شهادت حضرت عباس علیه السلام
حضرت ام البنین علیها سلام هر روز به اتفاق عبید الله فرزند قمر بنی هاشم به قبرستان بقیع می رفت و برای آن حضرت نوحه سرایی می كرد و مردم مدینه برای شنیدن نوحه سرایی آن بانو گرد می آمدند و از سوز و گداز نوحه سرایی آن بانو می گریستند كه او چنین نوحه سرایی می نمود : ( ترجمه اشعاری كه آن بانو می خواند چنین است)
ای كسانی كه عباس را دیده اید كه بر گله گوسفندان ( دشمنان ) حمله می نمود
و پشت سرش فرزندان حیدر هر یك مانند شیری بودند
به من خبر داده اند كه گرز آهنین بر سر فرزندم زده اند
و دستهایش از بدن جدا شده
دلها برای شیر بچه ام بسوزد كه عمود بر سرش زده اند
ای عباس اگر شمشیر در دست داشتی
كسی جرات نزدیك شدن به تو را نداشت
(و این اشعار هم از آن بانو در مرثیه فرزندانش در بقیع نقل شده که)
دیگر مرا ام البنین نخوانید كه مرا به یاد شیر بچه ام می اندازید
من تا وقتی چهار شیر داشتم ام البنین بودم
ولی امروز دیگر پسری ندارم كه مرا ام البنین بگویند
چهار پسر داشتم كه چون ستاره می درخشیدند
بر سر جنازه هاشان نیزه ها باهم در افتادند
و همه از ضربت نیزه به زمین افتادند
و همه با قطع شدن رگ گردنشان به شهادت رسیدند
ای كاش می دانستنم كه آیا درست است كه می گویند :
دست راست عباسم از بدن جدا شده .
--------------------------------------------------------------------------------
منابع:
اعیان الشیعه ج ۴ ص ۱۳۰ و ص ۳۸۹.
مقتل الحسین ابو مخنف ازدی ص ۱۸۱.
موسوعه شهادت المعصومین لجنه الحدیث فی معهد باقر العلوم ج ۲ ص ۲۶۳ و ص ۲۶۴.
ابصار العین فی انصار الحسین ص ۶۴.
مجالس الفاخره فی مصایب عتره الطاهره ص ۲۶۴.
العقیله و الفواطم ص ۱۲۱ و ص ۱۲۲.