شهادت امام حسین علیه السلام
«عزیز علی ان ابکیک و یخذلک الوری»1 برای من سخت است که برای تو گریه کنم و مردم تو را واگذارند. به فکر همه چیز و همه کس باشند. غیر مساله غیبت تو. به فکر همه چیز و همه کس باشند غیر از غربت و بی کسی تو. بر غربت تو گر همه عمر بگریم ای یار سفر کرده من باز غریبی یه وقتی هم بی بی زینب علیها السلام با زبان حال همین جمله را فرمود: یا اباعبدالله ! «عزیز علی ان ابکیک و یخذلک الوری»؛ عزیز برادر! برای خواهر سخت است که برای تو بگریم و تو هیچ یار و یاوری نداشته باشی و مردم تو را واگذارند... برادر را دید که دشمن اورا محاصره کرده است و او تنها و بی یار و یاور شده است؛درحالی که فریاد و شیون می زد، فرمود: کاش آسمان بر زمین فرود می آمد! کاش کوه ها از هم پراکنده می شد! در این هنگام عمرسعد با گروهی از یارانش نزدیک شد. زینب علیها السلام فریاد زد: ای فرزند سعد! حسین علیه السلام کشته می شود و تو نگاه می کنی! نانجیب روی خود را برگرداند و اشک از چشمش جاری شد. زینب علیها السلام فریاد زد: آیا در میان شما یک نفر مسلمان نیست؟ کسی جواب او را نداد. در این هنگام ابن سعد فریاد زد: بروید و حسین را راحت کنید. شمر جلو دوید و بر سینه آن حضرت نشست و با خنجر خود چند ضربه بر بدن آن جناب زد و سپس سر مبارکش را برید. به عزای شاه خوبان متحیرم چه گویم به تنش بیان کنم یا سر از تنش جدا را لب دجله قوم بی دین به طریق مهمانی لب تشنه سر بریدند عزیز مصطفی را به کدام کیش وآیین بود این ستم شعاری که زکین روا بدارند جفای ناروا را چه عزا بود به عالم همه گشته غرق ماتم که به تن نموده عالم همه جامه ی عزا را .............................................. پی نوشت: 1- دعای ندبه. 2- عبدالرزاق مقرم، مقتل الحسین، ص 345. منبع: گریزهای مداحی،ص 413.