شهادت حضرت عبدالله رضیع علی اصغر علیه السلام
نقل اول:
و لما فجع الحسین بأهل بیته و ولده و لم یبق غیره و غیر النساء و الذراری نادى هَلْ مِنْ ذَابٍ یَذُبُ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللَّهِ هَلْ مِنْ مُوَحِّدٍ یَخَافُ اللَّهَ فِینَا هَلْ مِنْ مُغِیثٍ یَرْجُو اللَّهَ فِی إِغَاثَتِنَا وَ ارْتَفَعَتْ أَصْوَاتُ النِّسَاءِ بِالْعَوِیلِ فَتَقَدَّمَ ع إِلَى بَابِ الْخَیْمَةِ فَقَالَ نَاوِلُونِی عَلِیّاً ابْنِیَ الطِّفْلَ حَتَّى أُوَدِّعَهُ فَنَاوَلُوهُ الصَّبِیَ .
و قال المفید دعا ابنه عبد الله قالوا فجعل یقبله و هو یقول وَیْلٌ لِهَؤُلَاءِ الْقَوْمِ إِذَا كَانَ جَدُّكَ مُحَمَّدٌ الْمُصْطَفَى خَصْمَهُمْ و الصبی فی حجره إذ رماه حرملة بن كاهل الأسدی بسهم فذبحه فی حجر الحسین فتلقى الحسین دمه حتى امتلأت كفه ثم رمى به إلى السماء.
و قال السید ثم قال هَوَّنَ عَلَیَّ مَا نَزَلَ بِی أَنَّهُ بِعَیْنِ اللَّهِ قَالَ الْبَاقِرُ ع فَلَمْ یَسْقُطْ مِنْ ذَلِكَ الدَّمِ قَطْرَةٌ إِلَى الْأَرْضِ. -الملهوف ص 103-
قالوا ثُمَّ قَالَ لَا یَكُونُ أَهْوَنَ عَلَیْكَ مِنْ فَصِیلٍ اللَّهُمَّ إِنْ كُنْتَ حَبَسْتَ عَنَّا النَّصْرَ فَاْجَعْل ذَلِكَ لِمَا هُوَ خَیْرٌ لَنَا. -بحار الأنوار، المجلسی،ج 45-
هنگامى كه امام حسین دچار مصیبت اهل بیت و فرزندان خود گردید و غیر از آن حضرت و زنان و كودكان كسى باقى نماند آن حضرت فرمود:
هل من ذاب یذب عن حرم رسول اللَّه؟ هل من موحد یخاف اللَّه فینا؟
هل من مغیث یرجو اللَّه فی اغاثتنا؟
یعنى آیا دفاع كننده اى هست كه از زنان و بچگان پیامبر خدا دفاع نماید؟
آیا یكتاپرستى هست كه در باره ما از خدا خوف داشته باشد؟ آیا فریادرسى هست كه براى فریادرسى ما به خدا امیدوار باشد؟
ناگاه صداى زنان به واویلا بلند شد! امام حسین علیه السلام متوجه خیمه ها شد و فرمود: كودك مرا كه على نام دارد بیاورید تا او را وداع نمایم. آنان آن كودك را به آن حضرت دادند.
شیخ مفید می نویسد: امام حسین پسرش عبد اللَّه را خواست. همان طور كه آن كودك را مى بوسید می فرمود: واى بر این گروه در آن موقعى كه جدت پیغمبر خدا خصم آنان باشد! همان طور كه آن كودك در كنار امام حسین بود حرملة بن كاهل اسدى او را هدف تیر قرار داد و در كنار پدرش شهیدش كرد! امام حسین علیه السلام خون گلوى آن كودك را می گرفت و به طرف آسمان مى پاشید.
سید بن طاوس میگوید: امام حسین(ع) فرمود: چون این مصیبت مرا خدا مى بیند برایم قابل تحمل است. (1)
امام محمّد باقر علیه السلام می فرماید: یك قطره از آن خون بزمین باز نگشت.(2)
گفته اند: امام حسین(ع) به آن كودك فرمود: تو از بچه ناقه صالح كمتر نیستى! پروردگارا! اگر یارى كردن را از ما گرفته اى پس این عمل را براى ما خیر و صلاح قرار بده.(3)(4)
نقل دوم:
و حكى السبط فی التذكرة عن هشام بن محمد الكلبی قال: لما رآهم الحسین علیه السلام مصرین على قتله أخذ المصحف و نشره و جعله على رأسه و نادى: بینی و بینكم كتاب اللّه وجدی محمد رسول اللّه، یا قوم بم تستحلون دمی فساق الكلام إلى أن قال:
فالتفت الحسین علیه السلام فإذا بطفل له یبكی عطشا، فأخذه على یده و قال: یا قوم إن لم ترحمونی فارحموا هذا الطفل.
فرماه رجل منهم بسهم فذبحه، فجعل الحسین علیه السلام یبكی و یقول: اللهم احكم بیننا و بین قوم دعونا لینصرونا فقتلونا. فنودی من الهواء: دعه یا حسین فإن له مرضعا فی الجنة. و فی الاحتجاج : أنه لما بقی فردا لیس معه أحدا إلا ابنه علی بن الحسین و ابن آخر فی الرضاع اسمه عبد اللّه أخذ الطفل لیودعه، فإذا بسهم قد أقبل حتى وقع فی لبة الصبی فقتله، فنزل عن فرسه و حفر للصبی بجفن سیفه و رمله بدمه و دفنه. -نفس المهموم، الشیخ عباس القمی، 319-
سبط ابن جوزى در تذكره از هشام بن محمّد كلبى نقل كرده كه چون حضرت امام حسین علیه السّلام دید كه لشكر در كشتن او اصرار دارند، قرآن مجید را برداشت و آن را از هم گشود و بر سر گذاشت و در میان لشكر ندا كرد:
بینى و بینكم كتاب اللّه و جدّى محمّد رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله و سلّم.
بین من و شما کتاب خدا و جدم رسول الله (ص) حاکم است.
اى قوم! براى چه خون مرا حلال مى دانید؟ آیا من پسر دختر پیغمبر شما نیستم؟ آیا به شما نرسید قول جدّم در حقّ من و برادرم حسن علیه السّلام:
هذان سیّدا شباب اهل الجنّة؟
این دو دو سرور جوانان بهشتند.
در این هنگام كه با آن قوم احتجاج مى نمود ناگاه نظرش افتاد به طفلى از اولاد خود كه از شدّت تشنگى مى گریست، حضرت آن كودك را بر دست گرفت و فرمود:
یا قوم! ان لم ترحمونى فارحموا هذا الطّفل.
اى لشكر! اگر بر من رحم نمى كنید پس بر این طفل رحم كنید.
پس مردى از ایشان تیرى به جانب آن طفل افكند و او را مذبوح نمود. امام حسین علیه السّلام شروع كرد به گریستن و گفت: اى خدا، حكم كن بین ما و بین قومى كه خواندند ما را كه یارى كنند بر ما، پس كشتند ما را، پس ندایى از آسمان آمد كه بگذار او را یا حسین كه از براى او مرضع یعنى دایه اى است در بهشت. (5)
و در كتاب احتجاج مسطور است كه حضرت از اسب فرود آمد و با نیام شمشیر، گودى در زمین كند و آن كودك را به خون خویش آلوده كرد پس او را دفن نمود.(6)(7)(8)
منابع:
1- بحار الأنوار، المجلسی،ج 45 ص:47
2- الملهوف ص 103
3- بحار الأنوار، المجلسی،ج 45 ص:47
4. سندهای نقل اول:
الإحتجاج،الطبرسی،ج 2،300-مسندالإمام الشهید(ع)،العطاردی،ج 2،-135إبصارالعین،السماوی ،ص:225- الإرشاد، المفید ،ج 2،ص:109-أعیان الشیعة، محسن الأمین ،ج 1،ص:609-تسلیة المجالس، الكركی الحائری ،ج 2،ص:315- الفتوح، ابن أعثم ،ج 5،ص:116-اللهوف، ابن طاوس ،ص:117-مقتل الحسین(ع)، المقرم ،ص:286-مقتل الحسین(ع)، الخوارزمی ،ج 2،ص:38- المناقب، ابن شهرآشوب ،ج 4،ص:111- وقعة الطف، أبو مخنف ،ص:246- بحار الأنوار، المجلسی،ج 45 ص:47
5. تذكرة الخواص، ص 252.
6. الإحتجاج،الطبرسی،ج 2،300
7. منتهى الآمال، شیخ عباس قمى ،ج 2،ص:893
8. سندهای دیگر نقل دوم:
تذكرة الخواص، سبط بن الجوزی،227- منتهى الآمال، شیخ عباس قمى ،ج 2،ص:893- ینابیع المودة، القندوزی ،ج 3،ص:79-