امام حسین علیه السلام آن غلام سیاه را هنگام شهادت در آغوش می گیرد. فضه، کنیز بی بی فاطمه سلام الله علیها در اثر عظمت و مقام معنوی، مقرب می شود. قنبر و سلمان، تا کجا پیش رفتند! دستگاه این ها، دستگاه تقوا و پاکی است. تا می توانیم باید از گناه دور باشیم. بعد از دوری از گناه اخلاص لازم است. مخلص باید باشیم تا دین کامل گردد. از خدا بخواهیم که به ما توفیق بدهد.آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند آیا شود که گوشه چشمی به ما کنند مرحوم مجلسی رحمةالله در بحارالأنوار نقل میکند: مردی هنگام طواف خانه خدا می بیند که یک خانمی مشغول طواف است؛ ولی مثل آدم های معمولی نیست؛ حال عجیب و معنوی خاصی دارد. وقتی جویا می شود، می بیند این خانم، فضه، کنیز بی بی فاطمه سلام الله علیها است. نسبت به او عرض ادب کرده و وقت ملاقات می خواهد. می گوید: خانم! از فاطمه سلام الله علیها برایم بگو. تا اسم فاطمه سلام الله علیها را می برد، اشک چشمان فضه را فرا می گیرد و می گوید: غصه هایم را تازه کردی و مصیبت ها را به یادم آوردی. چند روز بعد از رحلت رسول خدا صلی الله علیه وآله، بی بی می خواست به زیارت مزار پیامبر صلی الله علیه و آله برود. تا چشمان مبارک بی بی به منبر رسول خدا صلی الله علیه و آله افتاد، اشک هایش جاری شد و گریه و ناله اش شدت گرفت؛ به طوری که از حال رفت. وقتی به هوش آمد، گفت: « الهی رفعت قوّتی ...؛(1) خدایا قوّت بدنم رفت، صبرم به من خیانت کرده و دیگر تحمل و طاقت ندارم. خدایا! دشمنانم مرا شماتت می کنند.»بی بی، شب ها گریه می کرد، روزها گریه می کرد. مردم از صدای ناله فاطمه سلام الله علیها به علی علیه السلام شکایت بردند که آقا! فاطمه سلام الله علیها یا شب گریه کند یا روز.امیرمؤمنان علیه السلام فرمود: بی بی جان! مردم این طور می گویند و از صدای گریه های تان ناراحت اند. بی بی فرمود: چه زود ناراحت شدند و داغ رسول خدا صلی الله علیه و آله را فراموش کردند و از دستم به تنگ آمدند! باشد، می روم و در بیابان ها گریه می کنم. با پهلوی شکسته و بازوان ورم کرده، گاهی در بیت الأحزان گریه می کرد و گاهی به احد می رفت و بر سر قبر حمزه اشک می ریخت.فضه می گوید: بی بی که قدری آرام گرفت، گفتم: چرا این طور گریه می کنید؟ رگ های قلبم پاره شد. نگرانم می کنید.فرمود: چرا گریه نکنم؟ بهترین پدر را از دست دادم؛ مگر چاره ای جز گریه هم دارم؟..................................................................پی نوشت:1- مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج43، ص175.منبع: روضه های آیت الله احمدی میانجی قدس سره، ص44.