شهادت علی اکبر علیه السلام
السّلام علیک یا اباعبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک.
چرا فرموده اند: اگر اشکت جاری نمی شود تباکی کن، سرت را پایین بینداز، حال گریه به خود بگیر؛ یعنی حیا کن از این که روضه ی امام حسین خوانده شود تو سرت را بالا بگیری. چرا فرموده اند تباکی بر اباعبدالله ثواب دارد؟ علتش این است که این صفت حیا را با گریه بر امام حسین، در زندگی ما ایجاد کنند.
السّلام علیک یا رحمةالله الواسعة و یا باب نجاة الامة.
امروز چند جمله از جوان اباعبدالله ذکر مصیبت بخوانیم. آن جوان با حیا، آن جوان با وفا، آن جوان شجاع، آن جوان با تقوا، آن جوانی که خلق و خوی و منطقش شبیه پیغمبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله بود. امروز برای جوان هایمان به واسطه ی روضه بر جوان اباعبدالله دعا کنیم. جوانی که وقتی از پدر خداحافظی کرد و رفت؛ « نظر الیه نظر آیس منه»،(1) امام حسین از پشت سر یک نگاهی به قامت رعنای علی اکبر کرد؛ جوان است.[ شما می دانید انسان چه قدر جوانش را دوست دارد. بیشتر از خودش،اولادش را دوست دارد.] اباعبدالله جانش را از خودش جدا کرد؛ جانش را از خودش رها کرد و به طرف میدان فرستاد.
وقتی علی اکبر آمد اجازه بگیرد، چیزی مقابلش نگفت، اما همین که راه افتاد محاسنش را به دست گرفت: خدایا، شاهد باش هر وقت دل مان برای پیغمبر تنگ می شد به چهره ی علی نگاه می کردیم.
خدایا، این جوان شبیه ترین مردم به پیغمبر تو است.
من نگویم که تو ای ماه نرو لیک قدری بر من راه برو
فرزندم، چند قدم آهسته برو، بگذار قد و بالایت را ببینم، بگذار رفتنت را ببینم. ای جوان رشید من، ای جوان با تقوای من!
به میدان رفت، خودش را معرفی کرد: « انا ابن الحسین ابن علی»؛ من فرزند اباعبدالله هستم. – شجاع و قوی بود.- اما یک نفر از میان سیل دشمن ضربه ای به او وارد کرد. روی زمین افتاد، بابا را صدا زد. من نمی دانم به اباعبدالله چه گذشت؟! [ پدران شهدا، وقتی به شما می گفتند پسرتان به شهادت رسیده از خود بی خود می شدید. کمتر پدر شهیدی بود که وقت جان دادن بالای سر جوانش بود. دل ها بسوزد برای اباعبدالله که جان دادن جوانش را تماشا می کرد. صدا زد: عزیزم، علی جان؛ و لقد استرحت من همّ الدنیا و غمّها؛ پسرم، رفتی و بابا را تنها گذاشتی.
در بعضی مقاتل آمده است: امام حسین سه مرتبه خم شد صورت به صورت علی گذاشت. یک جمله به یاد شهدا بگویم. مرتبه ی آخر دید دستی روی شانه اش آمد، برگشت، دید دست خواهرش زینب است. حسینم، داداشم، بلند شو خدا صبرت دهد.
حسین را از کنار بدن علی اکبر بلند کرد. زینبی که کنار بدن بچه های خودش نیامد، اما خودش را روی بدن علی انداخت؛ لقد استرحت من همّ الدنیا و غمّها و بقی ابوک فریدا وحیدا؛ یا حبیباه یابن اخاه و جاءت فاکبت علیه.(2)
--------------------------------------------------------------------------------
پی نوشت:
1- اللهوف، ص112.
2- اللهوف، ص112؛ منتهی الآمال، ص514-516، سوگنامه آل محمد، ص278و274؛ مقتل آیت الله شوشتری، ص187؛ فرهنگ سخنان امام حسین، دشتی، ص582و584.
منبع: روضه های استاد رفیعی، ص140.