شهادت امام علی علیه السلام
حسنین علیهم السلام از دفن پدر برمی گشتند. نابینایی را دیدند، صحبت از فردی کرد که هر شب می آمده و به او کمک می کرده است. مشخصات آن فرد را داد. گفت: وقتی کنار من می نشست می فرمود: مسکین جالس مسکینا، غریب جالس غریبا؛ درمانده ای با درمانده نشسته و غریبی همنشین غریبی شده است.
حسنین علیهم السلام فرمودند: ای مرد آن فرد، پدر ما امیرالمؤمنین علیه السلام بوده ، دیگر منتظر او نباش... آمد کنار قبر علی علیه السلام دعا کرد و گریست و همانجا از دنیا رفت. این یک نابینا بود که این طور گریست و جان داد.
یک نابینای دیگر هم جابر بود که تا دستش به قبر امام حسین علیه السلام رسید، بی هوش شد و به روی قبر افتاد. وقتی به هوش آمد سه بار گفت: یاحسین یاحسین یاحسین. بعد شروع کرد گریستن و روضه خواندن. یا اباعبدالله چرا جواب حبیبت را نمی دهی؟ آیا دوست جواب دوست را نمی دهد؟ بعد خودش جواب داد: چگونه جواب دهی در حالی که میان سروبدنت جدایی افتاده است...
--------------------------------------------------------------------------------
منبع: سوگنامه آل محمد، محمد محمدی اشتهاردی، ص52.