کينه و دشمني بر دو قسم است: زيرا هر كه عداوت كسى را در دل دارد يا آن را در دل پنهان مىكند و انتظار زمان فرصت را مىكشد، يا آشكار در صدد ايذا و اذيت آن شخصى است كه او را دشمن دارد، و اظهار عداوت او را مىكند.
قسم اول را «حقد و كينه» گويند، كه عبارت است از: پنهان كردن عداوت شخصى در دل.
و قسم دوم را «عداوت» نامند، و اين ثمره قسم اول است، زيرا كه: چون كينه قوّت گرفت و عداوت شديد گرديد، خزانه دل از محافظت آن عاجز، و پرده از روى كار بر مىدارد. و قسم اول از ثمرات غضب است، زيرا كه: چون آدمى بر ديگرى خشم گيرد و به جهت عجز از انتقام يا مصلحتى ديگر آن وقت اظهار غضب نكند و خشم خود را فرو برد و در دل خود پنهان سازد كينه حاصل مىشود. و هر يك از اين دو قسم از صفات مهلكه و اخلاق رذيله است.
و از اخبار مستفاد مىشود كه: مؤمن كينه ور نيست. و در غالب اوقات صفات مهلكه ديگر نيز از كينه و عداوت متولد مىگردد، چون حسد و غيبت و دروغ و بهتان و شماتت و اظهار عيب و دورى و ايذاء و سخريّت و استهزاء و غير اينها از آفات و اعمال محرمه است كه دنيا و دين آدمى را فاسد مىسازد.
و اگر فرض شود كه هيچ يك از اينها حاصل نشود همان خود بغض و عداوت او از امراضى است كه نفس قدسى را بيمار، و هميشه روح از آن متألّم و در آزار است. آدمى را از بساط قرب الهى دور، و از مرافقت ساكنان عالم قدس مهجور مىگرداند. و صاحب خود را منع مىكند از آنچه شيوه اهل ايمان و شيمه اخيار و نيكان است، و از بشاشت و شكفتگى و مهربانى و فروتنى و مرافقت و همنشينى نسبت به كسى كه كينه او را در دل دارد. و خود را از اعانت و قضاء حوائج او باز مىدارد. و هر يك از اينها درجهاى از دين را كم مىكند و پرده ميان آدمى و ميان بار يافتگان بزم تقرب مىگردد. و از اين جهت است كه در اخبار و آثار مذمت بىشمار در خصوص عداوت و دشمنى وارد شده است. حتى اينكه حضرت پيغمبر - صلّى اللّه عليه و آله - فرمودند كه: «هيچ وقتى جبرئيل - عليه السّلام - به نزد من نيامد مگر اين كه گفت: اى محمّد از عداوت و دشمنى مردم احتراز كن». و فرمودند كه: «جبرئيل هرگز در هيچ امرى اين قدر به من وصيت نكرد كه در خصوص عداوت مردم». و حضرت صادق - عليه السّلام - فرمودند كه: «هر كه تخم عداوت بكارد همان را كه كاشته است درو مىكند».
معالجه عداوت و دشمنى
و معالجه اين صفت خبيثه آن است كه: اول تأمّل كند در اين كه دشمنى و عداوت، شجرهاى است كه: به جز اندوه و الم در دنيا ثمرى ندارد. و صفتى است كه: غير از غصّه و غم اثرى نمىبخشد. ساغرى است كه: به جز زهر جانگزا به كام صاحب خود نريزد. و آتشى است كه: به غير از دود كدورت از آن بر نخيزد، زيرا كه عدوّ مسكين هميشه با اندوه و غصه قرين، و پيوسته با رنج و محنت همنشين است. به سبب عداوت خاندانهاى كهن بر باد، و دودمان قديم از بيخ و بنياد بر افتاد. و بسا دولتهاى بىپايان كه به سبب عداوت به نكبت مبدّل، و بسا عزّتها كه بنيادش به تيشه عداوت سست و مختل گرديده.
بلكه آنچه از كتب و تواريخ و سيرهها و احوال مردمان، مكرر معلوم شده آن است كه:
هيچ دولتى به سر نيامد مگر به واسطه عداوت و دشمنى.
درخت دوستى بنشان كه كام دل به بار آرد نهال دشمنى بر كن كه رنج بىشمار آرد و اكثر آن است كه: مطلقا از كينه و عداوت، ضررى به آنكه او را دشمن دارند نمىرسد. و بعد از آن ملاحظه عاقبت آن را در آخرت بنمايد كه آدمى را به عذاب اليم مىرساند. و چون اين امور را تأمّل كرد، و متنبه گرديد كه: عاقل هميشه خود را در حالتى باقى نمىدارد كه مضرّات آن به او عايد، و دشمن از آن منتفع گردد، پس سعى نمايد كه با آن شخصى كه عداوت و كينه دارد رفتار دوستانه و گفتار مشفقانه به عمل آورد. و با او به مهربانى و شكفتگى ملاقات كند. و در قضاى حوايج او سعى نمايد. و در مجامع و محافل، نيكيهاى او را اظهار نمايد. بلكه نسبت به او زياده از ديگران نيكى و احسان كند تا نفس را گوشمالى داده بينى شيطان را بر خاك مالد. و پيوسته چنين رفتار كند تا آثار عداوت از دل او بر طرف شود.
و ضد اين صفت، «نصيحت» است، كه عبارت است از: خير خواهى و نيك پسندى بر ديگران. و آن نيز بر دو قسم است: باطنى و ظاهرى.
اولى: عبارت از آن است كه: به دل، طالب خوبى و خير مسلمين باشد.
دومى: آن است كه خير و صلاح ايشان را به جا آورد.
و شرافت اين صفت بسيار، و فضيلت آن بىشمار است، همچنان كه در بيان صفت حسد مذكور خواهد شد.
مذمت ضرب، فحش، لعن و طعن
بدان كه: از آثار و لوازمى كه بر حقد و عداوت مترتب مىگردد، ضرب و فحش و لعن و طعن است. و بسا باشد كه اينها از مجرّد غضب نيز صادر گردند. و مىشود كه به جهت همنشينى اوباش و اراذل، و مصاحبت فسّاق و جهّال، و كسانى كه هرزهگو و معتاد به فحش دادن هستند، فحش دادن عادت كسى شود كه بدون دشمنى و غضبى فحش به زبان او جارى گردد.
و شكى نيست كه همه اين امور، مذموم است و قبيح، و در شريعت غرّا، حرام صريحاند. و موجب «حبط» اعمال و مولّد خسران مآلاند. و «ملّيين» و حكماء و متشرعه و ساير عقلاء بر خباثت آنها متّفق، و عقل و شرع بر حرمت آنها دو شاهد صادق.
اما ضرب: كه عبارت است از: زدن با دست، يا چوب، يا آلتى ديگر. پس بدون جهت شرعيه، در حرمت آن شكى نيست. و هيچ طايفه از طوايف بنى آدم، و هيچ فرقه از فرق عالم، بىجهت و سبب شرعى تجويز زدن كسى را نكردهاند. و در اخبار و آثار، نهى صريح از آن شده و وارد شده است كه:
«هر كه مردى را تازيانه زند حق تعالى او را تازيانهاى از آتش خواهد زد». و اما فحش و دشنام و هرزه زبانى و بدگوئى: منشأ همه اينها خباثت نفس و دنائت طبع است. و هر كه زبان او به اينها دراز، البته خبيث النفس و از جمله اراذل و اوباش، معدود است. بلكه از بعضى اخبار مستفاد مىشود كه: رذل مخصوص شخصى است كه مضايقه نداشته باشد از اينكه هر چه بگويد و هر چه به او بگويند.
و حضرت پيغمبر - صلّى اللّه عليه و آله - فرمودند كه: «مؤمن نيست كسى كه طعنه زن و لعن كن و فحش گوى و هرزه زبان است». و نيز فرمودند كه: «بهشت حرام است بر هر فحش دهنده». و در روايت ديگر از آن سرور مروى است كه: «هرزهگوئى و پردهدرى از شعبههاى نفاق است». و نيز از آن حضرت منقول است كه: «چهار نفرند كه اهل دوزخ از آنها متأذّىاند:
يكى از آنها مردى خواهد بود كه پيوسته چرك از دهان او جارى خواهد بود، و آن كسى است كه در دنيا فحش گوى بوده». و نيز از آن جناب مروى است كه: «بهشت حرام است بر هر فحّاش هرزهگوى كمحيائى كه باك نداشته باشد از اينكه هر چه بگويد و از هر چه از براى او بگويند. و چنين شخصى را اگر تفتيش و تفحّص كنى و به حقيقت امر او بر خورى يا ولد الزنا است، يا نطفه پدرش با نطفه شيطان ممزوج شده، و اين شخص به وجود آمده...». (يعنى در وقت معاشرت و مجامعت پدرش، شيطان نيز در جماع با او شريك شده).
و در حديثى ديگر است كه هر گاه ببينى مردى را كه مضايقه ندارد از اينكه هر چه بگويد و هر چه در حق او بگويند، بدانيد كه او ولد الزنا است، يا به شراكت شيطان هم رسيده».
و اما لعن: و معنى آن راندن و دور كردن از خداست. پس شكى در بدى آن نيست.
و جايز نيست شرعا لعن كردن بر كسى مگر كسى كه متّصف به صفتى باشد كه آن صفت به نص شريعت موجب دورى او از خدا باشد و مجوز لعن او باشد. و ذم شديد در اخبار در خصوص لعن كردن رسيده.
و حضرت امام محمد باقر - عليه السّلام - فرمودند كه: «چون لعنت از دهان شخصى بيرون آيد ميان او و آن شخص كه به او لعنت شده تردد مىكند، اگر آن شخص مستحق لعن باشد به او متعلق مىشود و اگر نباشد به صاحبش برمىگردد». و از اين حديث مستفاد مىگردد كه: لعن به كسى كه سزاوار لعن نباشد، بر مىگردد به لعن كننده.
پس بايد نهايت احتراز را نمود و لعن نكرد كسى را مگر آنانى كه از صاحب شريعت مقدسه تجويز لعن ايشان شده. و والد ماجد حقير - قدس سره - در كتاب «جامع السعادات» فرموده است كه: آنچه (در شريعت) تجويز شده، لعن كردن به كافرين و فاسقين و ظالمين است. - همچنان كه در قرآن وارد شده است - و شكى در جواز لعن اينها بر سبيل عموم نيست، به اين نوع كه بگوئى: «لعنة الله على الكافرين يا على الظالمين يا على الفاسقين».
نفرين به مسلمان
و مخفى نماند كه دعاى بد و نفرين به مسلمانان كردن نيز مانند لعن كردن است و مذموم است. و خوب نيست حتى بر ظلمه، مگر در صورتى كه از شرّ و ضرر او آدمى مضطر و ناچار گردد.
و در حديث است كه: «گاه است مظلوم اين قدر نفرين ظالم مىكند كه مكافات ظلم او مىشود و زياد مىآيد، و اين زيادتى از براى ظالم باقى مىماند و روز قيامت مطالبه مىكند». و اما ضد اين، كه دعاى خير باشد از براى برادر دينى بهترين طاعات و فاضلترين عبادات است. و فايده آن بىحد، و ثواب آن خارج از «حيزّ عد» است بلكه در حقيقت كسى كه دعا به ديگرى كند دعا به خود كرده. حضرت رسول - صلّى اللّه عليه و آله - فرمودند كه: «چون كسى در غياب برادر خود به او دعا كند فرشته گويد: از براى تو هم مثل اين باشد».
و فرمودند كه: «در حق برادر مستجاب مىشود دعائى كه در حق خود مستجاب نمىشود».@#@ و از حضرت امام زين العابدين - عليه السّلام - مروى است كه: «چون ملائكه بشنوند كه بنده مؤمن برادر خود را دعا مىكند در غياب او، يا او را به خوبى ياد مىكند، گويند:
خوب برادرى هستى از براى برادرت، دعاى خير به او مىكنى و حال اينكه او حاضر نيست، و او را به خير ياد مىكنى خدا به تو داد دو مقابل آنچه از براى او خواستى. و ثنا كرد بر تو دو مقابل آنچه ثنا كردى بر او. و از براى تو است فضيلت بر او». و اخبار در اين خصوص بىحد است و چه كرامتى از اين بالاتر است كه هديهاى از دعا و طلب آمرزش از تو به برادر مؤمنت رسد و حال آنكه او در زير طبقات خاك خوابيده.
و تأمّل كن كه روح او به چه حد از تو شاد مىشود كه اهل و فرزندانش ميراث او را قسمت مىكنند و در مال او عيش و تنعم مىنمايند و تو او را در تاريكىهاى شب ياد مىكنى و از خدا آمرزش او را مىطلبى و هديه از براى او مىفرستى.
و حضرت امام محمد باقر - عليه السّلام - فرمودند كه: «هيچ كس بر مؤمنى طعنه نمىزند مگر اينكه مىميرد به بدترين مردنها». و بدان كه: اينها كه مذكور شد از فحش و لعن و طعن، از آفات زبان است و از براى زبان آفات بسيار است از: غيبت، دروغ، سخريّه، استهزاء، شوخى، و غير اينها، و ضد همه اينها سكوت و صمت است.
ملااحمد نراقي- تلخيص از کتاب معراج السعاده، ص222و185و178.