کاروان حسینی از کنار قبر یپغمبر رفت، با قبر پیغمبر وداع کردند و رفتند. هر رفتنی یک برگشت دارد. شما دیده اید کاروان هایی که به مکه می روند، کربلا می روند، یک روز مردم می آیند کنار ماشین می ایستند و خداحافظی می کنند. ده روز بعد، یک ماه بعد، به اقتضای سفر، باز همان ها به استقبال کاروان ها می آیند. حال اگر در این کاروان یک نفر از دنیا رفته باشد، مثلا کسی مادر ش کربلا رفته و آن جا فوت شده، وقتی همه برمی گردند و می خواهند به او بگویند مادرت از دنیا رفتة هم برای کاروانی ها سخت است و هم برای آن هایی که به استقبال آمده اند.
السّلام علیک یا ابا عبدالله؛ سلام ما به تو ای حسین، ای عزیز زهرا، ای آقایی که وقتی کاروانت برگشت، نه تو بودی، نه عباس، نه اکبر. چگونه این کاروان را مدینه بیاورند؟ چگونه امام سجاد این مردم را آماده کند؟! کاروانی که اکثر مردها و شخصیت هایش را ازدست داده است، لذا در دروازه ی مدینه توقف کردند. امام سجاد رو به بشیر کرد، فرمود: تو برو مردم را آماده کن. این مردم بدانند قضیه چیست؟ البته مردم مدینه اجمالا خبر داشتند. روزها ام البنین صورت قبر درست می کرد. امّ سلمه عصر عاشورا دوید در کوچه های مدینه، فریاد زد: وا حسینا! سؤال کردند: چه شده؟ گفت: الان من پیغمبر را در خواب دیدم، چهره اش غبار آلود و عمامه بر سر نداشت.(1) چیزهایی شنیده بودند اما نه به طور قطعی تا این که بشیر وارد مدینه شد:
یا اهل یثرب لا مقام لکم بها قتل الحسین فأدمعی مدرار
مردم مدینه، اگر من جای شما باشم دیگر مدینه نمی مانم. مدینه بی حسین دیگر ماندن ندارد. مدینه حسینش را از دست داده است. اگر بگویید: چی شده؟ می گویم:
الجسم منه بکربلاء مضرّج و الرّأس منه علی القناة یدار(2)
مردم سرش چهل منزل بالای نی بود، سنگ زدند، چوب خیزران زدند، بدنش در کربلا مقابل آفتاب بود.
بشیر مردم را آماده کرد. کاروان وارد مدینه شد، محمد حنیفه آمد وقتی امام سجاد را دید دستانش را باز کرد او را در آغوش گرفت و گفت: عزیز برادر، این أخی الحسین؟ داداشم چه شده؟! حسینم چه شده؟ عمو جان، همین قدر بگویم یتیم شدیم. عمو، نبودی ببینی به مدت چند ساعت سر هجده تن از عزیزان ما و بنی هاشم را از تن جدا نمودند.
مدینة جدّنا لا تقبلینا فبا لحسرات و الاحزان جئنا
خرجنا منک بالأهلین جمعا رجعنا لا رجال و لا بنینا(3)
پی نوشت:
1- مقتل الحسین،مقرم، ص369.
2- بحارالانوار،ج 45، ص147؛اللهوف،ص198؛ سوگنامه آل محمد، ص513و514.
3- بحارالانوار،ج 45، ص198؛ سوگنامه آل محمد، ص512.
منبع: روضه های استاد رفیعی، ص120.