شب قدر؛ قلب رمضان
بسم الله الرحمن الرحیم
در بین ایام و لیالی ماه مبارک رمضان، شبهای قدر آن از نظر اجابت دعا مورد تأکید خاص قرار گرفته است. حتّی تعبیری داریم که در روایتی امام صادق (علیه السلام) فرمودند:
«قَلْبُ شَهْرِ رَمَضَانَ لَیلَهُ الْقَدْرِ».
یعنی آن شبی که از نظر آثار در پذیرش درخواستهای عبد توسط ربّ برجسته ترینِ شبها است، شب قدر است. لذا میبینیم در روایات متعدد بر این مطلب و آثار آن سفارش شده است که:
«مَنْ أَحْیا لَیلَهَ الْقَدْرِ غُفِرَتْ لَهُ ذُنُوبُهُ».یعنی هر که شب قدر را اِحیا بدارد، گناهان او آمرزیده شده است.
شب قدر کدام شب است؟
در بین این سه شب، یعنی شب نوزدهم و بیست و یکم و بیست و سوم، روی دو شب بیشتر تکیه شده است؛ یکی شب بیست و یکم و دیگری شب بیست و سوم. در روایات متعددی داریم که نسبت به شب قدر از حضرات معصومین (علیهم السلام) سؤال میکنند. یکی موثّقه زراره است که میگوید:
«سَأَلْتُهُ عَنْ لَیلَهِ الْقَدْرِ قَالَ هِی لَیلَهُ إِحْدَى وَ عِشْرِینَ أَوْ ثَلَاثٍ وَ عِشْرِینَ»؛
از امام باقر (علیه السلام) سؤال کردم شب قدر کدام شب است؟ حضرت فرمودند یا شب بیست و یکم است و یا شب بیست و سوم؛
«قُلْتُ أَ لَیسَ إِنَّمَا هِی لَیلَهٌ»؛
به حضرت عرض کردم مگر شب قدر یک شب نیست؟
«قَالَ بَلَى»؛
حضرت فرموند بله، یک شب است.
«قُلْتُ فَأَخْبِرْنِی بِهَا»؛
عرض کردم پس شما بفرمایید کدام یک از آنها است؛ چرا میفرمایید یا این یا آن؟!
«قَالَ مَا عَلَیکَ أَنْ تَفْعَلَ خَیراً فِی لَیلَتَینِ».
در یک روایت دیگر که راوی اش شخص دیگری است، او هم همین سؤال را میکند. میگوید من به حضرت عرض کردم شب قدر چه وقت است؟ ایشان فرمودند شب بیست ویکم یا شب بیست و سوم؛ گفتم:
«أَفْرِدْ لِی إِحْدَاهُمَا»؛
یعنی مشخص کنید که کدام یک از این دو شب است؛ حضرت فرمودند:
«وَ مَا عَلَیکَ أَنْ تَعْمَلَ فِی لَیلَتَینِ هِی إِحْدَاهُمَا».
چه میشود که تو در دو شب اعمالی را که وارد شده است انجام دهی و در آن دو شب دعا کنی!؟
درجه بندی شبهای قدر از نظر اهمیت
اینهایی را که گفتم، برای روشن شدن اهمیت شبهای قدر بود. شب بیست و یکم اهمیتش بیشتر از شب نوزدهم است و شب بیست و سوم اهمیتش از شب بیست و یکم بیشتر است. با توجه به آن روایتی که شب نوزدهم عرض کردم که میفرمایند شب نوزدهم، شبی است که بررسی میکنند و شب تقدیر و اندازه گیری کردن امور نسبت به سال آینده است. امّا اینطور نیست که این بررسی بدون توجه به مسائل گذشته باشد؛ چون بحث این است که وقتی خداوند بخواهد امر فرماید که امور را تقدیر و ترسیم و اندازه گیری کنند و بعد هم ثبت و ضبط کنند، با توجه به سابقه رابطه ای است که عبد با مولایش داشته است. پس شب نوزدهم، شبِ بررسی سوابق است. شب بیست و یکم، شبی است که بعد از آنکه امور و سوابق آن بررسی شد، در آن شب ثبت و ضبط میشود؛ یعنی امور سال آینده را مینگارند. شب بیستوسوم هم شبِ توشیح است که جلسه گذشته عرض کردم.
در شب قدر چگونه دعا کنیم؟
چون بحث ما راجع به دعا است، عرض کردم که
در دعا سه چیز مطرح است؛
یکی «داعی» یعنی درخواست کننده و کسی که صدا میکند دیگری را و تقاضا میکند،
دوم خودِ «دعا» و درخواست است،
سوم هم «مدعوّ» یا درخواست شونده است که طرف مقابل است.
این جلسه میخواهم بروم سراغ «درخواست». جلسه گذشته گفتم که وقتی وضع «درخواست کننده» را بررسی میکنیم، میبینیم وضع خراب است. یعنی رابطه بین درخواست کننده و درخواست شونده سال گذشته رابطه خوبی نبوده است. این جلسه ما میخواهیم وارد شویم در اینکه حالا چه میخواهی بگویی و از خدا چه میخواهی؟ پس این جلسه دنبال خواسته هایمان هستیم.
من یک مسأله عرفی را مطرح میکنم و بعد میروم سراغ روایاتی که روش دعا کردن را به ما می آموزند. سؤال من که عرفی هم هست، این است که اگر من با کسی رابطه ای داشتم و رابطه ام هم یک چنین رابطه ای بود که او به من محبّت میکرد و من در ازای محبّت هایش به او بد میکردم و هرچه روش او دوستانه بود، روش من ــ نعوذبالله ــ دشمنانه بود، حالا اگر بخواهم از او درخواستی کنم، باید چه کار کنم؟ کارمان هم گیر کرده و سر و کارمان هم با همان شخص است. حالا چه کار کنیم؟
اوّل به بدی هایت اعتراف کن
حالا فرض کنید من میروم پیش او؛ شرمنده و سرافکنده هم هستم. وقتی میروم آنجا، اوّلین چیزی که به او میگویم چیست؟ اوّلین حرفی که به او میزنم چیست؟ خودتان پیش خودتان جواب این سؤال را بدهید؛ چه کار میکنید؟ غیر از این است که اوّلین حرفی که به او میزنم، این است که میگویم «فلانی، من به تو بد کردم»؟ با این سوابق سوئی که پیش او دارم، اوّلین حرفم باید همین باشد دیگر؛ باید به او بگویم من بد کردم؛ امّا تو بیا ما را ببخش و ندیده بگیر. باید این اعتراف و عذرخواهی را بکنم تا بعد از آن رو داشته باشم که آن چیزهایی را که میخواهم با او مطرح کنم و تقاضاهایم را از او درخواست کنم.
راه دعا را گم نکنی
حالا میرویم سراغ روایات؛ اینها معارف ما است. روایات متعددی داریم که این بحث را مطرح کرده اند. کسی میآید خدمت امام صادق (علیه السلام) و میگوید: آقا، من دعا میکنم ولی دعاهایم به اجابت نمیرسد؛ چه کار کنم؟ مگر خدا نگفته است
«اُدْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُم»؟
خودش این حرف را گفته است. این همه آیات قرآنی در این باب وارد شده است؛ پس چرا با این حال، وقتی ما خواستیم به ما نمیدهد؟ حضرت نکته ای را به او میفرماید و آن این است که به او میگوید: تو باید از جهت دعا وارد شوی و دعا کنی؛ میگوید:
«وَ لَوْ دَعَوْتُمُوهُ مِنْ جِهَهِ الدُّعَاءِ لَأَجَابَکُمْ»؛
یعنی تو راه دعا را گم کرده ای؛ دعا راه دارد.
«وَ لَوْ دَعَوْتُمُوهُ مِنْ جِهَهِ الدُّعَاءِ لَأَجَابَکُمْ وَ إِنْ کُنْتُمْ عَاصِینَ».
اگر از خدا تقاضا کنی، امّا از همان راه دعا، اگرچه گناهکار هم باشی، جوابت را به تو میدهد.
توبه کن و پوزش بطلب
بعد حضرت به او دستورالعمل میدهد؛ ابتدا مسأله حمد و ثنای الهی را مطرح میفرماید که خودش بحث جداگانه دارد و بعد این جمله را دارد:
«ثُمَّ تَعْتَرِفُ بِذُنُوبِکَ ذَنْبٍ ذَنْبٍ»؛
یعنی پیش خدا که رفتی، به یکایک گناهانت اعتراف کن و بگو بد کردم.
«وَ تُقِرُّ بِهَا»؛
یعنی اقرار کن. بعد دارد:
«أَوْ بِمَا ذَکَرْتَ مِنْهَا»؛
یعنی مگر تو میتوانی خطاهایت را بشماری؟ نمیتوانی! پس همان مقدار که یادت میآید چه کردی را اقرار کن. بعد میفرماید:
«وَ تُجْمِلُ مَا خَفِی عَلَیکَ مِنْهَا»؛
یعنی آن چیزهایی که بر تو پوشیده است را اجمالاً اعتراف کن؛ یعنی همان جمله ای که من مکرّر گفته ام؛ این شبها، شبهایی است که انسان برود درِ خانه خدا و بگوید خدایا، بد کردم؛ خیلی هم بد کردم. بدیهایم را هم نمیتوانم بشمرم. امّا اجمالاً اعتراف میکنم.
«فَتَتُوبُ إِلَى اللَّهِ مِنْ جَمِیعِ مَعَاصِیکَ»؛
بعد آنجا عذرخواهی کن و بگو حالا از ما چشم پوشی کن.
این یک نکته بود که امام صادق (علیه السلام) اشاره فرمودند.
در دلت تصمیم بگیر که دیگر گناه نکنی
امّا نکته دوم این است که حضرت در ادامه میفرمایند:
«وَ أَنْتَ تَنْوِی أَلَّا تَعُودَ»؛
یعنی عذرخواهی کن و پوزش بطلب؛ بعد هم در دلت، نه زبانت، واقعاً بنا بگذار که دیگر این کارها را نکنی.
«وَ تَسْتَغْفِرُ اللَّهَ مِنْهَا بِنَدَامَهٍ وَ صِدْقِ نِیهٍ وَ خَوْفٍ وَ رَجَاءٍ»؛
یعنی پوزش هم که میطلبی، با حالت پشیمانی و صدق نیت و با خوف و رجا باشد. در بهترین ایام و بهترین موقعیتها که دعا به اجابت میرسد، آن هم در حالی که خودش مرا دعوت کرده و گفته بیا و من هم آمده ام و سرافکنده هم هستم، اعتراف هم میکنم به اینکه من بد کرده ام، تصمیم هم میگیرم که دیگر بد نکنم؛ اینها همه مقدمه این است که بتوانم از خدا درخواست کنم.
از خدا کمک بخواه که مطیع او شوی
آن وقت، حضرت این را در یک قالب میریزند و میفرمایند:
«وَ یکُونُ مِنْ قَوْلِکَ اللَّهُمَّ إِنِّی أَعْتَذِرُ إِلَیکَ مِنْ ذُنُوبِی وَ أَسْتَغْفِرُکَ وَ أَتُوبُ إِلَیکَ»؛
یعنی حالا که میخواهی با خدا حرف بزنی، بگو خدایا من معذرت میخواهم از گناهانم؛ من از تو میخواهم که از من بگذری و توبه ام را بپذیری. امّا تنها خواسته ات این نباشد؛ از خدا فقط نخواه که از گناهانت بگذرد؛ بلکه در دعاهایی که این شبها میکنید، از خدا بخواهید که خدا کمکتان کند که سال آینده مطیع خدا باشید.
«فَأَعِنِّی عَلَى طَاعَتِکَ وَ وَفِّقْنِی لِمَا أَوْجَبْتَ عَلَی مِنْ کُلِّ مَا یرْضِیکَ».
از خدا اینها را بخواه.
مغفرت بخواه،
تصمیم هم بگیر که دیگر دستت را به آن خطاها آلوده نکنی،
بعد هم بگو ای خدا، حالا کمکم کن که سال آینده من دیگر اینطور گناه نکنم.
یک توجه، فقط یک توجه کافی است
آنوقت مطمئن هم باش که او میگذرد. من یقین دارم؛ اصلاً اعتقادم این است که آنهایی که امشب «یک توجه» به خدا کرده اند، همه آنها آمرزیده هستند. «یک توجه»، بیشتر هم نه! همین یک توجه به اینکه «خدایا ما بد کردیم»، همه چیز تمام میشود؛ او هم کار را تمام میکند. پس اوّل معذرت خواهی کن؛ بعد هم طلب کمک کن که سال آینده دیگر من این طور عمل نکنم و بگو خدایا، تو خودت دستم را بگیر. این روند دعا را به ما یاد داده اند. چون من بحثم امشب همین بود که درخواست کننده، درخواستش در این شبها چه باشد، گفتم که اوّل مغفرت، امّا با اعتراف به گناهان؛ بعد هم طلب کمک از خدا برای اینکه سال آینده من آلوده به گناه نشوم و مطیع او باشم.
حالا دعا کن
این تازه مقدمه درخواستهای بعدی ما است. اینجا است که خطاب میرسد حالا چه میخواهی؟ درخواستت چیست؟ در عرف خودمان هم همینطور هستیم که اگر طرف مقابلمان یک انسان کریم باشد، وقتی برویم پیش او و بگوییم آقا، ما معذرت میخواهیم، ما به شما بد کردیم، ولی کارمان گیر کرده، او چه جواب میدهد؟ میگوید: «سَلْ حَاجَتَک»!
حالا حاجتهایت را از من بخواه! بگو ببینم از من چه میخواهی؟ این عین تعبیری است که در روایات ما هست. خدا خطاب میکند بگو؛ سؤال کن؛ بخواه؛ چه دنیوی، چه اخروی. حالا من چه بخواهم؟
در اینجا یک مطلبی را عرض کنم. ما چون مخلوقیم، همه ما تنگ نظریم. یعنی چون محدودیم، ــ نعوذ بالله ــ خدا را هم مثل خودمان فرض میکنیم. امّا این تصور اشتباه است. در معارف ما این هست که آنچه را که به ذهنت میآید از خدا بخواه، امّا به این بسنده نکن. بگو خدایا، این هایی که به ذهن من میرسد، همین است؛ امّا سال آینده ما نمیدانیم چه گرفتاری هایی ممکن است برای ما پیش بیاید. یک چیزهایی هست که ما به آنها محتاج میشویم و الآن به فکرمان هم نمیآید. لذا بسنده کردن و اکتفا کردن به این گرفتاری هایی که در ذهنمان هست یا احتیاجات فعلیه ای که الآن داریم، اشتباه است.
فَاسْأَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ
روایت از پیغمبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) است که حضرت فرمود:
«إِنَّ الرِّزْقَ لَینْزِلُ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ عَلَى عَدَدِ قَطْرِ الْمَطَرِ»؛
یعنی روزیها از جهت عِلوی به عدد قطره های باران به سوی بندگان میآید؛ این عنایت الهی است.
«إِلَى کُلِّ نَفْسٍ بِمَا قُدِّرَ لَهَا»؛
به سوی هر انسانی به همان اندازه ای که برای او تقدیر شده نازل میشود. فرض بفرمایید امشب از خدا میخواهیم که مقدّرات سال آینده ما را از هر جهت خوب رقم بزند. ولی این را هم بدان:
«وَ لَکِنْ لِلَّهِ فُضُولٌ»؛
خیال نکنی که فقط همین است و به همین اندازه مقدّر میتوانی از او بخواهی؛ نخیر، خدا زیادتی دارد که من و تو آن زیادتی را اصلاً نمیتوانیم درک کنیم.
«فَاسْأَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ».
از خدا نسبت به اضافه هایش و زیادتی هایش درخواست کن. برو سراغ اضافه هایش؛ نه تنها آنچه را که برای هر کس مقدّر کرده است.
برای دیگران هم دعا کن
آن وقت اینجا میخواهم یک نکته را هم عرض کنم؛ ما در روایات بسیار داریم که برای دیگران خواستن و در حقّ دیگران دعا کردن، موجب میشود که برای من هم فزونی پیدا کند و خدا برای من را هم بیافزاید. یکی از عواملی که در زیادتی نسبت به حاجات مؤثر است، همین دعا کردن برای غیر است. پس اوّلاً ما در خواسته های مربوط به خودمان نباید نظرتنگی کنیم؛ از آن طرف هم اکتفا و بسنده نکنیم به خودمان؛ بلکه باید برای دیگران هم دعا کنیم.
من برای شما مثال میزنم؛ بسیاری از گرفتاریها هست که من ندارم، ولی مسلّماً افرادی هستند که مبتلا به آن گرفتاریها هستند. عکس آن هم همینطور است. اگر من برای همه دعا کنم، اثرش این است که اوّلاً آن گرفتاریها از او برطرف میشود و ثانیاً دیگر به سراغ من نمیآید. اینها همه معارف ما است. اینکه ما در روایاتمان داریم که لیالی قدر، اطراف این مجالس را فرشتگان الهی گرفتهاند و نازل شده اند و برای ما دعا میکنند، چه بسا اشاره به همین باشد. چه بسا این داعی خودش به آنچه که محتاج است، اصلاً توجه ندارد تا درخواست کند؛ اینجا اگر ما برای دیگران دعا کنیم، آن فرشته ها که از احتیاجات ما آگاهند، برای ما دعا میکنند. اینها را میگویم تا بفهمید که از خدا چه بخواهید و از این موقعیت بهترین استفاده را بکنید.
اصلاً روی نماز و روزه هایت حساب نکن
موقعی که این روایات را میدیدم، گفتم نسبت به گناهانمان که شُبهه ای نیست؛ سراپای ما را خطا گرفته است. امّا بالأخره ما در عرض این یک سال گذشته، طاعات و عبادات ظاهری هم انجام داده ایم. فرض کنید در این ماه رمضان به حسب ظاهر روزه هم گرفته ایم و کارهایی را که صورت طاعت داشت، انجام داده ایم. ولی این را به شما بگویم که این طاعتها اصلاً قابل ارائه نیست تا مثلاً بخواهی بگویی خدایا، من برای تو یکچنین کاری را هم کرده ام. آنقدر این طاعات ما آفات دارد که کار به اینجا نمیرسد که بتوانیم یک چنین حرفی را هم بزنیم. من اینها را میگویم برای اینکه یکوقت کسی پیش خودش فکر نکند ما این همه نماز خواندیم، روزه گرفتیم، کذا و کذا و کذا …! بگو ببینم، کدامیک از این اعمالت خالصاً مخلصاً لِوجه الله بود!؟ میتوانی بگویی!؟ من که نمیتوانم بگویم! نور به قبرش ببارد، استاد ما ــ رضوان الله تعالی علیه ــ را که فرمود: «من دو رکعت نماز برای خدا نخوانده ام». وقتی او چنین میگوید، ما چه میتوانیم بگوییم!؟ البته فرمایش ایشان در یک سطح بالای معرفتی بود؛ در سطح ما اصلاً کار به آنجاها نمیکشد!
حُبّ علی (علیه السلام) به طاعاتت جان میبخشد
امّا روایتی از پیغمبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلّم) است که دل گرمی ما به همان روایت و امثال این روایت است. حضرت فرمود:
«مَنْ أَحَبَّ عَلِیاً قَبِلَ اللَّهُ تَعَالَى مِنْهُ صَلَاتَهُ وَ صِیامَهُ وَ قِیامَهُ وَ اسْتَجَابَ دُعَائَهُ».
یعنی اگر کسی علی (علیه السلام) را دوست بدارد، ــ نفرمود شیعه علی باشد؛ بلکه فرمود همین که علی (علیه السلام) را دوست داشته باشد ــ این محبّت علی (علیه السلام) به اعمال و طاعاتش جان میبخشد و اسکلت اعمال ظاهری اش را زنده میکند؛ خدا نمازهایش را قبول میکند؛ روزه هایی که گرفته است را خدا از او قبول میکند؛ عبادتهایی را که کرده است، همه را میپذیرد. بعد هم دارد: «وَ اسْتَجَابَ دُعَائَهُ»؛
عجب! پس معلوم میشود یکی از عوامل اجابت دعا، حُبّ علی (علیه السلام) است. این جزء معارف ما است.
من که خودم را نگاه کردم، دیدم من علی را دوست دارم؛ خدا که از دل من آگاه است. من بعید میدانم در این جمع ما کسی باشد که علی را دوست نداشته باشد. مگر میشود!؟ بدانید که معصیتها با یک توجه و یک معذرت خواهی تمام است و بخشوده میشود؛ از آن طرف، اطاعتهای دست و پا شکسته ما را هم حُبّ علی (علیه السلام) جان میبخشد و روح میدهد و آنها را زنده میکند. خدا هم اینها را قبول میکند.
امشب در خانه علی(علیه السلام) چه خبر است
التماس دعا دارم؛ برویم خانه علی(علیه السلام). برویم آنجایی که همه چیزمان را از آنجا داریم. در روایات مینویسند علی (علیه السلام) امشب در بستر بود. اطراف بستر علی (علیه السلام) فرزندانش بودند. حضرت ابتدا رو کرد به پسر بزرگترشان امام حسن(علیه السلام) و با او شروع کرد صحبت کردن و وصیتهایی به فرزندش کرد؛ بعد خطاب کرد به همه فرزندانش؛ یعنی امام حسن، امام حسین، ابوالفضل(علیهم السلام)؛ همه نشسته اند؛ حتّی دخترها از جمله زینب (سلام الله علیها) هم نشسته اند. به آنها فرمود بعد ازمن فتنه ها از هر طرف به سمت شما میآید. اینجا شخص خاصی را جدا نکرد؛ همه بچه ها را گفت. یعنی یا حسن، یا حسین، یا ابالفضل، یا زینب این را بدانید که فتنه ها از هر طرف به سوی شما میآید و منافقین این امّت کینه دیرینه خود را از شما طلب میکنند و میخواهند انتقام بکشند؛ بر شما باد به صبر!
یکوقت دیدند علی (علیه السلام) صورتش را کرد سمت حسین (علیه السلام) و گفت در خصوص شما، ای حسین، فتنه ها از هر سو و از هر جانب به سمت تو میآید؛ بر شما باد به صبر! تا اینجا باز هم کلّی فرمود؛ امّا در روایت دارد حضرت دو مرتبه رویش را کرد به حسین (علیه السلام) و گفت: یا اباعبدالله، این امّت تو را شهید میکنند؛ بر شما باد به تقوا و صبر! در اینجا مینویسند وقتی علی (علیه السلام) این جمله را گفت بیهوش شد. چه شد که علی (علیه السلام) بیهوش شد؟ من میگویم صحنه روز عاشورا نزد علی (علیه السلام) تمثّل پیدا کرده بود؛ امّا کدام صحنه از عاشورا؟ صحنه شهادت حسین (علیه السلام). آن صحنه چه موقعی بود؟
«و الشِّمْرُ جَالِسٌ عَلَی صَدْرِه»؛
آن موقعی که شمر روی سینه حسین (علیه السلام) نشسته بود … ولی آن موقع شهادت حاصل نشد؛ میدانید شهادت در چه موقعی حاصل شد؟ مینویسند آن خبیث یک جسارتی کرد؛ حسین (علیه السلام) را برگرداند … صورت حسین (علیه السلام) به زمین آمد ….
در روایت دارد علی (علیه السلام) به هوش آمد؛ نگاهی به فرزندانش کرد و شروع کرد این جملات را گفتن: «اینک رسول خدا آمده است؛ عمویم حمزه آمده است؛ برادرم جعفر آمده است؛ به من میگویند علی بشتاب! ما منتظر تو هستیم». علی (علیه السلام) چهره اش را برگرداند به طرف تمام فرزندانش و گفت شما را به خدا میسپارم؛
«السَّلَامُ عَلَیکُم یا مَلَائِکَهَ اللهِ؛ لِمِثْلِ هذا فَلْیعْمَلِ الْعامِلُونَ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذِینَ اتَّقَوْا وَ الَّذِینَ هُمْ مُحْسِنُون».
در روایت دارد عرق به چهره علی (علیه السلام) نشست؛ دیدگانش را روی هم گذاشت؛ پاها را به سوی قبله کشید؛ این جملات را میگفت: «أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّه وَحْدَهُ …»