شهادت حضرت علی اصغر علیه السلام
السّلام علیکم یا اهل بیت النبوة و موضع الرساله.
کنار حرم فاطمه ی معصومه سلام الله علیها نشسته ایم، روز هفتم ماه محرم است. امسال مردم، کوچک و بزرگ استقبال خوبی از محرم کردند. حسین جان، تو با این قلب ها چه کردی؟! این چه حرارتی است؟! این چه محبتی است در قلب شیعه؟! خدایا، ما تو را شاکریم در کشوری هستیم که به نام حسین و به یاد حسین، پرچم سیاه و مجالس روضه برپاست. حسین عزیز، این محبت را خدا در قلب مردم انداخته، اگر همه ی دنیا جمع بشوند، نمی توانند این محبت را خارج کنند. عزیز فاطمه امروز آب را به روی خیمه های شما بستند. عزیزانی که کربلا مشرف شده اید، وقتی ماشین از کنار شریعه ی فرات عبور می کند نگاه ها به این شریعه می افتد، خدایا، این همه آب موج می زند، پرندگان می آیند می نوشند، موجودات می آیند می نوشند، آن وقت نازدانه ی ابی عبدالله نباید یک قطره از این آب به لبانش برسد تا روی دست بابا این گونه پرپر شود؟ چه قدر سخت است! چه قدر مشکل است!
علی اصغر را در آغوش گرفت، رنگ زدر علی را دید، لبان خشک علی را دید؛
در حرم زاری مکن از بهر آب چون خجالت می کشم من از رباب
می برم تا آنکه سیرابت کنم از خدنگ حرمله خوابت کنم
قتلگاه علی اصغر روی دست بابایش بود. برای پدر خیلی سخت است که فرزندش روی دستش بال، بال بزند. وقتی می رفت نازدانه را دربغل گرفته بود، اما وقتی برگشت روی دست هایش گرفته بود. زینب به سرعت جلو آمد، چرا نازدانه روی دست های حسین است؟! آیا به او آب داده اند؟ آیا خوابش برده؟! اما وقتی آمد، دید قنداقه، خونین است. نازدانه را پشت خیمه ها آورد. « صلّی علیه»؛ برایش نماز خواند و « حفر بجفن سیفه»؛ با نوک شمشیر گودالی حفر کرد، همین که می خواست بدن را داخل خاک بگذارد یک وقت مادرش صدا زد: حسین، بگذار یک دفعه ی دیگر فرزندم را ببینم.
بعضی ارباب مقاتل این جمله را ذکر کرده اند که: خواهر علی اصغر، سکینه آمد، عرضه داشت: برادرم، علی اصغر، من شنیده ام فرزند را در دو سالگی از شیر می گیرند، اما دل ها بسوزد برای تو که در شش ماهگی آن هم با تیر سه شعبه تو را از شیر گرفتند.
--------------------------------------------------------------------------------
منبع: روضه های استاد رفیعی، ص148.