آنچه مشخص است اینکه عشق اصیل و حقیقی، برای آغاز و استمرار زندگی خانوادگی ضروری است و چنین احساسی به ایجاد نشاط جسمی و عاطفی و روحی منجر میشود. اگر زن و مرد، زندگی مشترک خود را بر پایه عشقی واقعی بنا کنند، زیباترین زندگی را به تصویر میکشند. اما مهم این است که این عشق را چگونه تعریف کنیم.
چه بسا کم نیستند افرادی که عشق را در دوستیهای خیابانی جستجو میکنند …، در حالیکه عشق واقعی، احساسی مافوق نیازهای جسمی و مادی است و شوری تمام نشدنی و باقی است. در رابطه با دوستیهای قبل از ازدواج، نحوه نگاه و نگرش افراد، بسیار مهم است. چرا که بسیاری از افراد در آغاز این روابط، به واقع قصد ازدواج و تشکیل زندگی مشترک ندارند و این روابط را برای تنوع و بهرهگیری از لذتهای موقتی آن میخواهند. بنابراین میتوان گفت که میزان کمتری از افراد وجود دارند که هدفشان از ایجاد این روابط، تشکیل زندگی و انتخاب یک شریک مناسب باشد.
به اعتراف دانشمندان اروپایی در جوامع آزاد که جاذبههای ظاهری و شوق جنسی حاکم است، عشق اولین قربانی است. دراین صورت، عشقهای برخاسته از نهاد و درون به افسانه تبدیل شده و جز مدعیان دروغین، کسی یافت نمیشود. زیرا پسری که هر روز با دختری میگردد و هر دم که نگاه میکند عدهای را در حال جلوهگری میبیند دیگر تنوعطلبی در او حاکم شده و از عشق به دور است.
جوانی که دنبال چشمچرانی است و در کوی و خیابان و بیابان … دل به عشق بازی این و آن سپرده است، آیا چیزی جز شهوت و هوس میداند؟ استاد مطهری میگوید: «در مورد غریزه جنسی و برخی غرایز دیگر، برداشتن قیود، عشق به مفهوم واقعی را میمیراند و طبیعت را هرزه و بیبند و بار میکند، در این مورد هر چه عرضه بیشتر گردد هوس و میل به تنوع افزایش مییابد».
«موریس مترلینگ» میگوید: «عشق در تمامی موجودات وجود دارد، ولی درک آن تابع شرایطی است که تا آن شرایط جور نشود امکان آن وجود ندارد … بعضی آن را منحرف میکنند و ندانسته به صورت تمتع از لذت، مصرف مینمایند و هیچ از حقیقت آن برخودار نمیشوند».
به نظر میرسد که جوانان بسیاری در این زمینه دچار اشتباه شدهاند و لذتهای زودگذر و ارضای حس تنوع طلبی را با عنوان عشق و انتخاب همسر، اشتباه گرفتهاند. «کارن هرنای» میگوید: «فرق بین عشق و نیاز به جلب محبت آن است که درعشق، احساس دوستی و محبت بر همه چیز مقدم است. در حالی که در نیاز عصبی به جلب محبت، همواره نیاز به رفع تشویش درونی مقدم است.
بسیاری از این نوع روابط بین انسانها گرچه اساسش سودجویانه است. مع ذالک ماسک عشق و دلبستگی به چهره میزنند … به همین جهت یکی از مشخصات عشق حقیقی، پایدار بودن احساس محبت میباشد».
افرادی که دوستیهای قبل از ازدواج را تجربه کردهاند، گرفتاری عاطفی دارند. یعنی ممکن است مثلاً تجربه دوستی با چند نفر را داشته باشند و یکی از آنها منجر به ازدواج شده باشد. این افراد همواره در زندگی مشترک خود با ذهنیتها و تجربیات عاطفی که داشتهاند، درگیر هستند و قیاسهای ذهنی آنها را رها نمیکند
با توجه به نکات مذکور میتوان اینطور بیان کرد که منشأ عشق واقعی را نمیتوان با دوستیهای قبل از ازدواج تعریف کرد و همانطور که گفته شد این روابط، نوعاً به تفریحاتی زودگذر شبیه هستند که عواقب و نتایج مثبتی را به دنبال نخواهند داشت. اما در اینجا به این سۆال پاسخ میدهیم که چنانچه این دوستیهای منجر به ازدواج شوند، به چه میزان در انتخاب شایسته و خوشبختی افراد در زندگی مشترک، تأثیرگذارند؟
پاسخ به این سۆال بسیار گسترده و طولانی است. اما در این نوشتار به طور مختصر به این مطلب اشاره میکنیم:
به طور کلی یک اصل مهم در بحث ازدواج وجود دارد و آن اینکه، شرایط زندگی زوجین در مراحل مختلف آشنایی و ازدواج و آغاز زندگی مشترک، با تفاوتهایی همراه است. این به معنای تغییر یافتن افراد نیست. بلکه به این معناست که مثلاً شرایط دوران نامزدی و عقد به گونهای است که اقتضائات خاص خود را میطلبد و این شرایط به طور حتم در زمان بعد از عروسی و زندگی در زیر سقف مشترک، تفاوتهایی پیدا میکند.
تفاوتهایی که ناشی از حرکت رو به جلو در مسیر طبیعی زندگی است که در ادامه با ورود فرزندان به خانواده، باز هم دستخوش تغییراتی میشود که ممکن است شرایط این زمان به هیچ وجه با دوران نامزدی قابل قیاس نباشد. بنابراین همه افراد،میگناir اعم از کسانی که سالها دوستی قبل از ازدواج را تجربه کردهاند و آنانکه با ازدواج سنتی به عقد یکدیگر در آمدهاند، باید مسیر مشخصی را طی کنند که بعضاً با بالا و پائینهایی روبروست که باید با درایت و هوشیاری طرفین سپری شود تا مشکلی پیش نیاید. اما در این میان یک تفاوت اساسی وجود دارد و آن این است که افرادی که دوستیهای قبل از ازدواج را تجربه کردهاند، گرفتاری عاطفی دارند. یعنی ممکن است مثلاً تجربه دوستی با چند نفر را داشته باشند و یکی از آنها منجر به ازدواج شده باشد. این افراد همواره در زندگی مشترک خود با ذهنیتها و تجربیات عاطفی که داشتهاند، درگیر هستند و قیاسهای ذهنی آنها را رها نمیکند. هرچند که ممکن است خلاف این موضوع را بیان کنند اما فراموش کردن گذشته برایشان دشوار است.
دوستی قبل از ازدواج به این ترتیب زمینه تنش در این افراد در زندگی مشترک بیشتر است و در این نقطه است که این نتیجه حاصل میشود که دوستیهای قبل از ازدواج نمیتواند تأثیر چندانی بر نحوه گذران زندگی مشترک داشته باشد. چرا که شرایط حاکم بر زندگی مشترک با فضای دوستی قبل از ازدواج کاملاً متفاوت است. البته نمیتوان کسب شناخت در رابطه با انتخاب شریک زندگی را نادیده گرفت.
آنچه مهم است اینکه چنین تصوری ، چندان قابل اعتماد نیست که دوستیهای قبل از ازدواج به انتخاب همسر دلخواه و داشتن زندگی سعادتمندانه منجر میشود. میتوان بدون داشتن این دوستیها و با نظارت و راهنمایی والدین و برخورداری از مشورت مشاوران زبده، به انتخاب فردی مناسب برای زندگی مشترک کمک کرد. البته تجربه دوستیهای قبل از ازدواج، تبعات منفی را برای افراد به دنبال دارد. به عنوان مثال لطمه عاطفی شدید، دلسردی در زندگی مشترک، بدبینی به جنس مخالف، منصرف شدن از ازدواج و همچنین افسردگی را میتوان به عنوان برخی از عوارضی دانست که در صورت عدم ازدواج با چنین دوستانی دامنگیر طرفین خواهد شد.
وقتی دو نفر پس از دوستی با یکدیگر ازدواج میکنند، ممکن است عزت و احترام دختر نزد خانواده همسر کم شود و همچنین در صورت هرگونه مشکلی بین دو نفر، خانوادههای آنها به سرزنش دائمیآنها بپردازند. که این فشار مضاعفی را بر هر دو نفر وارد خواهد ساخت.
به نظر میرسد که ازدواج شکوهی به دنبال دارد که این شکوه و تازگی در بین زوجهایی که مدتها با یکدیگر دوست بودهاند به مراتب کمتر از سایر زوجهاست. اما بعد دیگر این موضوع به حفظ حریم و حدود شرعی و اخلاقی مربوط میشود. مسلماً جوانانی که نسبت به جنس مخالف، برای خود حد و مرزی قائل بودهاند و خود را از برقراری این روابط حفظ کردهاند، بهره بیشتری از زندگی مشترک در آینده خواهند برد و این یک وعده الهی است که در متون دینی ما به آن اشاره شده است و این مسئله تأثیر مستقیم بر زندگی و سرنوشت افراد دارد.