امیرمؤمنان به قدری مظلوم واقع گردید و دنیا به قدری به ایشان فشار وارد کرد که حضرت فرمود: « می روم و با چاه درد دل می کنم!» نقل شده است به جهت مصائب بسیار، محاسن حضرت در سن شصت و سه سالگی سفید شده بود.اگر چه بعضی مسائل برای امیرمؤمنان علیه السلام، بسیار سخت و ناگوار بود؛ اما در هیچ حادثه ای این قدر ناراحت نشده است که در بعضی از قضایا، مثل شهادت حضرت فاطمه سلام الله علیها ناراحت شد.ابن صباغ مالکی، از علمای اهل سنت، در این باره چند جمله نقل کرده است؛ یکی این که می گوید: وقتی امیرمؤمنان علیه السلام، فاطمه زهرا سلام علیها را دفن کرد، برگشت و وارد خانه شد، وحشت کرد؛ زیرا حضرت جای فاطمه سلام الله علیها را خالی دید؛ جایی که فاطمه سلام علیها افتاده بود، جایی که محسنش سقط شده بود.وی جمله ای دیگر هم دارد که می گوید: «... جزع علیها جزعا شدیدا؛ علی علیه السلام را وحشت گرفت و خیلی بی تابی کرد.»جمله سومش هم این است که شب ها سر قبر فاطمه سلام الله علیها می آمد و درد دل می کرد.(1) ..................................................................پی نوشت:1- المالکی، ابن صباغ، الفصول المهمة، ص132و133.منبع: روضه های آیت الله احمدی میانجی قدس سره، ص22.