من بنده وا مانده ام
از قافله جا مانده ام
تنهای تنها مانده ام
بنشین از گناه گریه کنیم
مثل ابر سیاه گریه کنیم
رو به مرگم خودم نمی دانم
شاید آخرین ماه رمضون باشه،شاید لیلةالقدر رو هم نبینم
رو به مرگم خودم نمی دانم
برگ زردم خودم نمی دانم
دستهایم پر است از آتش
باز هم دل خور است از آتش