شهادت حضرت علی اصغر علیه السلام
السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا بَقِيَّةَ اللَّهِ فِي أَرْضِه السَّلَامُ عَلَيْكَ حِينَ تَقُومُ السَّلَامُ عَلَيْكَ حِينَ تَقْعُدُ السَّلَامُ عَلَيْكَ حِينَ تَقْرَأُ وَ تُبَيِّنُ السَّلَامُ عَلَيْكَ حِينَ تُصَلِّي وَ تَقْنُتُ السَّلَامُ عَلَيْكَ حِينَ تَرْكَعُ وَ تَسْجُدُ السَّلَامُ عَلَيْكَ حِينَ تَحْمَدُ وَ تَسْتَغْفِرُ السَّلَامُ عَلَيْكَ حِينَ تُهَلِّلُ وَ تُكَبِّرُ السَّلَامُ عَلَيْكَ حِينَ تُصْبِحُ وَ تُمْسِي
سلام بر تو در آن صبح و شبهايي كه برا جد غريبت گريه مي كني. نمي دونم امشب چه حالي داري يابن الحسن. اما قطعا مي دونم مصيبت علي اصغر دل شما را بيشتراز همه سوزانده . آخه مي گه وقتي خبر قيام مختار رابراي امام سجاد عرض كردم آقا فرمود فلاني از حرمله چه خبر؟ ببين اين مصيبت چقدر سنگينه بين اون همه نانجيب امام سجاد از حرمله سراغ مي گيره. آخه نمي دوني اون نانجيب با دل امام حسين چه كرد.
مرحوم حجه الاسلام فلسفي مي گفت بچه راكه از شير مادر مي گيرندتا يك سال ونيم گاهي بيشتر يا كمتر اورااز شير مادر مي گيرنداگر قرار باشد بچه رااز شير بگيرند با وسايلي كه مادرها بهتر مي دانند ولي حضرت علي اصغر امام حسين (ع) رادرشش ماهگي آنهم با تير سه شعبه با دريدن گلويش ازشير گرفتند.(حسن اشعري مداح معروف قم)
با سرعتي كه تير به حلقوم او نشست
حتي براي بستن چشمش زمان نداشت
گيرم گرهْ، حسين، زقنداقه باز كرد
تا دست و پا زند ،تن اصغر كه جان نداشت
پاشيد خون او به سماو به ناله گفت
شش ماهه كه نياز به تير و كمان نداشت (3)
خدا هيچ مردي رو شرمنده زن و بچه هاش نكنه . ارباب ما در كربلا چندين مرتبه خجالت زده شد، شرمنده شد.
اما نمي دونم از كجا بگويم ؟
از خجالت و شرمندگي ابا عبدالله(عليه السلام) از طفلان حرم بگو يم كه لبشان تشنه بود.
از خجالت ابا عبد الله (عليه السلام) در خصوص لب تشنه دخترش سكينه بگو يم.
ازخجالت ابا عبد الله در هنگامي بگو يم كه اكبر از ميدان بر گشت عرض كرد بابا تشنگي مرا هلاك كرد آبي به لبهاي من برسانيد و حضرت زبان در زبان علي اكبر گذاشت.
از خجالت ابا عبدالله بگويم بر بالين قاسم كه از فرط جراحت صيحه مي زد ويا عماه مي گفت تا جايي كه از شدت شرم حضرت فرمود اي پسر برادر بر من گران است كه عمويت را بخواني و نتواند تو را اجابت كندواگر اجابتت كند برايت سودي نداشته باشد
از خجالت وشرمند گي ابا عبدالله بر بالين ابوالفضل العباس بگويم .
يا از خجا لت رباب مادر علي اصغر كه نتوانست حتي يك قطره آبي به لب طفل شش ماهه تشنه اش برساند.
يا از هنگامي بگويم كه ابا عبد الله قنداقۀ خونين اصغر را از ميدان به خيمه گاه آورد اما اهل حرم ديدند كه حضرت به طرف پشت خيمه ها حركت مي كند (چون از روي رباب شرم مي كرد كه اصغرش را با آن حالت با حلق و گلوي از گوش تا گوش بريده در قنداقه اي خونين ببيند) چه كرد نشست پشت خيمه با تيزي خنجر شروع به كندن قبر كوچكي براي اصغر، كه ناگاه صداي رباب را از پشت سرش شنيد يا اباعبدالله عليه السلام صبر كن براي آخرين بار روي فرزند دلبندم علي اصغر را ببينم. (4) . (5)
تازه مي خواست گلم بشكفد و باز شود
زود گلچين، گل من چيدي پر پر كردي
اهل كوفه به حسين ظلم فراوان كردند
حرمله، تو ز همه ظلم فزون تر كردي
مگر اين طفل چه مي خواست كه از راه جفا
خون او ريختي و خون دل مادر كردي
اما حرمله
ديدي كه خون ناحق پروانه شمع را
چندان امان نداد كه شب را سحر كند
--------------------------------------------------------------------------------
پی نوشت:
1- مشق نيزه ص112 شاعر رضا رسول زاده
2- مصائب امام حسين(عليه السلام) مؤلف حاج شيخ جعفر شو شتري(ره)تنظيم غلام علي ر جائي،ص140
3- و اما دفن، پس بحسب بعض روايات از براي طفل رضيعش با شمشير قبري حفر نموده و او را دفن كرد و شايد سرش چند وجه باشد.
يكي آنكه از آن متمكن شد.
دوم اينكه از قطع رأس او را نجات دهد.
سوم اينكه سه روز به روي خاك نماند.
چهارم اينكه پايمال سم اسبان نشود.
پنجم آنكه بدن او را به اين حالت مشاهده ننمايند.
بلي آنچه را متمكن شد آنجناب نسبت به اصحاب به جا آورد، مثلا اجساد ايشان را جمع مي نمود، و بعضي را پهلوي بعضي مي گذاشت، و بعضي را خود به نفس نفيس نقل مي نمود، و تشييع مي فرمود اگر ديگري حمل جنازه مي كرد.
خصائص الحسينيه(عليه السلام)، ص 115.