شهادت امام علی علیه السلام
حضرت زهرا وارد مسجد شد. دید شمشیر روی سر امیرالمؤمنین گرفته اند و می خواهند به زور بیعت بگیرند. فرمود علی را رها کنید وگرنه پیراهن پیامبر را به سرم می افکنم و در درگاه خدا ناله می زنم و نفرینتان می کنم. سلمان می گوید: به خدا سوگند دیدم ستون های مسجد رسول خدا از زمین جدا شد که اگر کسی می خواست می توانست از زیر آن عبور کند. اما بی بی جان شمشیر برهنه روی سر امیرالمؤمنین دیدی، این طور بی تاب شدی؛ پس چه می کردی اگر می دیدی آن لحظه ای را که شمشیر ابن ملجم بالا رفت و به شدت بر فرق امیرالمؤمنین فرود آمد. همان لحظه ای که ندایی از آسمان برخواست:"انهدمت والله ارکان الهدی وانطمست اعلام التقی وانفصمت العروةالوثقی قتل ابن عم المصطفی، قتل وصی المجتبی، قتل علی المرتضی قتله اشقی الاشقیاء".
سوگند به خدا استوانه های هدایت ویران شد و نشانه های بزرگ تقوی تاریک گردید و دستگیره محکم ایمان شکسته گردید.پسرعموی مصطفی کشته شد. علی مرتضی کشته شد. او را شقی ترین اشقیاء کشت.
--------------------------------------------------------------------------------
منابع:
محمد محمدی اشتهاردی، رنجها و فریادهای حضرت فاطمه سلام الله علیها، ص139.
منتهی الآمال، ج1، ص330.