جمعه 2 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

 

شهادت امام حسین علیه السلام

ابن‏نما گوید: سکینه (س) در دمشق چنین خوابی دید: گویی که پنج بزرگوار نورانی پیش آمدند. روی سر هر کدام پیری ایستاده بود و فرشتگان پرامونشان را گرفته بودند.
خدمتکاری نیز پیاده با آنها می‏ رفت. آن نژادگان رفتند و خدمتکار آمد و به من نزدیک شد و گفت: ای سکینه، جدت سلامت می‏ رساند. گفتم: بر رسول خدا سلام باد. ای پیک رسول خدا تو که هستی؟ گفت: خدمتکاری از خدمتکاران بهشت. گفتم: این پیرانی که همراه این نژادگان آمده‏ اند کیستند؟ گفت: اول آدم، دو ابراهیم خلیل ‏الله، سوم موسی کلیم ‏الله و چهارم عیسی روح الله است. گفتم: آن کسی که محاسنش را گرفته و می‏ افتد و بلند می‏ شود کیست؟ گفت: جدت رسول خدا (ص). گفتم: به کجا می ‏روند؟ گفت: سوی پدرت حسین (ع).
من رفتم و کوشیدم خود را به وی برسانم و بگویم که ستمگران، پس از او با ما چه کرده‏ اند. در همین حال بود که دیدم پنج کجاوه از نور آمدند درون هر یک از آنها زنی است. گفتم: این زنانی که می‏ آیند چه کسانی هستند. گفت: اولی حوا، مادر انسانها، دومی آسیه دختر مزاحم، سومی مریم، دختر عمران، چهارمی خدیجه، دختر خویلد، و پنجمی دست بر سرش نهاده و می‏ افتد و بلند می‏ شود. گفتم: او کیست؟ گفت: جده‏ ات فاطمه(س)، دختر محمد (ص)، مادر پدرت. گفتم: به خدا سوگند به او خواهم گفت که با ما چه کرده‏ اند.
سپس خود را به او رساندم و در برابرش ایستادم و گریه‏ کنان گفتم: مادر جان! به خدا سوگند حق ما را انکار کردند. مادر جان! به خدا سوگند جمع ما را از هم پراکندند؛ مادر جان! به خدا سوگند حریم ما را مباح کردند. مادر جان! به خدا سوگند پدرمان حسین را کشتند. فرمود: ای سکینه! بس است، دیگر مگو که جگرم را سوزاندی و بندهای قلبم را پاره کردی. این پیراهن پدرت حسین همیشه با من است و از من جدا نخواهد شد تا آنکه خدای را با آن دیدار کنم.
سپس بیدار شدم و خواستم که آن خواب را پوشیده نگهدارم ولی برای خانواده‏ ام بازگو کردم؛ که میان مردم شایع شد». (1) .
سید بن طاووس ضمن نقل بخشی از خواب از زبان سکینه نقل کرده که این خواب در چهارمین روز اقامت در شام دیده است. (2) علامه‏ ی مجلسی جزئیات بیشتری را به نقل از برخی تألیفات شیعی نقل کرده است. (3) .


پی نوشت ها:
1- مثیرالاحزان، ص 104، به نقل از آن بحارالانوار،، ج 45، ص 140.
2- الملهوف، ص 220. در آنجا آمده است: سکینه در خواب به جده‏اش فاطمه زهرا گفت: مادر جان! به خدا سوگند حق ما را انکار کردند، مادر جان! به خدا سوگند، جمع ما را پراکنده ساختند. مادر جان! به خدا سوگند، حریم ما را مباح شمردند. مادر جان! به خدا سوگند، پدرمان حسین را کشتند.
3- بحارالانوار، ج 45، ص 194.

 

 

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group