روضه آخرین ساعات عمر امام رضا(ع)؛ حجت الاسلام رفیعی
امام رضا علیه السلام را در خانه ی خدا واسطه قرار بدهیم:السّلام علیک یا اباالحسن، یا علی بن موسی ایهاالرضا یابن رسول الله.
من در مدینه گاهی خدمت زائران این جمله را می گویم که امام رضا پنجاه و دو سال در مدینه و سه سال در ایران بود. ببینید چقدر در ایران آثار دارد. هر کجا می روید می گویند این موقوفه امام رضاست. تقریبا ما در همه ی شهرهای ایران موقوفه داریم؛ کتابخانه، باغ، ملک، خانه، آب، آب انبار. خلاصه هر چه مردم در توان شان بوده وقف کرده اند. قبر و بارگاه و دور و برش را تا جایی که مردم توانسته اند وسعت داده اند. گفتم ببینید امام رضا سه سال در ایران بود، مردم چه کرده اند؟! اما پنجاه و دو سال در مدینه بود حال مردم برایش چه کرده اند؟! می روی کنار قبر مادرش می بینی خرابه است. دور تا دورش یک دیواری کشیده اند و قبرش اصلا معلوم نیست. اثری از خانه ی آقا نیست، معلوم نیست که کجا بوده؟ کجا درس می گفته؟ آثارش کجاست؟ واقعا در مدینه مظلومیت می بارد.
متأسفانه این تلاشی است که وهابیت در از بین بردن آثار داشته اند. مگر می شود شخصی نیم قرن در شهری زندگی کرده باشد و اثری از او نباشد؟
شخصی به علی بن موسی الرضا عرضه داشت: جایی بودم یکی از بستگان تان پشت سر شما حرف می زد، می گفت: موسی بن جعفر آخرین امام است. [ ظاهرا این شخص از واقفیه بوده است، از کسانی که به هفت امام بیشتر قائل نبودند.] امام فرمود: آیا به پیغمبر عمویش ابو لهب بدی نکرد؟ آیا سلمان از سرزمین ایران و از سرزمین عجم نیامد و به پیامبر ایمان نیاورد؟ مگر صهیب از روم نیامد؟ مگر بلال از حبشه نیامد و ایمان نیاورد؟ این افتخار بود برای بعضی هایی که از اطراف می آمدند و به پیغمبر ایمان می آوردند. ولی کسانی که در کنار پیغمبر بودند ایمان نیاوردندو پیغمبر را اذیت کردند. در روایت دارد امام از عجم ها تعریف و تمجید کردند، جمله ای فرمودند که قرآن می فرماید: اگر ما پیغمبر را از غیر عرب نازل می کردیم ممکن بود بعضی از اعراب جاهلی با آن تعصب و لجاجت هایی که داشتند، مثل ابولهب و دیگران زیر بار نروند.
این دل ها را روانه کنیم کنار مضجع شریف ثامن الائمه علی بن موسی الرضا، خداوند رحمت کند شیخ عباس قمی را کتابی دارد به نام «فوائدالرضویه»، در آن کتاب معجزاتی را که بعد از شهادت امام رضا از قبر شریف او ساطع شده بیان کرده است. بعضی از این معجزات نسبت به غیر مسلمان هاست که به امام متوسل شده اند و بیمارشان شفا گرفته و یا گرفتاری شان رفع شده است. حالا از همین جا از کنار مضجع شریف حضرت معصومه، خواهری که به عشق برادر مدینه را ترک کرد اما مؤفق امامش را زیارت کند و قبل از زیارت امامش از دنیا رفت. دل ها را روانه کنیم خراسان.
السّلام یا اباالحسن یا علی بن موسی ایّها الرضا یابن رسول الله یا حجّة الله علی خلقه یا سیدنا و مولانا انا توجهنا و استشفعنا و توسلنا بک الی الله و قدمناک بین یدی حاجاتنا یا وجیها عند الله اشفع لنا عند الله.
سلام علی آل طاها و یاسین سلام علی آل خیر النّبیین
یلام علی روضة حلّ فیها امام یباهی به الملک والدین
اباصلت می گوید: خدمت آقا بودم به من فرمود: اباصلت، منتظرم بمان اگر آمدم و دیدی عبا به سر افکند هام دیگر با من صحبت نکن بدان مرا مسموم کرده اند. بدان هدف شان را به نتیجه رسانده اند.
اباصلت می گوید: آقا رفت من هم چشم به در گشودم. خدا کند آقا عبا به سر نیفکنده باشد، اما یک وقت دیدم در باز شد، امام عبا را به سر افکنده از خانه ی مأمون بیرون آمد، نمی دانم چه شده بود؟[1]
اما بعد از هر چند قدمی یک لحظه می نشست، یک لحظه بلند می شد.
ـ اباصلت، جگرم پاره پاره شد. این سم چه کرد با بدن این آقا؟!
حضرت داخل منزل شد، در را بستم. آقا سؤال کرد: خدمتکارها غذا خورده اند؟ گفتم: نه یا بن رسول الله، با این حالی که شما دارید مگر می شود غذا خورد. فرمود: بروید سفره بیندازید همه را خبر کنید.
ابا صلت می گوید: سفره انداختیم، خدمتکارها و غلام ها سر سفره نشستند، زیر بغل های امام را گرفتند و آوردند. از یک یک آن ها حال شان را پرسید. سفره را برچیدیم و خدمتکارها رفتند.
لحظه ای بعد دیدم آقا ضعف کرد.[2] فرش ها را کنار زد و شکم را به زمین چسباند؛ یتململ تململ السّلیم؛ مثل مار گزیده به خود منی پیچید، دائما به در نگاه می کرد و انتظار می کشید. یک وقت دیدم سرش روی زانوی جوادالائمه است، از مدینه آمده بود. خودش به ان شخص فرمود: من دارم می روم سر بابام را به دامن بگیرم، و ودایع امامت را تحویل بگیرم.
یا بقیة الله، آقا جوادالائمه علیه السلام از مدینه با طی الارض خودش را کنار بدن بابا رساند. اما دل ها بسوزد برای آقا امام سجاد که نتوانست از خیمه ها بیاد. مگر از خیمه ها چه قدر راه بود که امام سجاد سر بابا را به دامن بگیرد؟! هر چه اباعبدالله منتظر ماند، خبری نشد کسی نیست سرش را به دامن بگیرد. چه کرد؟ سرش را روی خاک های گرم کربلا گذاشت؛ فوضع رأسه علی الأرض و التّراب؛ صورت رت گذاشت روی خاک گرم کربلا.
پی نوشت ها:
[1] منتهی الآمال، ص1052؛ سوگنامه آل محمد، ص123.
[2] منتهی الآمال، ص1055؛ سوگنامه آل محمد، ص121.