«فقال أنا مدینة العلم و علیّ بابها فمن اراد المدینة و الحکمة فلیاتها من بابها»؛(1) یعنی هر کس که حکمت می خواهد و طالب معرفت است، باید در خانه ی امیرالمؤمنین علیه السلام را دق الباب کند و از طرق او وارد شود. «فلیاتها من بابها»گروه زیادی از این قوم به سمت خانه ی امیرالمؤمنین علیه السلام به راه افتادند و در خانه ی امیرالمؤمنین علیه السلام ازدحام کردند. سفارش پیامبر را شنیده اند؛ «فمن اراد المدینة و الحکمه فلیاتها من بابها»از آن طرف فاطمه ی زهرا صدای جمعیت را می شنود. فضه! صدای همهمه ی مردم می آید. خانه را مرتب کن تا من در خانه را باز کنم. لابد امت رسول خدا، برای عرض تسلیت آمده اند... اما خدایا! چه می بینم! اگر این ها برای عرض تسلیت آمده اند؛ پس چرا بعضی هیزم به دست دارند. چرا فضای این کوچه را این قدر گرد و غبار و دود و آتش احاطه کرده است؟ چرا در دانشگاه حکمت را آتش می ززند؟ خدایا چرا اساتید این دانشگاه را کتک می زنند. چرا تازیانه به دست آمده اند؟ خدایا این مردم اراده ی حکمة کرده اند یا ارادهی حکومت و قدرت؟ طایر روح نبی چون که جدا شد ز قفس فاطمه ماند و ملالی که خدا داند و بس اندر آن نامه که ثانی به معاویه نوشت گفت سوختن خانه و بنوشت سپس نفس فاطمه را از پس در بشنیدم خواستم که فتد فاطمه دیگر زنفس حمله بردم به در سوخته آن گونه که او بانگ برداشت که یا فضه به فریادم رس مؤید............................................پی نوشت:1- دعای ندبه.منبع: گریزهای مداحی، ص408.