پنجشنبه 1 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

يكى از محرّمات (كه از عوامل غيبت هم به شمار مى‏رود) مسخره كردن و استهزاء است و شك نيست كه سخريّه و استهزاء يكى از عواملي است كه بسيارى از اوقات انسان‏هاى ضعيف الايمان را وادار به غيبت مى‏كند. آرى، هستند كسانى كه به منظور بى اعتبار كردن ديگران از عامل تمسخر بهره مى‏گيرند و براى مجلس آرايى و خنداندن حاضران از آبرو و حيثيت ديگران مايه مى‏گذارند و با كارهايى از قبيل تقليد در راه رفتن، سخن گفتن، غذا خوردن و خلاصه به هر طريقى از اشاره و كنايه و... ديگران را به مسخره مى‏گيرند و از اين راه حس خودپسندى و انتقامجويى خويش را اشباع مى‏كنند و حد اقلّ با خرج كردن آبروى ديگران مستمعان و دوستان خود را راضى مى‏سازند و بدين جهت است كه قرآن كريم از اين عمل شديدا نهى كرده و آن را به عنوان ظلم و ستم مورد توبيخ و تهديد قرار داده است و امر به توبه مى‏كند و مى‏فرمايد:
يا ايُّهَا الَّذينَ امَنُوا لا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسى‏ انْ يَكُونُوا خَيْرا مِنْهُم وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ عَسى‏ انْ يَكُنَّ خَيْرا مِنْهُنَّ وَ لا تَلْمِزُوا انْفُسَكُمْ وَ لا تَنابَزُوا بِالالْقابِ بِئْسَ الاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الايمانِ وَ مَنْ لَمْ يَتُبْ فَاولئِكَ هُمُ الظّالِمُونَ. [1] اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد نبايد گروهى از مردان شما گروه ديگر را استهزاء كنند، شايد آنها كه مورد استهزاء واقع مى‏شوند بهتر از مسخره كنندگان باشند. و همچنين زنان يكديگر را مسخره نكنند، زيرا ممكن است زنان مسخره شده از آنها كه مسخره مى‏كنند بهتر باشند. و مبادا از يكديگر عيب جويى كنيد و زنهار از اينكه يكديگر را با القاب زشت و ناپسند ياد كنيد كه پس از ايمان آوردن، نامى كه نشان از فسق و فجور دارد بسيار زشت است و هر كس كه از اين رفتار توبه نكند ستمگر و ظالم است.
برخى از مفسّران در شأن نزول آيه فوق گفته‏اند: اين آيه در باره ثابت بن قيس بن شماس نازل شده است. ثابت گوشهايش سنگين بود و هنگامى كه وارد مسجد مى‏شد براى او راه باز مى‏كردند تا برود نزديك پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلم بنشيند و سخنان حضرت را بشنود. يك روز وارد مسجد شد در حالى كه مردم از نماز صبح فارغ شده و هر كدام در جايى نشسته بودند. ثابت نيز طبق روش هر روز سعى مى‏كرد نزديك پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلم بنشيند، به اين جهت جمعيت را مى‏شكافت و مى‏گفت جا بدهيد، جا بدهيد تا خدمت پيامبر بروم.
سر انجام يكى از آنها گفت همين جا بنشين. او نيز همانجا نشست ولى از اينكه راهش ندادند تا نزديك پيامبر بنشيند به شدت ناراحت شد. پس از اينكه هوا روشن شد ثابت از روى ناراحتى گفت: اين مرد كيست؟ گفت: من فلان كس هستم. ثابت گفت: فرزند فلان زن؟ و نام مادر او را طورى بر زبان جارى كرد كه در آن دوران (دوران جاهليت) اين گونه تعبير را مايه سرزنش و ملامت مى‏دانستند. آن مرد شرمنده شد و از خجالت سر به زير افكند، سپس اين آيه نازل شد.
يادآورى
ملاك و ميزان و معيار ارزش‏ها نزد خداى متعال تقوا و پاكدامنى است.[2]
از اين رو هيچ كس حق ندارد ديگرى را كوچك بشمرد و با چشم حقارت به او بنگرد، چه بسا همين شخص پيش خدا آبرومند باشد.
مقام مؤمن در پيشگاه خدا
بنده مؤمن نزد خداوند متعال بسيار عزيز و محترم است. خداوند بندگان مؤمن را دوست مى‏دارد و عزت و سربلندى را از آن مؤمنان مى‏داند، چنانكه مى‏فرمايد:
... وَ لِلّهِ الْعِزَّه وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤمِنينَ... [3] عزّت و سرفرازى تنها از آن خدا و پيامبر و مؤمنان است... و به همين جهت در سوره حجرات آيه «لا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ...» [4] فرمود هر كس مؤمنان را مسخره كند يا با القاب زشت از آنها ياد كند در زمره ستمكاران محسوب مى‏شود. و در جاى ديگر مى‏فرمايد:
الَّذينَ يَلْمِزُونَ المُطَّوِّعينَ مِنَ الْمُؤمِنينَ فِى الصَّدَقاتِ وَ الَّذينَ لا يَجِدُونَ الا جُهْدَهُمْ فَيَسْخَرُونَ مِنْهُمْ سَخِرَ اللَّهُ مِنْهُمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ اليمٌ. [5] آنان كه از مؤمنان متعبّد و متعهّد به خاطر صدقاتى كه در راه خدا مى‏دهند انتقاد و عيب‏جويى مى‏كنند و نيز افراد بى بضاعتى را كه حد اكثر توانشان را در طبق اخلاص نهاده‏اند به مسخره مى‏گيرند، خداوند نيز آنها را مسخره خواهد كرد و براى آنان عذابى دردناك در پيش است.
همچنين در احاديث اسلامى آمده است كه احترام به مؤمن احترام به خدا است و اهانت و تحقير مؤمن اهانت به ذات اقدس الهى و موجب خشم خداوند سبحان است و در حديث قدسى آمده است: خداوند به كسانى كه مؤمنان را بيازارند اعلان جنگ مى‏دهد:
عن أبي عبد اللّه ـ عليه السلام ـ قال: قال اللّه عزّ و جلّ: لِيَأذَنْ بِحَرْبٍ مِنّى، مَنْ اذَلَّ عَبْدِىَ الْمُؤمِنَ وَ لِيَأمَنْ مِنْ غَضَبى مَنْ اكْرَمَ عَبْدِىَ الْمُؤمِنَ. از امام صادق -عليه السلام- آمده است كه خداوند عزّ و جلّ فرمود: كسى كه بنده مؤمن مرا خوار شمارد بايد بداند كه خداوند با او در جنگ است و كسى كه بنده مؤمن مرا تعظيم و تكريم كند بى شك از غضب من در امان است.
رسولخدا -صلّى اللّه عليه و آله- فرمود:
و من اذلّ مؤمنا اذلّه اللّه.... كسى كه مؤمنى را خوار شمارد خدا او را ذليل خواهد كرد.
امام صادق ـ عليه السلام ـ فرمود:
من حقّر مؤمنا لقلّه ماله حقّره اللّه فلم يزل عند اللّه محقورا حتّى يتوب ممّا صنع... .
كسى كه به خاطر فقر و تهيدستى مؤمنى را كوچك شمرد خداوند او را كوچك مى‏شمارد و هميشه در نزد خدا خوار و زبون است تا آنكه از كردارش توبه كند...
حرمت مؤمن از حرمت كعبه بيشتر است
ابن أبي الحديد در شرح اين جمله از نهج البلاغه (اذا استولى الصلاح على الزمان و اهله...) روايتى را از رسولخدا -صلّى اللّه عليه و آله - چنين نقل مى‏كند:
و الخبر ما رواه جابر قال: نظر رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم إلى الكعبه فقال: مرحبا بك من بيت ما اعظمك و أعظم حرمتك و اللّه انّ المؤمن أعظم حرمه منك عند اللّه عزّ و جلّ، لأنّ اللّه حرّم منك واحده و من المؤمن ثلاثه: دمه و ماله و أن يظنّ به ظنّ السّوء... .
جابر روايت كرده است كه رسولخدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم به كعبه نظر افكند و فرمود: آفرين بر تو، خانه‏اى كه چقدر بزرگى و احترام تو چقدر زياد است سوگند به خدا، احترام مؤمن نزد خدا از تو بيشتر است، زيرا حرمت تو فقط از يك جهت است (كه خونريزى در تو حرام است‏)، ولى مؤمن از سه جهت احترام دارد:
1. خون وى محترم است.
2. مال او حرمت دارد.
3. بدگمانى نسبت به او حرام است.
تذكّر لازم:
آنچه بيش از هر چيز در پيشگاه خداى متعال اهميت و ارزش دارد تقوا است و ساير امور از قبيل پول و جاه و مقام و منصب و... دليل بر عظمت و محبوبيت انسان نيست. از اين رو نبايد در هيچ مؤمنى به ديده حقارت و پستى نگريست، چرا كه ما نمى‏دانيم اولياى خدا چه كسانى هستند، چون از باطن افراد جز پروردگار هيچ كس آگاه نيست، چنانكه حضرت رسول گرامى اسلام- صلّى اللّه عليه و آله- نيز در ضمن يكى از سخنان خود فرمود:
إنّ اللّه عزّ و جلّ كتم ثلاثه في ثلاثه:... و كتم وليّه في خلقه... و لا يزر أنّ احدكم بأحد من خلق اللّه فانّه لا يدرى أيّهم ولىّ اللّه.
خداى عزّ و جلّ سه چيز را در سه چيز مخفى كرده است:... ولىّ خود را درميان خلق خويش مخفى داشته است... بنابر اين مبادا هيچ يك از شماها احدى از بندگان خدا را كوچك شمرد، زيرا نمى‏داند كداميك از آنها ولىّ خدا است.
همچنين حضرت على عليه السلام در ضمن حديثى فرمود:
إنّ اللّه تبارك و تعالى أخفى أربعه في أربعه... و أخفى وليّه في عباده فلا تستصغرنّ عبدا من عبيد اللّه فربّما يكون وليّه و أنت لا تعلم. خداى تبارك و تعالى چهار چيز را در چهار چيز پنهان نموده است:... ولىّ خود را در ميان بندگان خويش پنهان داشته است. پس به هيچ بنده‏اى از بندگان خدا با چشم حقارت نگاه مكن كه شايد همان (كسى كه به او بى‏اعتنا هستى‏) ولىّ خدا باشد و تو ندانى.
سرانجام بد سخريّه و استهزاء
بى‏ترديد، كسى كه به مردم اهانت كند و آنها را مورد تمسخر و استهزاء قرار دهد گناه بزرگى را مرتكب شده و بايد در انتظار عواقب سوء و آثار بد آن باشد، زيرا هيچ عملى بدون بازتاب نخواهد بود:
فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّه خَيْرا يَرَهُ وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّه شَرّا يَرَهُ. [6] پس در آن روز هر كس به قدر ذرّه‏اى كار نيك كرده آن را خواهد ديد و هر كس به قدر ذره‏اى كار زشت مرتكب شده آن را خواهد ديد.
از آثار بد هرزه گويى و مسخره كردن ديگران غفلت و بى تفاوتى و از دست دادن احساس مسئوليت است. افرادى كه به اين بيمارى دچار مى‏شوند قهرا از ذكر خدا غافل شده و از عبادت پروردگار لذت نمى‏برند، يعنى در عبادت حضور قلب ندارند و با اكراه و بى ميلى با آن روبرو مى‏شوند.
از قرآن كريم استفاده مى‏شود كه يكى از موجبات غفلت و فراموشى از ياد خدا استهزاء و تحقير مؤمنان است، زيرا بندگان مؤمن، مظاهر دين و مفاخر شريعت سيّد مرسلين‏اند و بى اعتنايى به مقام و منزلت آنان موجب سلب توفيق و باعث تاريكى دل مى‏شود و سر انجام انسان را با دوزخيان گمراه، همراه و همنشين مى‏سازد.
[1] . سوره حجرات، آيه11.
[2] . «انَّ اكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللّهِ اتْقيكُمْ...» حجرات، آيه 13.
[3] . سوره منافقون، آيه 8.
[4] . سوره حجرات، آيه11.
[5] . سوره توبه آيه79.
[6] . سوره زلزله آيه7و8 .
@#@
خداوند تعالى در كتابش آنگاه كه وخامت حال دوزخيان و كيفيت بازپرسى از آنان را ترسيم و تشريح مى‏كند و به جزع و فزع آنان براى بيرون آمدن و نجات از عذاب دردناك و سوزان دوزخ اشاره مى‏فرمايد، با جمله «... اخْسَئُوا فيها وَ لا تُكَلِّمُون[1] (اى سگها دور شويد و با من سخن مگوييد) به آنها پاسخ مى‏دهد.
و سپس مى‏فرمايد:
إنَّهُ كانَ فَريقٌ مِنْ عِبادى يَقُولُونَ رَبَّنا امَنّا فَاغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا وَ انْتَ خَيْرُ الرّاحِمينَ، فَاتَّخَذْتُمُوهُمْ سِخْرِيّا حَتّى‏ انْسَوْكُمْ ذِكْرى وَ كُنْتُمْ مِنْهُمْ تَضْحَكُونَ، انّى جَزَيْتُهُمُ الْيَوْمَ بِما صَبَروُا انَّهُمْ هُمُ الْفائِزُونَ. [2] اين شما بوديد كه وقتى گروهى از بندگان من مى‏گفتند: «پروردگارا ما ايمان آورده‏ايم، ما را بيامرز و بر ما ترحّم فرما كه تو بهترين رحم كنندگانى» آنها را به باد مسخره گرفتيد تا آنجا كه مرا بكلى فراموش كرده بوديد و تنها كارتان اين بود كه بر آن خدا پرستان خنده مى‏كرديد. اما امروز من به آنان به خاطر صبر و استقامتشان پاداش (نيك‏) مى‏دهم، كه تنها آنان پيروز و رستگارند.
حال كه معلوم شد يكى از موجبات غفلت و فراموشى از ذكر خدا استهزاى مؤمنان و بى احترامى به آنان است، بايد دانست كه اگر كسى با همين حال از دنيا برود و توبه نكند زندگى سخت و طاقت فرسايى در انتظار اوست و در روز قيامت كور و نا بينا وارد محشر شده و مشمول رحمت الهى واقع نخواهد شد، چنانكه مى‏فرمايد:
وَ مَنْ اعْرَضَ عَنْ ذِكْرى فَانَّ لَهُ مَعيشَه ضَنْكا وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيمَه اعْمى‏، قالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنى اعْمى‏ وَ قَدْ كُنْتُ بَصيرا، قالَ كَذلِكَ اتَتْكَ اياتُنا فَنَسيتَها وَ كَذلِكَ الْيَوْمَ تُنْسى‏. [3]
هر كس از ياد من روى گرداند براى او زندگى سخت و تنگى خواهد بود و روز قيامت او را نابينا محشور مى‏كنيم. او مى‏پرسد: پروردگارا چرا مرا نابينا محشور كردى با اينكه من در دنيا بينا بودم؟ خدا در پاسخ مى‏گويد: اين به خاطر آن است كه آيات ما به تو رسيد ولى تو آنها را بكلى فراموش كردى و به كيفر آن امروز تو فراموش خواهى شد (: ما تو را فراموش مى‏كنيم‏).
فردا نوبت مؤمنان است
قرآن كريم در جاى ديگر مى‏فرمايد: كسانى كه در دنيا افراد با ايمان را مسخره مى‏كنند و با خنده‏هاى تمسخر آميز و تحقير كننده از كنارشان مى‏گذرند و با اشاره‏هاى چشم و ابرو آنان را به مسخره مى‏گيرند و از اين كار (زشت‏) خود اظهار سرور و خوشحالى نموده و به آن مباهات مى‏كنند و... بايد بدانند كه فردا نوبت مؤمنان است كه بر آنها بخندند. اينك متن آيات:
انَّ الَّذينَ اجْرَمُوا كانُوا مِنَ الَّذينَ امَنُوا يَضْحَكُونَ. [4]
مجرمان و بد كاران هميشه در دنيا به مؤمنان مى‏خنديدند.
وَ اذا مَرُّوا بِهِمْ يَتَغامَزُونَ. [5]
و هنگامى كه از كنار مؤمنان مى‏گذرند با اشاره‏هاى چشم و ابرو آنها را مسخره مى‏كنند.
وَ اذَا انْقَلَبُوا الى‏ اهْلِهِمُ انْقَلبُوا فَكِهينَ. [6]
و هنگامى كه به سوى خانواده خود باز مى‏گردند مسرور و خندانند.
وَ اذا رَاوْهُمْ قالُوا انَّ هؤُلاءِ لَضالُّون. [7]
و هنگامى كه آنها را (مؤمنان را) مى‏ديدند مى‏گفتند اين‏ها گمراهانند.
وَ ما ارْسِلُوا عَلَيْهِمْ حافِظينَ. [8] در حالى كه آنها هرگز مأمور مراقبت و متكفّل آنان (: مؤمنان‏) نبودند.
فَالْيَوْمَ الَّذينَ امَنُوا مِنَ الْكُفّارِ يَضْحَكُونَ. [9] ولى امروز مؤمنان به كافران مى‏خندند.
عَلىَ الارائِكِ يَنْظُرُونَ. [10] در حالى كه بر تختهاى مزيّن بهشتى نشسته‏اند و نگاه مى‏كنند.
سپس به عنوان طعن و تمسخر گفته مى‏شود:
هَلْ ثُوِّبَ الْكُفّارُ ما كانُوا يَفْعَلُونَ ؟[11] آيا كافران پاداش اعمالشان را گرفتند؟ خلاصه اينكه سخريه و استهزاء نوعى عيب جويى است و سزاوار نيست انسان براى اينكه عده‏اى را بخنداند مرتكب اين گناه شود و ديگران را تحقير كند و كسانى كه مردم را مسخره مى‏كنند به خود مغرورند و همين غرور و خودبينى آنان سبب مى‏شود كه افراد مؤمن و متديّن را به چشم حقارت بنگرند و در نتيجه براى خود عذابى سخت و دردناك آماده كنند كه نمونه‏اى از آن در آيات فوق از نظرتان گذشت.
زيانهاى سخريه از منظر روايات
در روايات معصومين عليهم السلام نيز از كسانى كه مؤمنان را تحقير و تمسخر مى‏كنند شديدا نكوهش شده است. در اين مورد به چند حديث اكتفا مى‏شود.
ياوه سرايى و خسران ابدى:
كسانى كه از راه غيبت، تهمت، اهانت و تحقير مردم، ديگران را مى‏خندانند بايد بدانند كه در روز قيامت از خاسران و زيانكارانند.
امام صادق -عليه السلام - فرمود:
كان بالمدينه رجل بطّال يضحك النّاس منه فقال قد أعيانى هذا الرّجل أن أضحكه (يعنى علىّ بن الحسين) قال: فمرّ علىّ عليه السّلام و خلفه موليان له قال: فجاء الرّجل حتّى انتزع ردائه من رقبته، ثمّ مضى، فلم يلتفت إليه علىّ عليه السّلام فاتّبعوه و أخذوا الرّداء منه فجائوا به فطرحوه عليه، فقال لهم، من هذا؟ فقالوا: هذا رجل بطّال يضحك أهل المدينه فقال: قولوا له إنّ للّه يوما يخسر فيه المبطلون.
در شهر مدينه مردى پست و فرومايه بود كه كار او فقط هرزه‏گويى و خنداندن مردم بود. يك روز گفت كه اين مرد (يعنى على بن الحسين) مرا عاجز كرده است زيرا تا كنون نتوانسته‏ام او را بخندانم. (منتظر فرصتى بود) تا اينكه روزى امام سجاد عليه السلام به همراه دو تن از خدمتگزاران خود مى‏گذشت. او نيز (فرصتى به دست آورد) و عباى آن حضرت را از دوش مباركش كشيد و رفت.
امام هيچ گونه اعتنايى به او نكرد. كسانى كه آنجا بودند رفتند و رداى امام سجاد عليه السلام را از او گرفته و بر دوش مبارك آن بزرگوار انداختند.
امام عليه السلام پرسيد: اين شخص كه بود؟ گفتند: او مرد هرزه‏گو و خوشمزه‏اى است كه مردم مدينه را مى‏خنداند. فرمود: به او بگوييد خدا را روزى است كه در آن روز ياوه‏سرايان زيانكار خواهند شد.
به هر حال، ترديدى نيست كه اين گونه افراد در روز قيامت گرفتار انواع عذاب و شكنجه خواهند شد و همان گونه كه در دنيا مؤمنان را مسخره مى‏كردند و مى‏خنديدند اهل ايمان نيز در روز قيامت بر آنها مى‏خندند.
پيامبر اكرم -صلّى اللّه عليه و آله- فرمود:
إنّ المستهزئين بالنّاس يفتح لأحدهم باب من الجنّه فيقال هلمّ هلمّ فيجى‏ء بكربه و غمّه فاذا أتاه اغلق دونه ثمّ يفتح له باب اخر فيقال هلمّ هلمّ فيجى‏ء بكربه و غمّه فاذا أتاه اغلق دونه فما يزال كذلك حتّى إنّ الرّجل ليفتح له الباب فيقال له هلمّ هلمّ فلا يأتيه.
در روز قيامت كسانى را كه در دنيا مردم را مسخره مى‏كردند مى‏آورند و درى از بهشت به روى آنان مى‏گشايند و به آنها مى‏گويند بياييد بياييد. آنها با آن همه سختى و ناراحتى به پيش مى‏آيند و همين كه نزديك در مى‏رسند در به روى آنها بسته مى‏شود. سپس در ديگرى به روى آنها باز مى‏شود و گفته مى‏شود شتاب كنيد شتاب كنيد. اين بار نيز آنها با ناراحتى حركت مى‏كنند و همين كه نزديك اين در مى‏روند آن نيز بسته مى‏شود و همين طور اين كار تكرار مى‏شود تا جايى كه نا اميد مى‏شوند و سر انجام ديگر به سوى هيچ درى نمى‏روند. در اينجا مؤمنان كه ساكنان بهشت‏اند به آنها نظاره مى‏كنند به آنان مى‏خندند.
نتيجه بحث
با توجه به مطالبى كه بيان شد، افراد متعهّد و مؤمن بايد از اين رفتار زشت و ناپسند از دو جهت دورى جويند:
- يكى آنكه هرزگى و مسخرگى بالطبع زشت است.
- دوم آنكه موجب گناه كبيره ديگر - يعنى غيبت- نيز مى‏شود.
پروردگارا ما را از لغزش‎ها محفوظ بدار.
[1] . سوره مؤمنون آيه 108 .
[2] . سوره مؤمنون آيه 109 تا 111 .
[3] . سوره طه ،آيه124 تا 126 .
[4] . سوره مطففين آيه 29 .
[5] . سوره مطففين آيه30 .
[6] . سوره مطففين آيه31 .
[7] . سوره مطففين آيه32 .
[8] . سوره مطففين آيه33 .
[9] . سوره مطففين آيه34 .
[10] . سوره مطففين آيه35 .
[11] . سوره مطففين آيه36 .
آيت الله مهدوي كني - نقطه هاي آغاز در اخلاق عملي، ص282

 

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group