متن روضه شهادت امام علی علیه السلام(گریز بیست و نهم)
وقتی که خبر شهادت حضرت زهرا (س)را به امیرالمومنین علی (ع) رساندندامام (ع) غش کرد "فغشی علیه" آب پاشیدند تا به هوش آمد ....
یا امیرالمومنین!برای شما خبر شهادت آوردند این چنین حالی پیدا کردید اما برای رقیه سه ساله خبر شهادت را نیاوردند ؛بلکه برایش سر بابا را آوردند .بی حرکت به زمین افتاد . آنجا اصحاب امیرالمومنین (ع) بودند و علی (ع) را به هوش آوردندو درو اورا گرفتند ؛اما اینجا دلداری دهنده ای به غیر از کعب نی ها نبود .
کودکی ماند مثل گل ز حسین
چهره اش داغ باغ نسرین بود
جایش آغوش و دامن و بر دوش
بس که شور آفرین و شیرین بود
وقتی که آن طفل گریه سر میداد
در و دیوار گریه میکردند
چشم هشتادو چهار کودک و زن
بهر او زار گریه میکردند
از همه دم به دم پدر میخواست
بی خبر بود از سنان و از سنین
راه میرفت دست بردیوار
روی دیوار مینوشت حسین
زخم برپای کوچکش بسیار
بهر برخواستن نبودش تاب
مینشست و به روی صفحه خاک
مشق میکرد طفل بابا آب
گرچه ویرانه در نداشت ولیک
بخت آن طفل حلقه بر در زد
دید دختر زپای افتاده است
با سر آمد پدر به او سر زد
خواست از شوق دل کشد فریاد
جوهری در صدای خویش نداشت
خواست گوید ز غصه ها قصه
اما طاقت یک دو جمله بیش نداشت
کی بریده رگ گلوی تو را
کی در این کودکی یتیمم کرد
گفت بشکفته غنچه ام اما
لاله با داغها سهمیم کرد
عمه ام بود غمخور دردم
به کسی دم ز درد و غم نزدم
آنکمان تا دگر سپر نشود
هر چه هم میزدند دم نزدم
جای سیلی که عمه میبوسید
گریه میکرد و داشت زمزمه ای
علتش را از او پرسیدم
گفت خیلی شبیه فاطمه ای
یاد داری مدینه موقع خواب
دست تو بود بالش سر من
هر زمانت صدا زدم بابا
گفتی جان من نازدانه دختر من
منبع:كتاب گریزهای مداحی،نویسنده: محمد هادی میهن دوست،انتشارات: صبح امید