بنابر نقل روایت اول،مثل امشبی لحظات آخر عمر دختر پیامبر گرامی اسلام بود«السلام علیكِ یا فاطمة الزهرا یا بنت رسول الله یا قرة عین النبی المصطفی!»در چنین روزهایی امیرالمؤمنین كنار یستر فاطمه ی زهرا سلام الله علیها نشست،به امام حسن و امام حسین،زینب و امّ الكلثوم فرمود:از اتاق بیرون بروید.مظلوم و مظلومه كنار هم نشستند،چرا؟چون زهرا می خواهد وصیت كند.امیرالمؤمنین علیه السلام وصی اوست،می خواهد سفارش هایش را بنماید،لذا بچه ها از اتاق بیرون رفتند.امیرالمؤمنین كنار بستر زهرای مرضیه سلام الله علیها نشست: 1 « و ضمَُ راسَها عَلی صدره»اشك از گونه های فاطمه زهرا سلام الله علیها جاری شد،آقا هم اشك می ریخت و می گفت:فاطمه جان! من در فقدان تو گریه می كنم،برای نبود تو و غربت خودم اشك می ریزم«أبكِی مَخافَةَ أن تَطُولَ حَیاتی» 2 چگونه بعد از این خانه و چهار یتیم و این سختی ها را تحمل كنم؟ اما زهرا جان! تو چرا گریه می كنی؟بی بی سلام الله علیها می فرماید:یا امیرالمومنین!من برای مظلومیت تو اشك می ریزم! علی جان! سفارش هایی دارم:یكی این كه بدنم را شب غسل بده،شب كفن كن و شب به خاك بسپار!نمی خواهم آن دو نفر بر بدن من نماز بخوانند و در تشییع جنازه ی من حاضر گردند.علی جان!خودت متكفل كارهای من باید گردی،خودت بدنم را غسل بده.بچه های یتیمم را فراموش نكن.طوری برنامه هایت را تنظیم كن كه شب ها پیش بچه ها باشی. مبادا آنها تنها بمانند.حسینم را از یاد مبر! 3 – درباره ی اباعبدالله به ویژه سفارش كرد-وقتی من را در میان قبر می گذاری زود از كنار قبرم نرو. آن لحظه میت مونس می خواهد،چه مونسی بالاتر از تو علی جان. كنار قبرم بنشین« فأكثِر مِن تِلاوَةِ القُرآن ِ و الدُّعاءِ» 4 برایم قرآن و دعا بخوان،كنار قبرم بنشین و برایم اشك بریز.
پیراهن خود در غم من چاك مكن
جز نیمه شب جسم مرا خاك مكن
از فاطمه یادگاری اگر می خواهی
خون های مرا ز روی در پاك مكن
هر وقت دلت برای فاطمه تنگ شد،بدان«البابُ وَ الجدارُ و الدِّماء شهودُ صدق ِ ما به ِ خِفاءٌ»
علی جان!
مرا چو غسل نیمه شب به پیش كودكان دهی
مبادا سینه مرا به زینبم نشان دهی!
پی نوشت:
1- بحارالانوار،ج43،ص191
2- همان،صفحه 213
3- همان،ص 178
4- بحار الانوار،ج79،ص27؛منتهی الآمال،ص192
منبع: كتاب مقتل روضه های استاد رفیعی.