شهادت حضرت عباس علیه السلام
عباس، تجسم یقین و غیرت و تسلیم بود. عباس را می خواهید بشناسید؟ مفاتیح را باز کنید، زیارت نامه اش را مرور کنید، ببینید امام صادق چگونه از عباس تعریف کرده: عمو جان، شهادت می دهم که تو تسلیم بودی. خیر خواه بودی. اهل وفا بودی. تصدیق در زندگی ات بود. بصیرت در زندگی ات بود.
گاهی امام صادق نوادگان اباالفضل را می دید به اصحاب می فرمود: جدّ این ها جانش را در راه اباعبدالله فدا کرد. از همه چیز گذشت اول داغ سه برادر؛ عبدالله بن علی، جعفربن علی، عثمان بن علی را در کربلا دید و بعد خودش به شهادت رسید. این نهایت زهد اباالفضل العباس است.
من دل های شما را درشب عاشورا روانه کنم کربلا. دوستان سفره ی دهه ی محرم نیز دارد تمام می شود و کم کم برچیده می شود. خوشا به حال کسی که توانست در این دهه توبه کند. در این دهه به عبادتش بیافزاید. توانست سیم ارتباطش را با امام حسین وصل کند. توانست اگر یک صفت رذیله، یک خطایی در زندگی اش بود؛ اگر غیبتی و یا نگاه به نامحرمی بود، توبه کند. توانست در این دهه با امام حسین ارتباط برقرار کند، بگوید: حسین جان، من در مجلس تو نشستم این کار را کنار کذاشتم.
خوشا به حال آن کسانی که توانستند در این ایام یک ثمره ی عملی از اباعبدالله بگیرند. هنوز هم دیر نشده است. امشب و فردا شب هنوز از این دهه باقی است. باب الحوائج را رها نکنید. اباالفضل زود حاجت می دهد. من نمی دانمحاجت دینی دارید؟ دنیایی دارید؟ گرفتاری خانوادگی دارید؟ ولی خیلی ها به ما التماس دعا می گویند، خیلی ها می گویند: بیمار داریم، جوان داریم، جوانمان شغل ندارد، اما عباس جان، می خواهم امشب تو پیش خدا واسطه شوی. نمی دانم کربلا می خواهید؟ مکه می خواهید؟ هر چه از خدا می خواهید، امشب کسی را که امام حسین بالای سرش اشک ریخته است او را واسطه قرار دهید.
نوه ی اباالفضل یک شعری گفته معنایش این است:
احقّ الناس ان یبکی علیه فتی ابکی الحسین بکربلاء
ازمردمان به گریه سزاوارتر کسی نیست کز ماتمش حسین، به دشت بلا گریست
گفت: مردم، برای کسی گریه کنید که امام حسین بر او گریه کرده است.(1) همه ی عالم برای اباعبدالله گریه کرده است، اما امام حسین برای دو برادرش هم شعر خوانده و هم گریه کرده است. یک روز در قبرستان بقیع کنار قبر امام حسن نشست و فرمود: داداشم، غارت زده آن نیست که مالش می برند، غارت زده منم که باید با دست خودم بدن برادرم را در قبر بگذارم. آن جا گریه کرد و مرثیه خواند.(2)
یک روز هم در کنار نهر علقمه شعر خواند و گریه کرد. نمی دانم چگونه آمد؟! بعضی ها نقل کرده اند: شمشیر بدست آمد و دشمن را راند. دشمنان رفتند عباس روی زمین افتاد. بعضی گفته اند: عباس روی دس های امام حسین جان داد، نمی توانست سخن بگوید. اما همین قدر می دانم تنها بدنی که زیاد نتوانست کنار آن بماند، بدن عباس بود. چون وقتی کنار بدن علی اکبر آمد، عباس نگهبان خیمه ها بود. حال که عباس روی زمین است چه کسی نگهبان خیمه هاست؟!بعضی می پرسند: چرا امام حسین بدن عباس را از علقمه نیاورد؟ آخر چگونه بدن قطعه، قطعه را به تنهایی از علقمه بیاورد؟! باید صدا می زد، چه کسی راصدا بزند؟! فقط امام سجاد در خیمه ها مانده، آن هم نمی تواند برخیزد، همه به شهادت رسیده اند. لذا نتوانست بدن را بردارد! دست به کمر گرفت.
در بعضی از مقاتل آمده است: وقتی حسین کنار بدن عباس آمد، دشمنی که فرار کرده بود برگشت، گفتند: بیایید جان دادن عباس را تماشا کنید! گریه ی حسین راببینید! دور تا دورش حلقه زدند. آقا بالای سر نشسته و دشمن دارد تماشا می کند. فاصله ای تا خیمه گاه نیست، امام حسین برکشت بچه ها جمع شدند، زن ها جمع شدند، چون خبر ندارند وضعیت چگونه است. دیدند اباعبدالله سرش را پایین انداخته. زن ها و دخترها و بچه ها دورش جمع شدند، یکی می گوید: واعمّاه. یکی می گوید: وا عباساه. نقل شده است: اباعبدالله اشک ریخت. زینب هم اشک ریخت. امام عمود خیمه ی عباس را خواباند؛ یعنی بچه ها دیگر این خیمه، سالار ندارد. این خیمه صاحب ندارد. منتظر نمانید دیگر عمو برنمی گردد.(3)
--------------------------------------------------------------------------------
پی نوشت:
1- اللهوف،ص118؛ سوگنامه آل محمد، ص309.
2- سوگنامه آل محمد، ص64.
3- سوگنامه آل محمد، ص309و310.
منبع روضه های استاد رفیعی، ص126.