يكشنبه 4 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

 

شهادت حضرت قاسم عليه السلام

حضرت قاسم عليه السلام به نزد امام حسين عليه السلام آمد تا اجازه ميدان بگيرد در حاليکه جواني بود که هنوز به سن بلوغ نرسيده بود وقتي امام حسين عليه السلام او را ديد دست مبارک در گردن او انداخته و هر دو گريستند تا حدي که هر دو بي حال روي زمين افتادند سپس حضرت قاسم عليه السلام اجازه براي جنگ خواست اما حضرت به او اجازه نداد، حضرت قاسم دست و پاي عمو را مي بوسيد و التماس مي نمود که به او اجازه ميدان دهد حضرت اباعبدالله عليه السلام به او فرمود: اي پسر برادرم تو يادگار برادر مني، من مي خواهم تو با بقيه بماني و تسلاي من باشي حضرت قاسم بسيار ناراحت و غمگين با چشماني اشکبار و قلبي حزين در گوشه اي نشست و سر روي زانو گذاشت.

در اين هنگام به خاطرش آمد که پدر بزرگوارش در بازوي راست او حرزي (دعايي که براي حفظ) قرار داده و به او فرمود : اگر روزي مصيبتي يا گرفتاري اي رخ داد اين حرز را باز کن و بخوان و به آنچه در آنست عمل نما. حضرت قاسم با خود گفت : از اين روز دردناک تر براي من نيست و آن حرز را باز کرد و ديد در آن نوشته شده : اي فرزندم قاسم! به تو وصيت ميکنم آن روز که ديدي عموي تو در ميان دشمنان در کربلاست جهاد با دشمنان رسول خدا صلي الله عليه واله وسلم را رها نکن و جان خود را از او دريغ مدار و هر چه به تو اجازه نداد باز اصرار نما تا به تو اجازه دهد، تا به سعادت ابدي برسي .

آنگاه حضرت قاسم عليه السلام آن نوشته را نزد عمو آورد، وقتي حضرت آن نوشته را ديد با صداي بلند گريست و از دل آه کشيد.

حضرت قاسم عليه السلام به ميدان مي رفت در حاليکه اشک بر صورت مبارکش جاري بود . امام حسين عليه السلام به او فرمود :

يا وَلَدي اَتَمْشي بِِرِجلِکَ اِلَي الْمَوت؟ آيا با پاي خود به سوي مرگ مي روي؟

 حضرت قاسم عليه السلام در جواب عرض کرد :

وَ کَيفَ يا عَمَّ وَ اَنتَ بَينَ الاَعداءِ وَحيداً فَريداً ثم لا تَجِد مُحاميا وَ لا صَديقا ، رُوحي لِروحِکَ الفِداء وَ نَفسي لِنَفسِکَ الوِقاء

 چگونه نروم اي عمو در حاليکه تو بين دشمنان تنها مانده اي و حامي و ياوري نداري ، روح من فداي روحت و جسمم من فداي جسم تو باد.

سپس حضرت عمامه حضرت قاسم عليه السلام را باز کرده با آن صورت او را پوشانيد و شمشير را در کمر او محکم نمود و او را به سوي ميدان فرستاد.

حضرت قاسم عليه السلام رو به عمر سعد لعنت الله عليه چنين فرمود: خداوند به تو جزاي خير ندهد ادعاي مسلماني مي کني در حاليکه اهل بيت رسول خدا صلي الله علي وآله و سلم به گونه اي تشنه اند که دنيا در مقابل چشمشان تاريک است.

 "حميد ابن مسلم مي گويد: در سپاه ابن سعد بودم وقتي اين نوجوان آمد  ديدم که چهره اش مانند ماه شب چهارده مي درخشد و پيراهني پوشيده و کمربندي بسته نعليني عربي به پا کرده و هيچ فراموش نکنم که بند نعلين پاي چپ او باز بود " رو به ميدان حمله ميکرد و رجز ميخواند.

عمر بن سعد بن نفيل ازُدي با شمشير به فرق مبارک آن حضرت زد و او از اسب با صورت روي زمين افتاد و فرياد زد : يا عمّاه عمو جان مرا درياب

 حضرت سيدالشهدا عليه السلام چون باز شکاري خود را به بالين حضرت قاسم عليه السلام رساند و شمشيري حواله ابن نفيل کرد ، آن ملعون دست خود را سپر ساخته دستش قطع شد و فرياد زد که لشکر عمر سعد او را از دست سيدالشهدا عليه السلام نجات دهند ، لشکر از هر سو حمله ور شدند و جنگ شدت پيدا کرد و حضرت قاسم عليه السلام زير سم اسب ها جان داد.

وقتي گرد و غبار ميدان فرو نشست ديدم که امام حسين عليه السلام بر بالين وي قرار دارد و او پاهاي خود را به زمين ميکشد و حضرت به او مي گويد :

بُعداً لِقُومِ قَتَلوُک و خَصمَهُم فيکَ يَومُ القِيامَهِ رسول الله از رحمت خدا دور باد آن گروهي که تو را کشتند و روز قيامت بخاطر تو رسول خدا با آنها دشمني خواهد نمود.

بعد فرمود:

عَزَّ وَاللهِ عَلي عَمَّکَ اَن تَدعُوهُ فَلا يُجيبُکَ اَو يُجيبُکَ فَلا يَنفَعُکَ اِجابَتُهُ ، يَومَ کَثرَ واتِرهُ وَ قَلَّ ناصِرُه به خدا قسم بر عموي تو سخت است که تو او را بخواني و او نتواند جواب تو را بدهد يا (وقتي) جواب تو را بدهد که ديگر جوابش نفعي برايت نداشته باشد ، در روزي که بسياري از يارانش کشته شده اند و ياوران کمي براي او مانده است.

سپس اباعبدالله عليه السلام حضرت قاسم را در آغوش مبارکش گرفت و رهسپار خيمه ها شد در حاليکه پاهاي آن نوجوان به زمين کشيده مي شد و پيکر مطهر او را کنار بدن حضرت علي اکبر عليه السلام قرار داد. سپس دستان مبارک به سوي آسمان بلند نموده و فرمود :

اَللهُم اَحْصِهِمْ عَدداٌ وَ اقتلْهُم بَددا و لا تُغادِرْ مِنْهُم اَحَدا و لا تغفِر لَهُم اَبَدا

 يعني : خدايا تعدادشان را رو به کمي قرار ده، و آنها را به گونه اي قرار ده که يکديگر را بکشند ، و هيچ کدام از آنها را اهل نجات قرار نده ، و هرگز آنان را نبخش.

آنگاه به اهل حرم رو نهاده و آنها را دلداري داد.
 
--------------------------------------------------------------------------------

منابع :

جنة الحدیث فی معهد باقرالعلوم ص۵۵۹.

قمقام زخار ص۴۳۸.

سلحشوران طف (ترجمه ابصار العین فی انصارالحسین) ص۸۹.

مقتل الحسین علیه السلام ج۲ ص۲۹.

الدمعه الساکبه ج۴ ص۳۱۷.

بحارالانوار ج۴۵ ص۳۶.

العوالم ج۱۷ص۲۷۹.

المجالس الفاخره فی مصائب العترة الطاهره ص۲۴۴.

الاخلاق الحسینیه ص۲۲۸.

انباء الرسول فی کربلا ص۱۲۹.

کلمات الامام حسین ص۴۶۴.

اعیان الشیعه ج۱ ص۴۰۰.

 

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group