يكشنبه 4 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

 

شهادت حربن یزید ریاحی
وقتي حرّ خطاب به امام حسين ع گفت: من مإمورم كه دست از سر شما بر ندارم تا تو را به نزد پسر ابن زياد ببرم. پس امام بدون اينكه اعتنايي به او بكند به اصحاب خود فرمود: بار سفر ببنديد!، چون بار سفر بستند فرمود: برگرديد به سوي مدينه. وقتي اصحاب خواستند برگردند، حرّ مانع شد. حضرت به حرّ فرمود: مادرت به عزايت بنشيند! چه مي‌خواهي؟ حرّ گفت: اگر غير از تو از عرب، كسي متعرّض مادرم مي‌شد، البته جوابش را مي‌دادم، ولي در حق مادر تو به جز تعظيم و تكريم چيزي نمي‌توانم بگويم؛ اگر مي‌خواهي راهي را بگير كه نه به كوفه برد نه به مدينه، تا به ابن زياد بنويسم، شايد خدا مرا از اينكه مبتلا شوم ضرري ازمن نسبت به شما برسد، خلاص كند. لهذا اينگونه شد كه امام حسينu راه را كج و به سوي سرزمين كربلا شتافت. حرّ نيز با آن حضرت مي‌آمد و از راه خيرخواهي به خدمت آن والاهمّت عرض كرد: اي حسين! التماس مي‌كنم از تو و يادآوري مي‌كنم كه ترك مقاتله كني كه اگر مقاتله كني، البته كشته مي‌شوي. حضرت فرمود: آيا مرا از مرگ مي‌ترساني؟ مگر امر به همين مي‌گذرد كه مرا بكشند؟ مگر نشنيدي كه شخصي از قبيله اوست مي‌خواست، رسول خدا را ياري نمايد، پسر عمويش او را مي‌ترسانيد كه به كجا مي‌روي؟ كشته خواهي شد. و او در جواب اينگونه ذكر كرد: نفس خود را پيشاپيش مي‌فرستم و دست از زندگي خود مي‌شويم، زندگي خود را نمي‌خواهم تا هر روز در لشكرهاي گران بلا، مبتلا باشم.(۱) آري؛ عجيب است؛ هنگامي را كه حضرت سر به سوي آسمان نمود و حرّ را از شهداي خويش ديد!، در حالي كه در سپاه دشمن بود و راه بازگشت به مدينه را بر امام بسته بود. روز عاشورا وقتي سيد الشهدا ع فرياد زد: آيا فرياد رسي هست كه دفاع كند از حرم رسول خدا؟! گويا حرّ وقتي استغاثه امام را شنيد لرزه بر اندام او افتاد، قلبش مضطرب و اشك از چشمانش جاري. محبّت او نسبت به حضرت زهرا چاره‌ساز بود و باعث دگرگوني حرّ شد. پس با رويي خالي از شرم از سپاه ظلمت رها و به سپاه نور رهسپار شد. پس از اينكه حرّ بن يزيد براي توبه به سوي امام حسين ع شتافت، در نزديكي سپاه آن حضرت سپر خود را واژگون كرد به علامت اينكه من براي جنگ نيامده‌ام و امان مي‌خواهم. اوّل كسي كه با او مواجه شد، اباعبدالله بود، چون در بيرون خيام حرم ايستاده بود. آنگاه سلام كرد و عرض نمود: آقا من گنهكارم، روسياهم، من همان گناهكار و مجرمي هستم كه راه را بر شما گرفته بودم! آقا، من تابعم و مي‌خواهم گناه خود را جبران بكنم، لكّه سياهي كه براي خود به وجود آورده‌ام جز با خون پاك نمي‌شود. آمده‌ام كه با اجازه شما توبه كنم، آيا توبه من پذيرفته است يا نه؟ امام حسين ع فرمود: البته توبه تو پذيرفته است. چرا پذيرفته نباشد؟ مگر باب رحمت الهي به روي يك انسان تائب بسته مي‌شود؟! ابداً. حرّ از اينكه توبه‌اش مورد قبول واقع شد خوشحال شد و گفت: الحمدالله، پس اجازه بدهيد بروم، خود را فداي شما كنم و خونم را در راه شما بريزم. امام حسين ع فرمود: اي حرّ! تو مهمان هستي،پياده شو! كمي بنشين تا از تو پذيرايي كنيم. ولي حرّ از امام اجازه خواست كه پائين نيايد، و هر چه آقا اصرار كردند، پائين نيامد. بعضي از ارباب سير، رمز مطلب را اينگونه كشف كرده‌اند كه حرّ بن يزيد مايل بود خدمت امام بنشيند ولي يك نگراني او را ناراحت مي‌كرد و آن اينكه مي‌ترسيد در مدّتي كه خدمت امام نشسته است، يكي از اطفال اباعبدالله او را ببيند و بگويد: اين همان كسي است كه روز اوّل، راه را بر ما بست و او شرمنده شود.(۲) آنگاه براي جهاد به ميدان رزم رفت و آنقدر جنگ نمود تا به شهادت نائل گشت. پس امام حسينu خود را فوراً بر بالين آن بزرگوار رسانيد در حالي كه مي‌فرمود: « وَ نِعْمَ الْحُرُّحُرُّ بني رياحٍ» اين حرّ رياحي، چه حرّ خوبي است، مادرش عجب اسم خوبي برايش انتخاب كرده است. به راستي كه تو آزاد مرد بودي. آري؛ حسين است، بزرگوار و شريف است، تا حدّي كه مي‌تواند، اصحاب خود را تفقّد مي‌كند. اين خودش امر به معروف و نهي از منكر است. كساني كه حسين خود را به بالين آنها رساند، مختلف بودند. هر كس در يك وضعي قرار داشت، يكي هنوز زنده بود و با ايشان صحبت مي‌كرد، ديگري در حال جان دادن.(۳) ............................................................. پی نوشت: ۱. مهيّج الاحزان ص ۱۵۸. ۲. مقتل مطهّر ص ۱۳۱. ۳. همان ص ۱۳۳ .

 

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group