شهادت یار گمنان امام حسین علیه السلام
امام حسين ع در ميان افرادي كه از او اجازه جهاد مي خواهند، يك كودك ده يا دوازده ساله را مشاهده مي كند كه شمشيري به كمر بسته و عرض مي كند: يا اباعبدالله به من اجازه بدهيد كه پا در ميدان جهاد كنم.« وَ خَرَجَ شابٌّ قُتِلَ ابوهُ فِي الْمَعْرَكَة » اين طفل كسي بود كه قبلاً پدرش شهيد شده بود. امام حسين علیه السلام در جواب او فرمود: تو كودكي نرو. عرض كرد: اجازه دهيد من مي خواهم بروم. امام حسين ع فرمود: ترس از آن دارم كه مادرت راضي نباشد. آن طفل عرض كرد: يا اباعبدالله! مادرم به من فرمان داده و گفته است بايد بروي، اگر خودت را فداي حسين نكني از تو راضي نيستم. در آن هنگام حضرت به او اجازه ميدان داد. اين طفل آنچنان با ادب و آنچنان با تربيت است كه افتخاري درست كرد كه احدي درست نكرده بود. هر كس به ميدان مي رفت، به رسم عرب خود را معرفي مي كرد و به خاطر اينكه اين طفل خود را به گونه اي معرفي كرد كه در تاريخ مجهول مانده كه پسر كداميك از اصحاب بوده است.(1) مقاتل او را نشناخته اند. فقط نوشته اند:« وَ خَرَجَ شابٌّ قُتِلَ ابوهُ فِي الْمَعْرَكَة » چرا؟ آيا رجز نخوانده؟ بدانید: اين طفل وقتي به ميدان جهاد پا نهاد اينگونه با ادب و احترام رجز مي خواند: اَميري حُسَيْنٌ وَ نِعْم الاَميرُ ايها النّاس، من آن كسي هستم كه آقايش حسين است و براي معرفي من همين كافي است. اَميري حُسَيْنٌ وَ نِعْم الاَميرُ سُرورُ فؤادِ البَشيرِ النَّذير(2) و اين رجز از آن نوجوان افتخارآفرين براي شيفتگان و دلسوختگان آن حضرت پايدار جاويد خواهد بود. ........................................................... پی نوشت: 1. مرحوم مقرّم از معدود مقتل نويسان معتبر است كه نوشته: نام او عمر وبن جنادة الانصاري است و پدرش در حمله اول شهيد شده بود. 2. بحار الانوار ج ۴۵ص ۲۷ . مقتل مطهّر ص ۱۲۵ .