شهادت حضرت علی اصغر علیه السلام
السّالم علیک یا اباعبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک.
حسین، ای قبله ی دل ها، و ال جان جان ها، این دل ها برای حرم تو و زیارت تو تنگ شده است. یا اباعبدالله، وقتی انسان در حرم توست احساس می کند در بهشت است.
شخصی خدمت امام صادق آمد و عرضه داشت: دعا کنید من بهشت بروم. امام فرمود: انت الیوم فی الجنة، تو الان در بهشتی. پیش من امام صادق. آیا تو کاخ می خواهی؟ حور می خواهی؟ نهر می خواهی؟ تو بهشت مادیات می خواهی یا بهشت امام صادق را؟ و رضوان من الله اکبر و انت الیوم فی الجنة؛ شما امروز هم در بهشت هستی چون کنار امام صادق نشسته ای. کربلا خاکش قطعه ای از بهشت است.
یا اباعبدالله، امروز این دل ها را از کنار مضجع حرم حضرت معصومه روانه کنیم کربلا. چند جمله از نازدانه ی اباعبدالله، علی اصغر روضه بخوانم. بزرگان ما، شخصیت های ما، هر وقت کارشان گره می خورد روضه خوان دعوت می کردند، می گفتند: روضه ی علی اصغر بخوان.
این نازدانه گره می گشاید. این نازدانه گره باز می کند. این نازدانه باب الحسین است. خون این نازدانه خون مظلوم است. شما می دانید شهدای کربلا هر کدام که وارد میدان می شدند، رجز می خواندند خود را معرفی می کردند، یا سخنی به زبان می آوردند، یا خطبه ای می خواندند. اما علی اصغر نه رجز خواند، نه خطبه خواند، نه توان داشت لب به سخن بگشاید. اکثر شهدای کربلا با شمشیر حمله کردند، افرادی را به درک واصل کردند، افرادی را فراری دادند، افرادی را مجروح کردند، اما این نازدانه دست های کوچکش در قنداقه بود. این نازدانه که سخن نگفت. لذا خونش، خون مظلوم است.
آن قدر اباعبدالله این نازدانه را دوست دارد که بعضی ها نوشته اند: امام حسین فاصله ی راه خیمه تا میدان را با این که خیلی کوتاه بود عبایش را روی صورت علی انداخت که آفتاب به صورتش نخورد. و آفتاب، عزیزش علی اصغر را اذیت نکند. یا اباعبدالله، حاضر نبودی آفتاب صورت علی را بسوزاند، اما یک وقت نگاه کرد دید خون از گلوی علی جاری شده، گلوی علی شکافته شد.(1) مگر یک بچه شش ماهه چه قدر خون دارد؟! چه قدر برای پدر سخت است؛ ساعد الله قلبک یا اباعبدالله؛ حسین، خدا صبرت دهد. ناز دانه را روی دست گرفت و برگشت اما دید رباب ایستاده، زینب ایستاده، خیلی سخت است برای یک مرد جنازه ی شش ماهه را خیمه بیاورد راهش را کج کرد، رفت پشت خیمه، با نوک شمشیر قبری حفر کرد؛« حفر بجفن سیفه».(2)
پی نوشت:
1- اللهوف، ص115؛ منتهی الآمال، ص532؛ مقتل آیت الله شوشتری، ص181.
2- منتهی الآمال، ص532؛ در کربلا چه گذشت، ص314.
منبع: روضه های استاد رفیعی، ص143.