بی پناهم من و سوی تو پـــناه آوردم بـــه امــید کرمت عـذر گــناه آوردم
یا رب از لطف پناهم ده و عذر بپذیر حال چون روی بسوی تو اِله آوردم
در بـــــساطم نبود هیچ بجز آهِ دلــی زین سبب هدیه بـدر گاه تو آه آوردم
دل بریدم ز خلایق که همه محتاجند بــی نیازی تو و من بر تو پناه آوردم
مـا فقیریم بـذات و تـو غـنی بالـذّات شـاهد عـجز خود این حال تباه آوردم