علی اکبر لطیفیان ... اشعار مناجات با خدا
اشعار مناجات با خدا
شب قدر
***
فعل مرا دیدی ولی چیزی نگفتی
بنده همان بنده ، خدا مثل همیشه
از ما توسل از تو لطف و دست گیری
آقا همان آقا ، گدا مثل همیشه
***
ممنون از اینکه دست ما را رو نکردی
مثل همیشه باز هم ستار بودی
چه خوب شد در معصیت مرگم نیامد
ممنون از اینکه باز با ما یار بودی
***
با این گناهانی که من انجام دادم
باور نمیکردم که دستم را بگیری
تو آن قدر لطف و کرامت پیشه ای که
روزی هزاران بار توبه میپذیری
***
جا مانده بودم تو مرا اینجا رساندی
من خواب بودم تو مرا بیدار کردی
وقتی سحر های مناجاتت نبودم
آن شب به جای من ، تو استغفار کردی
***
آن قدر خوبی ِ مرا گفتی به مردم
آنقدر که حتی خودم هم باورم شد
آه ای کرامت پیشه دیدی آخر کار
این مهربانی های تو دردسرم شد
***
هر چند از دست خودم دل گیرم اما
احساس دلتنگی در این شب ها نکردم
سوگند بر سجاده خانوم رقیه(س)
من مهربان تر از خودت پیدا نکردم
***
در را به روی ما گنه کاران نبندید
ما هم دلی داریم گرچه رو سیاهیم
گفتند اینجا بار عصیان میپذیرند
دیدیم بیش از عالمی غرق گناهیم