شهادت امام کاظم علیه السلام
مراسم تشییع و کفن امام کاظم علیه السلام
حدثنا عبد الواحد بن محمد بن عبدوس العطار النیسابوری بنیسابور فی شعبان سنة اثنتین و خمسین و ثلاث مائة قال حدثنا علی بن محمد بن قتیبة عن حمدان بن سلیمان النیسابوری عن الحسن بن عبد الله الصیرفی عن أبیه قال توفی موسى بن جعفر ع فی ید السندی بن شاهك فحمل على نعش و نودی علیه هذا إمام الرافضة فاعرفوه فلما أتی به مجلس الشرطة أقام أربعة نفر فنادوا ألا من أراد أن یرى الخبیث بن الخبیث فلیخرج و خرج سلیمان بن أبی جعفر الجعفری عن قصره إلى الشط فسمع الصیاح و الضوضاء فقال لغلمانه و لولده ما هذا قالوا السندی بن شاهك ینادی على موسى بن جعفر ع على نعشه فقال لولده و غلمانه یوشك أن یفعل هذا به فی الجانب الغربی فإذا عبر به فانزلوا مع غلمانكم فخذوه من أیدیهم فإن مانعوكم فاضربوهم و خرقوا ما علیهم من السواد فلما عبروا به نزلوا إلیهم فأخذوه من أیدیهم و ضربوهم و خرقوا علیهم من سوادهم و وضعوه فی مفرق أربعة طرق و أقام المنادین ینادى ألا و من أراد أن یرى الطیب بن الطیب موسى بن جعفر ع فلیخرج و حضر الخلق و غسل و حنط بحنوط فأخر و كفنه بكفن فیه حبرة استعملت له بألفین و خمس مائة دینار علیها القرآن كله و احتفى و مشى فی جنازته متسلبا مشقوق الجیب إلى مقابر قریش فدفنه ع هناك و كتب بخبره إلى الرشید فكتب الرشید إلى سلیمان بن أبی جعفر وصلتك رحم یا عم و أحسن الله جزاك و الله ما فعل السندی بن شاهك لعنة الله تعالى ما فعله عن أمرنا.
حسن بن عبد اللَّه صیرفى از پدر خود نقل كرد كه گفت: موسى ابن جعفر علیه السّلام در زندان سندى بن شاهك درگذشت، او را بوسیله تابوتى برداشتند و یك نفر در پیشاپیش فریاد می زد: «و نودى علیه هذا امام الرافضة فاعرفوه» این پیشواى رافضیان است او را بشناسید.
وقتى بدن شریف او را آوردند به محل اجتماع شرطه و مأمورین مورد اعتماد دولت، چهار نفر به پاى خاستند و فریاد زدند هر كه مایل است ببیند خبیث فرزند خبیث موسى بن جعفر را بیاید.
سلیمان بن ابى جعفر از قصر خود كه كنار شط بود خارج شد سر و صدائى شنید به فرزندان و غلامان خود گفت چه خبر است؟ گفتند: سندى بن شاهك بدن موسى بن جعفر(ع) را در تابوت گذاشته او را معرفى می كنند. گفت خیال می كنم از طرف غرب بیاورند وقتى نزدیك شما شدند با غلامان پیش بروید و جنازه را از آنها بگیرید اگر مانع شدند آنها را بزنید و علائم سپاهشان را پاره كنید.
همین كه به آنجا رسیدند از قصر بیرون آمده جنازه را گرفتند و آنها را زدند و علامت هاى سیاه كه شعار بنى عباس بود پاره كردند جنازه موسى بن جعفر(ع) را بر سر چهار راه گذاشتند یك نفر صدا می زد هر كس مایل است ببیند پیكر پاك فرزند پاك، موسى بن جعفر علیه السّلام را بیاید، مردم جمع شدند بدنش را غسل داده حنوط گرانبهائى كردند او را در كفنى كه از برد یمنى بود كه به دو هزار و پانصد دینار برایش بافته بودند تمام قرآن بر آن نقش بود با پاى برهنه به صورت عزاداران با گریبان چاك از پى جنازه آن جناب تا قبرستان قریش رفت در آنجا بدن شریفش را دفن كرد و جریان را براى هارون الرشید نوشت.
هارون نامهاى به سلیمان بن ابى جعفر نوشت(و با ظاهر سازی تمام) كه عمو جان صله رحم كردى خدا جزاى خیر به تو بدهد بخدا قسم كارى كه سندى بن شاهك كرده به دستور ما نبوده.
اما دلها بسوزد...
حسین...
اگر کشتند چرا خاکت نکردند
کفن بر جسم صد چاکت نکردند
--------------------------------------------------------------------------------
منبع: عیون أخبار الرضا(ع) ج 1 ص :100.