يكشنبه 4 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

 

شهادت امام حسین علیه السلام
حضرت امام حسین علیه السلام به خیمه ها آمد تا با اهل بیت علیهم السلام کند. دو وداع برای حضرت نوشته اند؛ یکی وداع رسمی که این وداع، خیلی دردناک است ودیگری، وداع موقتی و غیر رسمی بوده است. نوشته اند که حضرت با دشمن جنگ کرده، وارد فرات شد. دشمنان ترسیدند که امام حسین علیه السلام آب بخورد. یک نفر صدا زد: اباعبدالله! تو آب می خوری؛ در حالی که دشمنان به خیمه ها ریخته اند! حضرت با لب تشنه از فرات بیرون آمده و به خیمه ها برگشت و دید که خبری نیست.(1) باز به بچه هایش سری زده، وصیت و سفارش کردو برگشت. در این وداعی که حضرت با اهل بیت علیهم السلام کرده، هم تصور حال امام حسین علیه السلام برای ما مشکل است و هم تصور حال اهل بیت علیهم السلام. یکی از دوستان ما که اهل تهران بود، می گفت: وقتی به مکه می رفتم، گفتند: پرواز تأخیر دارد. گفتم: با تاکسی به خانه بروم و باز هم زن و بچه ام را ببینم و برگردم. می گفت: با تاکسی آمدم به خانه، خوودم در را باز کردم و رفتم داخل، دیدم زن و بچه ام دور هم جمع شده اند و با حالت غصه و اندوه و پژمردگی نشسته اند. می گفت: من آن جا، اباعبدالله علیه السلام را یاد کردم و گفتم: خدایا! من در سلامت کامل به سفر حج می روم و این زن و بچه ام در فراق من به این حالت افتاده اند؛ ولی وقتی اباعبدالله علیه السلام می رفت، این بچه ها چگونه از حضرت دل کندند؟ و چگونه بعد از حضرت در خیمه ها نشستند؟ اهل بیت علیهم السلام یک وقت دیدند آقا وسط یا دم در خیمه ها فرمود: «یا زینب یا سکینة.» عزیزانش را صدا زد و فرمود: « علیکنّ منّی السلام.» (2) معنای این فرمایش حضرت این است که: من می روم وبا شما خداحافظی می کنم. همه از خیمه بیرون ریختند و دور حضرت را گرفتند؛ دختر های کوچک، دخترهای بزرگ، خانم ها، خواهرها، عمه ها. ابن شهر آشوب می نویسد: از همه نزدیک تر به حضرت، دخترش سکینه علیها السلام بود. او چنان گریه می کرد، مثل این که اختیار را از دست امام حسین علیه السلام گرفته بود. می گوید: با این که امام حسین علیه السلام خودش را نگه داشت که ضعف نشان ندهد؛ اما یک وقت دیدند که دست در گردن سکینه علیها السلام انداخت، سر او را به سینه اش چسبانید و این شعر را – که به حضرت نسبت داده اند – خواند: سیطول بعدی یا سکینة فاعلمی منک البکاء اذا الحمام دهانی لا تحرقی قلبی بدمعک حسرة مادام منی الروح فی جثمانی(3) دخترم! تا زنده ام ذل من را آتش نزن و گریه نکن. فاذا قتلت فانت اولی بالّذی تأتینه یا خیرة النّسوان(4) بعد از مرگ من، تو باید برای من گریه کنی. دختر باید برای بابا گریه کند. حضرت حتی آن شیر خوار را هم دید.حضرت آمد و حال زین العابدین را هم پرسید. این روایت از امام زین العابدین علیه السلام است که می فرماید: پدرم مرا به سینه اش چسبانید و دیدم که خون از حلقه های زره، مثل چشمه جاری است.(5) راوی می گوید: یکی از جاهایی که این ها ( دشمنان) خودشان گفتند که دل مان به حال ابی عبدالله علیه السلام سوخت، جایی بود که دیدیم خانم ها و بزرگ ترها در خیمه ها نشسته و بیرون نیامده اند و اباعبدالله علیه السلام به سمت میدان حرکت می کرد؛ اما بچه های کوچک، دامانش را رها نمی کنند. دخترهای پنج – شش ساله نیز با او به طرف میدان می آیند. دشمنان می گویند آن وقت بود که دل مان به حال ابی عبدالله علیه السلام خیلی سوخت! هر چه بود، اباعبدالله علیه السلام به میدان آمد؛ اما اهل بیت علیهم السلام چطور در خیمه ها نشسته اند؟ خانم ها با چه دلی در خیمه نشسته اند؟ دختر ها چطور آرام گرفته اند؟ دستور هم ظاهرا همین بود که بلند گریه نکنند تا دشمن صدای آن ها را نشنود. امام قبلا به حضرت علی اکبر علیه السلام دستور داده بوود که: برو و نگذار گریه کنند تا دشمن صدای آن ها را نشنیده و خوشحالی و سرزنش نکند.(6) ظاهرا این را نوشته اند که حضرت به تنهایی حمله می کرد . آن ها فرار می کردند. بعد هم برمی گشت، می ایستاد و می فرمود: «لا حول و لا قوة إلا بالله». تا صدای حضرت به خیمه ها می رسید، خانم ها و بچه ها مقداری آرام می گرفتند که – الحمدالله – آقا زنده است. اما در روایت این طور وارد شده است که از بس تیر به حلقه های زره خورده بود، بده حضرت مانند خارپشت شده بود.(7) نوشته اند که چهار هزار نفر تیرانداز، حضرت را یک باره تیرباران کردند؛ در عین حال، وقتی به تنهایی حمله می کرد، آن ها فرار می کردند. راوی می گوید: قسم به خدا، من مردی که این قدر بال و پر شکسته و در عین حال شجاع باشد، مانند حسین علیه السلام ندیده بودم.(8) برادرها کشته شده، پسرها کشته شده، تمام یاران و اصحابش جلوی چشمش از دستش رفته، بچه هایش منتظر اسارت اند؛ اما این قدر شجاعانه می جنگید! می فرمود: شما که برادران و پسران مرا کشتید، پس کجا فرار می کنید؟ شمشیر می زد، برمی گشت و تنها می ایستاد و یک مقدار استراحت می کرد. خانم ها به همین حال، در خیمه نشسته و منتظر مقدرات الهی بودند. یک وقت دیدند که صدای ذوالجناح می آید. سکینه زودتر از همه بیرون آمد که ببیند بابا دوباره برگشته است یا نه؟(9) ................................................................... 1-قمی، شیخ عباس، نفس المهموم، ص 355. 2-مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج 45، ص 47؛ قمی، شیخ عباس، نفس المهموم، ص 346. 3-ابن شهر آشوب، المناقب، ج4، ص 109؛ قمی، شیخ عباس، نفس المهموم، ص346. 4-ابن شهر آشوب، المناقب، ج 4، ص 110. 5-قمی، شیخ عباس، نفس المهموم، ص 347. 6-ابن طاووس، سید علی، اللهوف، ص 87؛ قمی، شیخ عباس، نفس المهموم، ص 240. 7-الشیخ المفید، محمد بن محمد، الإرشاد، ج 2، ص111؛ مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج 45، ص 54. 8-قمی، شیخ عباس، نفس المهموم، ص 361. 9-همان، ص 374.

 

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group