امام علي عليه السلام در فضيلت جهاد صحبت مي کردند و در ضمن از لشکريان خود گلايه مي نمودند: ( ... يکي از فرماندهان لشکر غارتگر معاويه، به شهرمرزي ( انبار) حمله کرده است و نماينده و فرماندار من را کشته و سربازان و مرزبانان شما را از آن سرزمين بيرون رانده است. به من خبر رسيده که يکي از آنان به خانه ي زن مسلمان و زن غير مسلماني که در پناه اسلام جان و مالش محفوظ بوده، وارد شده و خلخال و دستبند و گردنبند و گوشواره هاي آن ها را از تنشان بيرون آورده است... در حالي که هيچ وسيله اي براي دفاع جز گريه و التماس کردن نداشته اند. آنها با غنيمت فراوان بر گشته اند، بدون اينکه حتي يک نفر از آنها زخمي گردد يا قطره اي خون از آنها ريخته شود. اگر به خاطر اين حادثه مسلماني از روي تأسف بميرد، ملامت نخواهد شد و از نظر من سزاوار و بجا است.
يا امير المؤمنين خلخال از پاي يک زن ذمي و غير مسلمان در آوردند، فرموديد: اگر مسلماني از اين مصيبت جان دهد، سزاوار و بجا است. عرض مي کنم: يا علي جان، پس چه مي گفتيد، اگر عصر عاشورا در کربلا مي بوديد. آن هنگامي که به سمت خيمه ها حمله ور شدند و خيمه ها را آتش زدند و هر چه را مي ديدند غارت مي کردند. فردي همان طور که خلخال را از پاي يکي از دختران اباعبدالله عليه السلام باز مي کرد، به حال آنها مي گريست. فرمود: پس چرا خلخال مرا مي ربايي؟ گفت: اگر من اين کار را نکنم کس ديگري اين خلخال را مي ربايد. ...
منابع:
نهج البلاغه, خ 7/27.
امالی شیخ صدوق, مجلس31, ح2.
بحارالانور, ج45, ص45.