حضرت محمد صلی الله علیه وآله وسلم
یکی از پسران رسول خدا (ص) به نام قاسم، در چهار سالگی از دنیا رفت . حضرت در مراسم تشییع پیکر فرزندش (با دلی سوخته و چشمانی اشکبار )به یکی از کوههای مکه نگاه کرد و گفت: ای کوه ،اگر این مصیبت بر تو وارد میشد تو را ویران میکرد و از هم میپاشاند. از این مصیبت بیش از یک ماه نگذشته بود که پسر دیگرآن حضرت به نام عبدالله در گذشت .پیامبر (ص) در مرگ او هم بسیار سوخت و بسیار گریه کرد.
اینجا فرزند پیامبر (ص) به مرگ طبیعی از دنیا رفت و با احترام کفن و دفن شد و با احترام تشییع شد ؛با این حال پیامبر (ص) اینطور منقلب شد و گریست و فرمود :اگر این مصیبت بر کوه وارد میشد کوه از هم میپاشید؛پس چه میکرد اگر میبود کربلا ؟آن هنگامی که امام حسین (ع) را محاصره کرده بودند و هر کسی ضربه ای میزد.......همان هنگام که حضرت زینب(ع)
آهی کشید از دل و با دیده ی پر آب
بابضعه رسول خدا کرد این خطاب
مادر بیا که بی کس و تنها حسین توست
تنها میان لشکر اعدا حسین توست
مادر بیا بین که در این دشت مرگبار
بی یار رو بی پناه و هم آوا حسین توست
این پاره پاره تن که فتاده به روی خاک
از تشنگی به حالت یغما حسین توست
این نازنین بدن که ندارد برای من
یک جای بوسه در همه اعضا حسین توست
این گل که پرپر از ستم قوم مشرکین
گردیده پیش چشم من اینجا حسین توست
--------------------------------------------------------------------------------
منبع: كتاب گریزهای مداحی، محمد هادی میهن دوست.