شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
السلام علیک یا فاطمة الزهرا، السلام علیک یا بنت رسول الله. فاطمه، امّا االائمه و امّ المعادن است. اگر همه ی ائمه معدن رحمت هستند، اگر همه معدن کرامت هستند، اما در گرفتاری ها به مادرشان فاطمه ی زهرا متوسل می شدند. خود این معادن رحمت در بیماری هایشان به مادر شان فاطمه متوسل می شدند.به چنین مادری افتخار می کردند که واقعا هم افتخار دارد. زهرا مادر بشریت است. افتخار عالمین است. امروز دل های شما را روانه کنم کنار قبرش که نمی دانم کجاست؟ اما برویم مدینه، چون شهرش است. مدینه محل عزیمت اوست. امروز دلها را روانه کنیم توی شهری که زهرا در همان شهر سیلی خورده است، در آن شهری که غربت کشیده، مظلومیت کشیده. دل ها را روانه کنیم بین آن در و دیواری که صدا زد: یا رسول الله، یا ابتاه؛این مزد رسالت توست؟ باید این طور جواب مرا بدهند؟ یا ابتاه؛ یا رسول الله، أهکذا یفعل یجیبک و ابنتک؛(1) بابا جان این طور مزد رسالتت را دادند. وداع این ماه مبارک را با روضه ی وداع حضرت زهرا با امیرالمؤمنین به پایان ببرم. علی آمد کنار بستر زهرای مرضیه نشست. این آخرین ملاقات علی با زهراست. اولین مطلبی که عرضه داشت سئوال کرد: علی جان بگو از من راضی هستی یا نه؟ [ چون مرد باید از همسرش راضی باشد، زن باید با رضایت همسرش از دنیا برود.] اشک در چشمان امیرالمومنین حلقه زد، فرمود: فاطمه، مگر تو چقدر با من زندگی کردی؟ تو غضب مرا برانگیختی؟ تو کی با من مخالفت کردی؟ والله ما لا عصت لی امرا؛(2) به خدا قسم، تو در هیچ امری با من مخالفت نکردی. می خواهد بگوید زهرا جان، تو جانت را برای من دادی، تو هستی ات را به پای من ریختی. تو کتک خوردی و هیچ نگفتی. تو درد کشیدی و ننالیدی که مبادا علی ناراحت بشود. فاطمه فرمود: علی جان، چند سفارش برایت دارم: بدنم را شبانه غسل بده، شبانه به خاک بسپار، بعد کنار قبرم بنشین و قران بخوان.(3) علی جان، برایم اشک بریز. علی جان برای یتیمانم اشک بریز. ای صفا ی خانه ی من ، الوداع گرمی کاشانه ی من، الوداع الوداع، ای همدم و هم ناله ام الوداع، ای یار هجده ساله ام خواهشی دارم ز تو ریحانه ام یک شب دیگر بمان در خانه ام فاطمه جان جان زهرا روز من را شب مکن چادرت را بر سر زینب مکن فاطمه جان، نگذار یتیمی بچه ها را ببینم. مرا با چهار بچه ات تنها مگذار. این وداع امیرالمؤمنین است. یکخواهش هم زهرا دارد: علی جان، حالا که من رفتنی هستم زمانی که خواستی مرا غسل دهی، مبادا بچه ها صورتم را ببینند. مرا غسل چو نیمه شب به پیش کودکان دهی مبادا سینه ی مرا به زینبم نشان دهی هر کجا نشسته ای بگو یا فاطمة الزهرا، یا بنت رسول الله. ............................................................ پی نوشت: 1-سوگنامه آل محمد، ص27. 2- بحارالانوار،ج43، ص134؛کشف الغمه، ج1، ص362. 3- سوگنامه آل محمد، ص29. منبع: روضه های استاد رفیعی، ص19.