شهادت امام حسین علیه السلام
»السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ وَ عَلَى الْأَرْوَاحِ الَّتِي حَلَّتْ بِفِنَائِكَ عَلَيْكَ مِنِّي سَلامُ اللَّهِ أَبَدا مَا بَقِيتُ وَ بَقِيَ اللَّيْلُ وَ النَّهَارُ وَ لا جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنِّي لِزِيَارَتِكُمْ [لِزِيَارَتِكَ ] السَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ [وَ عَلَى أَوْلادِ الْحُسَيْنِ ] وَ عَلَى أَصْحَابِ الْحُسَيْنِ».(1)
در بعضی آثار استفاده می شود که در بین همۀ مصیبت های سیدالشهدا(علیه السلام)، مصیبتِ وداع سیدالشهدا(علیه السلام) مصیبت فوق العاده ای ست که قلوب اولیا خیلی متوجه این مصیبت بوده است؛ واقعاً هم سنگین ترین مصیبت بوده است. برای امثال بنده که درک از واقعیت آن مصیبت نداریم، این مصیبت، مصیبتِ سنگینی است. تا چه رسد برای خود سیدالشهدا(علیه السلام) و عزیزان سیدالشهدا(علیه السلام) که این مصیبتِ وداع حقیقتاً مصیبت آن هاست. این را شنیده اید که صدیقه طاهره(سلام الله علیها) در خواب یا بیداری برای علامه مجلسی(رضوان الله تعالی علیه) پیغام فرستاده بودند که مصیبت فرزندم را بخوان، آن مصیبتی که از وداعش گفتگو می شود. واقعاً خیلی مصیبت سنگینی است. آغاز مصیبت های اصلی عاشورا، از همان وداع سیدالشهدا(علیه السلام) است؛ گرچه هریک از آن مصیبت ها، واقعاً مصیبت بزرگ و عظیمی هستند. آن لحظه ای که دیگر امام حسین(علیه السلام)، هرچه به اطراف و اکناف نگاه کرد، دید کسی باقی نمانده که او را یاری و کمک کند؛ لذا خودش آماده شد برای اینکه به میدان و به جنگ دشمن برود. نقل شده وقتی تنها شد، اصحابش را صدا زد:
»يا مسلمَ بنَ عَقيلٍ ... يا عُمَيْر بنَ المُطاعِ ... يا ابْطالَ الصَّفا! يا فُرْسانَ الهَيْجاء! مالى اناديكُمْ فلا تُجيبوُنى وَادْعُوكُمْ فلا تَسْمَعُونى؟».(2)
چرا دیگر جواب مرا نمی دهید؟ سعید ابن عبد الله کجایی که می گفتی حسین جان دشمن به تو نزدیک شده، من نمی توانم ببینم؛ حلقه محاصره را تنگ کرده؟! بلند شو نگاه کن! ببین امام حسین(علیه السلام) دیگر تنهای تنها شده است. سی هزار لشکر است و امام حسین(علیه السلام) و یک خیمه زن و کودک. واقعاً همۀ مصیبت های سخت برای خود امام حسین(علیه السلام) بود، خیلی سخت بود. همۀ آن بزرگان روز عاشورا در مصیبت امام حسین(علیه السلام) بی طاقت شده بودند. حتی شنیده اید که وجود مقدس قمر بنی هاشم(علیه السلام) در آخرین لحظات وقتی می خواست به میدان برود، مقاتل این گونه نوشته اند که به حضرت عرض کرد: دیگر سینه ام تنگ شده است؛ دشمن به امام حسین(علیه السلام) خیلی سخت گرفته، دیگر نمی توانم تحمل کنم. اجازه می دهید بروم میدان؟ حالا دیگر همۀ آن صحنه ها و اوج مصیبت اینجاست؛ امام حسین (علیه السلام)، ولیِّ خدا، تنها شده؛ اینجاست که ملائکه به تلاطم افتادند. ملکوت عالم متلاطم شده. فوج فوج ملائکه آمده اند اجازه بگیرند بیایند امام حسین(علیه السلام) را یاری کنند. غلغله در ملکوت عالم افتاده. حضرت وقتی نگاه کرد دید کسی نمانده، همۀ بنی هاشم رفته اند، اصحاب رفته اند، تکلیف انجام شده، خود حضرت آماده شد که به میدان برود. خودش را به خیمه ها نزدیک کرد. وارد خیمه ها نشد. نوشته اند حضرت تا 12 بار شاید در این روز برای وداع و خداحافظی کنار خیمه هایش آمده. این وداع آخر وداع خیلی سنگینی ست. حضرت وقتی وارد صحنه این وداع شدند، دیگر وارد خیمه نشدند. از همان بیرون خیمه عزیزانشان را صدا زدند.
»يا امّ كلثوم، ويا سكينة، ويا رقيّة، ويا عاتكة، ويا زينب، ويا أهل بيتي عليكنّ منّي السلام».(3)
عزیزانم من هم رفتم، خداحافظ. خوب همۀ اهل بیت از سر صبح نگران همین یک لحظه بوده اند.
--------------------------------------------------------------------------------
پی نوشت:
1- مفاتيح الجنان/شیخ عباس قمی/1/458/ أول زيارت عاشوراء معروفه است... . ص: 458.
2- پژوهشى پيرامون شهداى كربلا /جمعی ازنویسندگان/293/عمير بن مطاع ... . ص: 293.
3- مع الركب الحسينى(ج 6)/محمدامین مینی/224/كلام حول السيدة رقية..... ص: 221.
منبع: سخنرانی حجت الاسلام میر باقری.