حضرت محمد صلی الله علیه وآله و سلم
روز جنگ احد ،روز سختی بود .روز گرفتاری و امتحان بود. در اثر غفلت عده ای دشمن به میان لشکر مسلمانان زد وآنها را متلاشی کرد. خداوند عده ای را به شهادت گرامی داشت تا اینکه دشمن به رسول خدا دسترسی پیدا کرد و انقدر سنگ به حضرت زدندتا به پهلو افتاد.دندان رباعی اش شکست و صورت و لب مبارکش مجروح شد ؛به حدی که خون از صورتش جاری شد.حضرت به خون ها دست میکشید و میفرمود:چگونه رستگار خواهد شد ،قومی که صورت پیامبرش را با خون رنگین کند؛در حالی که او آنان را به سوی پروردگارشان دعوت میکند؟
سختی این روز در همین جا تمام نشد . این سنگ زدنها تا کربلا و شام هم ادامه یافت. امام حسین (ع) خسته شده بود . تشنه بود و لبانش از خشکی ترک خورده بود. نیزه را به زمین زد تا لحظه ای استراحت کند. در این هنگام سنگی بر پیشانی مبارکش فرود آمد. خون صورت مبارکش را فرا گرفت . وجه الله غرق خون شد .پیراهن عربی اش را بالا زد تا خونها را از چهره اش پاک کند ؛اما امان از تیرها ی زهر آگین و سه شعبه ی حرمله یک وقت ناله ی امام حسین (ع) بلند شد:"بسم الله و بالله و علی ملة رسول الله".
در جنگ احد سنگ به لب و دندان رسول خدا زدند . در شام بلا و مجلس یزید هم چوب خیزران بود ولب و دندان امام حسین (ع) .نگاه بچه ها بود و دندان امام حسین (ع)گریه بچه ها بود و خنده های سر مستانه ی یزید ....
فغان که ضربت چوب جفا نمود کبود
لبی که از نفسی جان دهد مسیحا را
عزیز فاطمه عریان به روی خاک و یزید
زناز سر ننهد خوابگاه دیبا را
سر یزید به بالین سر حسین به تنور
خدای صبر دهد زین قضیه زهرا را
--------------------------------------------------------------------------------
منبع: كتاب گریزهای مداحی، محمد هادی میهن دوست.