روز شهادت علی علیه السلام
ای مسلمانان روز ماتم شد وقت شادی رفت موسم غم شد
ساقی کوثرشافع محشر کشته از تیغ ابن ملجم شد
هم حسن گریان هم حسین سوزان هر دو را خونین اشک ماتم شد
فرق حیدر شق ، شد زتیغ کین خاک بر فرق خلق عالم شد
زینب و کلثوم سینه چاک از غم زین الم زهرا دیده پر نم شد
جودی از این غم بس سرشک افشاند
چشمۀ چشمش غیرت یم شد
سفیر روم به کعبه آمده بود ( معمولاً کسانی که از خارج می آمدند مسئول پذیرایی امام حسن مجتبی بود ) وقتی که سفره ی غذا را پهن کردند یک دفعه دیدند که سفیر روم اظهار غصّه و حسرتی کرد گفت : من چیزی نمی خورم .
امام حسن فرمود : چرا نمی خوری ؟ گفت :آقا فقیری را دیده ام یاد او افتاده ام نمی توانم چیزی میل کنم مگر اینکه شما از این غذا برای او ببرید .
امام حسن فرمود : فقیر را کجا دیدی ؟ گفت من شبی به مسجد رفتم ، بعد از نماز ، دیدم مرد عربی می خواست افطار کند سفره اش را باز کرد نان جوین و کوزه ای آب جلویش بود به من تعارف کرد هر چه کردم نتوانستم غذایش را بخورم دلم برایش سوخت ، حالا اگر می شود این غذا را برایش بفرستید .
صدای گریه امام حسن بلند گردید فرمود : آن بابای مظلومم علی بود1.
1. شهید دستغیب ، عبدالحسین ، حقایقی از قرآن ، ص 404 .