السلام علیک یا فاطمة الزهرا، یا بنت رسول الله، یا قرة عین النبی المصطفی.بنابر نقل هفتاد و پنج روز مثل چنین روزی، مابین نماز مغرب و عشاء زهرای مرضیه جان به جان آفرین تسلیم کرد. در حالی که قرآن می خواند و زبانش به ذکر دعا و ثناء مشغول بود. مرحوو حاج شیخ عباس تعبیرش این است: بعد از نماز مغرب زهرای مرضیه در چنین روزی به شهادت رسید.لذا اگر روایت اول فاطمیه درست باشد، امشب شب دفن زهرای مرضیه علیها السلام است. خطبه 22 نهج البلاغه در بیان این مصیبت است. وقتی بدن را امشب برداشتند، کجا به خاک سپردند؛ نمی دانم در خانه، مسجد و یا بقیع، اما امیرالمومنین علیه السلام تنها آمد عزیزش را در میان خاک نهان کند، خیلی بر آقا سخت گذشت. زهرایی که همه جا یار و همدمش بود، مخصوصا که می بیند در دفاع از علی به شهادت رسید. در این دفاع بازویش متورم شد. لذا امشب وقتی آمدزهرایش را به خاک بسپارد، صدا زد: یا رسول الله، خودت کمکم کن. خدا! خودت کمکم کن. « اللهم إنّها أمتک»؛ خدایا! این زهرای توست« و بنت رسولک»؛ و دختر پیغمبر توست« اللهم و اجمع بینها و بین أبیها» (1) خدایا! امشب مهمان توست، شب اول قبر اوست.زهرایش را میان قبر گذاشت، یک وقت رو کرد به قبر رسول الله: « السلام علیک یا رسول الله عنی و عن ابنتک النازلة فی جوارک» (2) یا رسول الله! بلند شو ببین علی تنها مانده است. « أمّا حزنی فسرمد و أمّا لیلی فمسهّد»، فاطمه جان! دیگر خواب ندارم، دیگر حزنم تمام شدنی نیست. « لو لا غلبة المستولین علینا لجعلت المقام»(3) لذا اگر نبود حرف و سخن و خطر دشمن، دیگر از کنار قبرت نمی رفتم و همین جا می ماندم و مقیم می شدم. یا رسول الله! یادت است که شب عروسی دست زهرا را در دستم گذاشتی فرمودی این امانت من است.یا رسول الله! هنگامی که جان می دادی دوباره این جمله را تأکید کردی علی جان! فاطمه امانت است« یا رسول الله قد استرجعت الودیعة»، من امانت را برگرداندم.(4)یا امیرالمؤمنین روحی فداک آسمان را دفن کردی زیر خاک نماز و قرآن خواند، بعد هم خم شد صورتش را روی خاک قبر زهرا گذاشت.وسیعلم الّذین ظلموا أیّ منقلب ینقلبون.(5) ..............................................پی نوشت: 1. مستدرک الوسائل، ج2،ص199؛ بحارالانوار، ج78، ص309. 2. بحارالانوار، ج43، ص190؛ بیت الاحزان، ص254. 3. بحارالانوار، ج43، ص210. 4. کافی، ج1، ص458، بحارالانوار، ج43، ص193؛ منتهی الآمال،ص194-195. 5. شعراء، 227.منبع: روضه های استاد رفیعی، ص31.