شهادت امام حسین علیه السلام
السلام علیک یا اباعبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک، علیکم منی سلام الله ابدا ما بقیت و بقی اللیل و النهار و لا جعله الله آخر العهد منی لزیارتکم.
اباعبدالله شب عاشورا را مهلت گرفت، فرمود: عباسم به این مردم بگو من امشب می خواهم دعا، قرآن و نماز بخوانم. من استغفار را دوست دارم با اینکه از از شهادت در قاموس دین ما بالاتر نیست. حضرت در شب عاشورا برای نماز، دعا، قرآن و بندگی و عبادت(1) مهلت گرفت.
قرآن با گوشت و پوست و وجود اباعبدالله و یارانش آمیخته بود. از قرآن خوان ها تجلیل می کردو وقتی آمد بالای سر حبیب بن مظاهر، فرمود: حبیب! تو فاضل بودی، عالم بودی و در یک شب قرآن را ختمک می کردی.(2) وقتی بالای سر آن غلام آمد صورت روی صورتاو گذاشت و شاید باز هم قرآن خواند. شب و صبح عاشورا از خیمه های اباعبدالله صدای قرآن خواندن طنین افکن بود؛ چون حسی قرآن ناطق است.
اما چیزی که عجیب بود و زینب هم تعجب کرد صدای صوت قرآن از سر بریده ی اباعبدالله بود. زید بن ارقم می گوید: من در غرفه ای نشسنته بودم ( طبقه بالا منزل) یک وقت دیدم سر بریده ی مقدس اباعبدالله بالای نی دارد قرآن می خواند.(3) «أم حسبت انّ اصحاب الکهف و الرّقیم کانوا من آیاتنا عجبا»(4) زینب کبری تا صدای قرآن خواندن برادر را شنید خطبه اش را قطع کرد. قرآن که خوانده می شود باید به احترام همه ساکت شوند. لذا زینب دیگر سخن نگفت صبر کرد تا قرآن تمام شود، بعد هم رو کرد به برادر: عزیز خواهر، تو که قرآن می خوانی، تو که لبهایت به حرکت آمده پس یکی دو جمله با این یتیم هایت حرف بزن. من هر چه با بچه هایت سخن گفتم آن ها آرام نمی شوند.
یا أخی!
فاطم الصّغیرة کلّما فقد کاد قلبها ان یذوبا.(5)
--------------------------------------------------------------------------------
پی نوشت:
1- اللهوف، ص31.
2- در کربلا چه گذشت، ص246و247؛ ترجمه نفس المهموم، سوگنامه آل محمد، ص264و263.
3- در کربلا چه گذشت، ص277.
4- کهف،9.
5- بحارالانوار، ج45، ص115؛سوگنامه آل محمد، ص418.
منبع: روضه های استاد رفیعی، ص100.