیقى که مرده است نیز انجام دهد. اتفاقا آن دو نفر فوت شدند و صفوان ماند بنابراین شبانه روز، پنجاه رکعت نماز واجب و نافله براى خودش مى خواند و پنجاه رکعت براى عبدالله بن جندب و پنجاه رکعت براى على بن نعمان و هر سال سه ماه روزه مى گرفت و زکات مالش را سه مرتبه مى پرداخت و همچنین هر کار خیرى که انجام مى داد به نیت آن دو نفر نیز انجام مى داد.
همچنین در حالات مرحوم مقدس اردبیلى مى نویسد:
وقتى در بغداد کسى نامه اى به او داد که به نجف اشرف ببرد، چون مال سوارى اش کرایه بود و صاحب آن ، همراهش نبود که از او اجازه بگیرد، بنابراین نامه را گرفت و در جیب گذاشت و تا نجف دنبال حیوان پیاده رفت و گفت : من از مکارى اجازه نگرفته ام .
ذکر توسل ؛ خبر شهادت امیرمؤ منان علیه السلام توسط پیامبر صلى الله علیه و آله
و اما گریه رسول خدا صلى الله علیه و آله و خبردادن از شهادت امیرالمؤ منین علیه السلام در این ماه ، برادران ، روز بیست و یکم (جلسه هیجدهم ) حدیثى از رسول اکرم صلى الله علیه و آله نقل کردم که حضرت فضایل و مناقب امیرمؤ منان علیه السلام را از نسب و حسب یک یک تذکر داد و فرمود شما در تمام صفات سر آمد همه مردمى ، و در آخر حدیث فرمود: یا على بعد از من سى سال زندگى مى کنى و بر ظلم و ستم که به تو مى شود صبر مى کنى همان گونه که همراه من در نزول قرآن جنگ با کفار نمودى و آخر الامر شهید مى شوى و محاسن شریفت از خون سرت رنگین مى شود و قاتل تو هم ردیف پى کننده ناقل صالح است در دشمنى با خدا.
السلام علیک یا امیرالمؤمنین! یا اباالحسن! یا اخا الرسول یا زوج البتول! انا توجهنا و استشفعنا توسلنا بک الى الله و قدمناک بین یدى حاجاتنا یا وجیها عندالله اشفع لنا عندالله .
مرحوم علامه امینى قدس سره مى فرمود:
به خدا قسم ! از اول عالم ، تا آخر عالم ، مظلومى مثل امیرالمؤ منین هرگز پیدا نمى شود بى خود نیست وقتى اشقى الاولین و الاخرین ، شمشیر بر فرق مبارکش زد، فرمود، فزت و رب الکعبة ؛ به پروردگار کعبه ! قسم رستگار شدم . سالها منتظر امروز بودم حسین عزیزش هم در کربلا در گودال قتلگاه فرمود:
الهى رضا بقضائک و تسلیما لامرک لامعبود سواک یا غیاث المستغیثین
الا لعنة الله على الظالمین .
لاحول لاقوة الابالله العلى العظیم .