شهادت امام موسی بن جعفر علیه السلام
امام رضا علیه السلام بالای سر پدر
روز چهارشنبه متعلق به موسی بن جعفر علیه السلام است، از کنار حرم کریمه ی اهل بیت دختر موسی بن جعفر، فاطمه ی معصومه متوسل بشویم به باب الحوائج باب المراد. ان شاءالله خداوند قسمت کند، زیارتش برویم.
یکی از درهایی که وارد می شوی باب المراد است؛ درب مراد، درب حاجت. حتی غیر شیعه ها به موسی بن جعفر متوسل می شوند. طبق بعضی از نقل ها، آن خطیب بغدادی خودش عالم سنی است، می گوید: هر زمانی که من گرفتار می شدم، می آمدم کنار قبر موسی بن جعفر، متوسل می شدم و حاجتم را می گرفتم.
آقا جان، ما امروز کنار حرم دختر بزرگوارت نشسته ایم گرچه از حرم شما دوریم، ولی این جا خدمت دخترتان سلام می دهیم. دختری که حدود ده سال داشت که پدر را از دست داد. تقریبا چهار، پنج سال آخر هم بابا را ندید چون این زندان آخر موسی بن جعفر علیه السلام چهار سال طول کشید و ممتد بود. این دختر به پدر خیلی علاقه دارد، بابا را خیلی دوست دارد. فاطمه ی معصومه در سن ده سالگی یتیم شد و چهار بود پدر را ندیده بود. گاهی سراغش را از علی بن موسی الرضا علیه السلام می گرفت و گاهی از برادرها می پرسید. بعضی ها نقل کرده اند که بعضی مواقع از کاروان هایی که از عراق می آمدند، سراغ پدر را می گرفت.
خانم فاطمه ی معصومه، من را ببخشید شاید یکی از همین روزها در خانه ی «ام احمد» عزا به پا شد. علی بن موسی الرضا علیه السلام نشسته، مردم به او تسلیت و تعزیت می گفتند: [خانم می گوید:] چه شد برادر، بی بابا شدیم؟ پدرمان را به شهادت رساندند. ناله زد، در مصیبت پدر بزرگوارش گریه کرد.
چند امام غریب جان دادند که فرزندان شان آخر عمر بالای سرشان نبودند؛ یکی وجود مقدس علی بن موسی الرضا، یکی جوادالائمه و دیگری موسی بن جعفرعلیهم السلام. اما بر اساس اعتقاد ما آخرین لحظه، پسر امام به دیدنش می ٱید ولو به طی الارض، ولو به اعجاز.
وجود مقدس امام رضا مدینه بود، آن شخص می گوید: دیدم آقا اشک می ریزد، گفتم: چه شده؟ فرمود: پدرم را به شهادت رسانده اند. گفنم: پدرت را ندیدی؟ گفت: چرا خودم سرش را به دامن گرفتم. خودم رفتم و دایع امامت را از او گرفتم. گفتم: آقا مگر ممکن است؟! بغداد کجا، مدینه کجا؟ چه طور این فاصله را رفتید؟ فرمود: همان طور که جدّم علی بن الحسین علیه السلام کربلا آمد با این که در غل و زنجیر بود، من هم همینطور رفتم. (یعنی از مسیر غیر طبیعی).
یا علی بن موسی الرضا، سر بابا را به دامن گرفتی،بدن کفن شده ی بابا را دیدی، بدن بابا سالم بود. اما امام سجاد در کربلا بدن بی سر را برداشت، می گویند هر طرف بدن را می گرفت یک طرف بدن روی زمین می ماند. بدن شهید است، کفن نمی خواهد، باید با لباس خودش کفن بشود. اما سیّدها لباس به تن جدتان نگذاشته بودند. بوریا تهیه کرد، بدن بابا را داخل بوریا گذاشت و به خاک سپرد.(1)
هر کجا نشسته ای سه مرتبه بگو: صلی الله علیک یا اباعبدالله.
--------------------------------------------------------------------------------
پی نوشت:
1- سوگنامه آل محمد، ص407-408.
منبع: روضه های استاد رفیعی، ص65.