حجت الاسلام والمسلمین میر باقری
سمت خدا- 12/11/92
آقای میرباقری
سوال- درخصوص فضایل حضرت محمد(ص) توضیحاتی بفرمایید.
پاسخ- زمانی که حضرت به خیابان می آمدند کودکان گرد ایشان را می گرفتند و تقاضا می کردند که با آنها هم بازی شوند. در روایت است که روزی حضرت برای رفتن به مسجد دیر کرده بودند با این حال اطفال ایشان را رها نمی کردند. حضرت از منزل یک مقدار گردو آوردند و خودشان را با آن اطفال معامله کردند. بعد هم فرمودند که آنها من را از برادرم یوسف هم ارزان تر فروختند. با وجود اینکه حضرت محمد (ص) از معراج آمده بودند و دارای مقامات بسیار رفیعی بودند در حدی که جبرائیل نمی توانست در مقام ایشان قدم بگذارد، با این حال با اطفال اینگونه برخورد می کردند. حضرت مانند برده های آن دوران بر روی زمین می نشستند و با آنها غذا می خوردند. بر روی مرکب، یک نفر را ترک خود سوار می کردند. این چنین تواضعی از چنین شخصیتی درخور توجه است. البته برای افراد معمولی نیز تواضع و فروتنی خوب است. روزی از حضرت پرسیدند که چرا مانند بنده ها نشسته اید؟ ایشان فرمودند: چه کسی از من بنده تر است؟ اگر سراغ دارید او را نشان دهید. ده ها و صدها روایت درخصوص فضایل پیامبر وجود دارد. آیات قرآن نیز پر از مقامات حضرت است. خوب است که زیارت پیامبر از راه دور حداقل هفته ای یک بار خوانده شود. در متن آن مقاماتی برای حضرت ذکر شده که برخی از آنها مختص همین زیارت است. پیامبر حجت اول بر اولین و آخرین هستند. وقتی حجت تمام می شود که مطلب برای انسان واضح شود. اگر آن چیزی که اراده ی خداوند است، بر ما واضح نشود، حجت بر ما تمام نمی شود. عقل نیز یک حجت است که خداوند در باطن ما قرار داده است. اگر ما عقل نداشتیم مکلف هم نبودیم. انسان به میزان عقل خود تکلیف دارد. خدای متعال یک کلمه ی جامعه دارد که با آن کلمه، حجت بر همه ی کائنات تمام می شود. یعنی همه ی کائنات حق و باطل را می فهمند. در آیه ای از قرآن می فرماید که خدای متعال بین انسان و قلب او حایل است. برخی این طور معنا کرده اند که اگر انسان خود را دوست دارد بخاطر حضور خداوند است. اگر خداوند خود را کنار بکشد انسان از خود بیگانه می شود. در روایت است که وقتی انسان کاری را انجام می دهد، به خوبی یا بدی آن آگاه است. این مسئله بخاطر حضور خداوند است. حجت الهی در هر نفسی وجود دارد. مانند خورشید که وقتی می تابد ما با استفاده از نور آن همه جا را می بینیم. حضرت آن کلمه ی جامعه ای هستند که در همه ی نفوس از اولین تا آخرین حضور دارند و همه با حضور ایشان حق و باطل را درک می کنند. این نور متکثر نیست و یک نوری است که بر همه ی قلوب می تابد. این یک نور واحد که مانند خورشید، حجت را بر همه ی نفوس و در همه ی زمان ها تمام می کند. خداوند حجت را تمام می کند و کافر هم در هر اقدامی که می کند می فهمد که در حال خطا است وگرنه مکلف نیست. معمولاً شما برای راضی کردن دیگران یک استدلال می آورید. این استدلال حجت است. حجت خداوند نیز نبی اکرم است. اصولاً ما مقامات الهی را جز با آیات ایشان نمی توانیم بشناسیم. ولی هنوز نتوانسته ایم پیامبر را توصیف کنیم که بگوییم از خدا بالاتر رفته یا نرفته است. همانطور که در همگان عقل قرار داده شده یک کلمه ی جامعه هم وجود دارد که بر همه ی قلوب و عقول می تابد. نور همه ی قلوب و عقول از این نور مقدس است. حتی بر فرعون نیز حجت در همه ی لحظات تمام شده است. پیامبر اکرم در مقام طاعت و بندگی از همگان سبقت گرفته اند و هیچکس بر ایشان مقدم نیست. ایشان تسلیم، خشوع و خضوع محض بودند. پیامبر بر همه ی انبیاء الهی مهیمن و محیط هستند. مقامات انبیاء، مقامات فوق العاده ای است. وقتی انسان می خواهد اسامی پیامبران اولوالعظم را بیان کند باید دهان خود را با عطر و گلاب شستشو دهد. با این حال وجود پیامبر محیط بر همه ی مقامات انبیاء است. مقام حضرت ابراهیم، مقام کلیم الهی حضرت موسی، مقام روح الهی حضرت عیسی و مقام نبوت حضرت نوح در ذیل وجود پیامبر است. همه ی نبوت ها به ایشان ختم می شود. بعد از ایشان مقامی در نبوت باقی نمی ماند. همه ی خبرها با ایشان آمده و چیزی باقی نمانده که ایشان نیاورده باشد. پیامبر شاهد بر همه ی خلق هستند. سپس در زیارت می فرماید که همه ی مقام ملکوت مطیع مقام ایشان است. پیامبر فرمانروای عالم ملکوت هستند. خداوند از وراء تمامی حجاب ها با این وجود مقدس تکلم کرده است. حضرت محمد(ص) در مقام میثاق بر همه ی انبیاء سبقت گرفته اند و در مقام برانگیخته شدن و هدایت در این دنیا بعد از همه آمده است تا کار همه ی انبیاء را جمع کرده و به انجام برساند. میثاق های ما یک میثاق عمومی است که در سوره ی اعراف در خصوص آن بحث شده است. خداوند در یک عالمی همه ی ما را حاضر کرده و سپس ما را شاهد بر خود گرفته است. ایشان ربوبیت خود را در آینه ی خود ما به ما نشان داده است. بنابراین اگر انسان حقیقت وجود خود را متوجه شود، حضور خداوند و ربوبیت ایشان را می بیند. حضرت فرمود که در آن عالم، معرفت تثبیت شده، اما ما آن را فراموش کرده ایم و دوباره روزی متذکر آن می شویم. از حضرت علی(ع) نقل شده که همه در آن عالم کلام الهی را شنیده اند و همه نیز به آن پاسخ داده اند. چه افرادی که جواب صادقانه دادند و چه افرادی که در ظاهر قبول کردند و در باطن منکر آن شدند. در روایت است که در آن عالم پیامبر در اجابت برهمگان سبقت گرفتند. در کافی نقل شده که خداوند ملائکه را شاهد گرفت و ولایت پیامبر را بخاطر همین سبقت در بندگی بر همگان جاری کرد. میثاق انبیاء با بقیه ی افراد متفاوت بوده است. در اوایل سوره ی احزاب آمده است که ما از همه ی انبیاء میثاق گرفتیم. سپس پنج نفر از پیامبران اولو العظم را می شمارد که ابتدا از پیامبر اکرم شروع می کند. در روایت است که بخاطر عظمت پیامبر، ابتدا نام ایشان در این آیه آورده شده است. در این سوره آمده که از انبیاء میثاق فوق العاده سنگینی گرفته شده است. چون انبیاء تکالیف فوق العاده ای داشته اند، عهدهای فوق العاده ای هم از آنها گرفته شده است. در روایت است که وقتی از انبیاء میثاق فوق العاده گرفته شد، اولین کسی که اجابت کرد پیامبر اکرم بود. علی بن ابراهیم از امام صادق (ع) نقل کرده است که علت سبقت گرفتن پیامبر این بود که ایشان در مقامی قرار داشت که حضرت جبرائیل نیز نتوانست در آن مقام قدم بگذارد. اگر ما به مقامات غیبی پیامبر(ص) اقرار نکنیم بهره ی زیادی از ایشان نخواهیم برد. برخی روشن فکران گفته اند معنای ختم نبوت، ختم دیانت است و دیگر ما محتاج به دین نیستیم. یعنی با آمدن انبیاء آرام آرام عقل بشر رشد کرده و با آمدن پیامبر اکرم ما به دوران بلوغ خود رسیده و دیگر نیازی به پیامبر جدید نداریم. اینکه این افراد زود احساس استغنا می کنند به این خاطر است که مقامات عظیم پیامبر را درک نمی کنند. ولی اگر آن مقامات را ببینند می فهمند که در هر مقامی باشند حتی اگر جزو پیامبران اولوالعظم هم که باشند، در مقابل پیامبر اکرم که قرار بگیرند، شاگرد هستند. اگر همه ی دانشمندان جمع شوند در مقابل پیامبر اکرم امّی هستند. یکی از اساتید بزرگ معاصر فرموده بودند که من آرزو می کنم به بهشت بروم و در محضر امیرالمومنین (ع) خطبه های توحیدی نهج البلاغه را یاد بگیرم. البته اینکه انسان بنشیند در بهشت شاگردی حضرت را بکند به این راحتی نیست. آنجا مقامی است که همه ی انبیاء شاگردی می کنند. برخی از روشن فکران معاصر معتقد هستند که علوم زیادی دارند که پیامبر(ص) از آن بی بهره بوده اند. اگر ما پیامبر را در حد بشر ببینیم همین می شود. البته پیامبر جنبه ی بشری هم داشتند اما فقط بشرنبودند. جنبه ی بشری ایشان به این خاطر است که امتحان بر ما تمام شود. امیرالمونین (ع) در خطبه ی قاصعه ابتدا سخن خود را با عظمت حق شروع می کنند. مقام عزت و کبریا مختص به حضرت حق بوده و پوشش الهی است. اینها صفت جلال خداوند است و احدی حق ندارد وارد این حریم شود. سپس می فرماید که خداوند ملائکه را نیز به کبریا و عزت خود امتحان کرده است. بعد از آن داستان امتحان ملائکه را توضیح می دهند. خداوند به آنها فرمود که من آدم را از گِل خلق می کنم و روح خود را برآن می دمم و شما بر او سجده کنید. همه ی ملائک سجده کردند و ابلیس از این کار سر باز زد و کار او به دشمنی با خداوند ختم شد. حتی در تعبیر است که این گِل بیشتر از چهل روز پیش روی ملائکه افتاده بود و آنها آن را می دیدند. سپس خداوند در آن دمید و به آنها فرمود که به آن سجده کنید. ذیل این خطبه حضرت مقامات نبی اکرم و اینکه در دوره طفولیت نیز با جبرائیل همنشین بودند را توضیح می دهند. بعد از آن نیز مقامات اهل بیت را توضیح می دهند. خداوند وقتی می خواهد مردم و حتی ملائک را امتحان کند به خلیفة الله امتحان می کند. سپس این خلیفة الله را به لباس بشری که از گِل آفریده شده در می آورد. به تعبیر امیرالمومنین آن چیزی که مسجود است روح است نه جسم. نفخة فی روحی. حضرت می فرماید: اگر خدای متعال اراده می کرد می توانست آدم را از نوری خلق کند که دیده ها خیره شود، عقل ها در زیبایی او حیران شوند و بوی خوشی در آن می داد که همه ی شامه ها مدهوش شوند. با این کار خدا همه ی گردن ها در مقابل او خضوع می کردند. حتی ابلیس هم سجده می کرد. امتحان ملائکه نیز آسان می شد. در روایات است که یکی از مقامات ائمه (ع) آن است که خداوند آنها را در اجساد و اشباح نوری دور عرش آفرید. در زیارت جامعه ی کبیره آمده است که وقتی خداوند اجساد نوری ما را درعرش آفرید و در قالب ما قرار داد، بعلت عظمت نورانیتی که وجود داشت نزدیک بود ملائک ما را با خدا اشتباه کنند. ما تسبیح و لااله الاالله گفتیم و ملائک آن را از ما آموختند. این مرتبه ی اصلی نبی اکرم و ائمه نیست بلکه مرتبه ی حول العرش آنها است. در روایات متعددی آمده است که عرش از نور نبی اکرم آفریده شده است. وقتی جسد نوری حضرت را ملائکه دیدند نزدیک بود به ایشان سجده کنند. اگر خداوند می خواست ،در زمان امتحان ملائکه، جسم آدم را اینگونه بیافریند، این کار را انجام می داد و روح را در یک جسم نوری قرار می داد. ولی خداوند بندگان خود را با مجهولات امتحان می کند تا صف ها از هم جدا شود. در غیر این صورت استکبار از وجود انسان بیرون نمی رفت. به این صورت است که نفس پرستی از انسان دور می شود. بعد از این تعبیر حضرت در همان خطبه توضیح می دهند که عبرت بگیرید، ابلیس با شش هزار سال عبادت رانده شد. چون خداوند وقتی می خواست او را با کبریای خود امتحان کند با مجهولات امتحان کرد. خلیفه ی خود را در قالب گِل قرار داد و ابلیس به اشتباه افتاد. در همان خطبه حضرت داستان انبیاء را نیز بیان می کنند. می فرمایند: خداوند این عباد مستکبر خود را که در نفس خود مبتلا به استکبار بودند با اولیایی که در نظر آنها مستضعف بودند امتحان کرد. اولیای خداوند در نگاه این مستکبرین ضعیف هستند. خداوند موسی کلیم الله و برادر ایشان هارون را در لباسی پشمینه به همراه یک عصا به جانب فرعون فرستاد. سپس خدا فرمود که به فرعون بگویید اگر اسلام بیاوری در امان بوده و ملک تو نیز محفوظ می ماند. فرعون شروع به تحقیر کرد و گفت چرا این افراد با خود زینت های طلا نیاورده اند؟ حضرت می فرمایند: خداوند می توانست در زمانی که پیامبران را می فرستاد همه ی گنج های عالم را در اختیار آنها قرار داده و صفوف حیوانات را مانند خدم و حشم پشت سر آنها قرار دهد. ولی با این کارها امتحان باطل می شد. الان نیز منکرین خداوند در مقابل قدرت های برتر خضوع می کنند. نفس خیلی زود در مقابل قدرت های ظاهری خاشع می شود. حضرت می فرمایند که به آنها عزت باطنی داد اما در ظاهر بسیاری از آنها فقیر بودند. خداوند خانه ی خود را از سنگ هایی آفرید که ارزش نداشت اما وقتی تبدیل به خانه ی خدا شد و تجلی نبی اکرم در آنها افتاد محترم شدند. این خانه را در سرزمینی قرار داد که سنگلاخ ترین مکان ها بود. کوه های خشن، دره های تنگ، کم آبی، شن های فراوان و آبادی های از هم دور. با وجود تمام این خصوصیات خداوند فرمود که لباس های خود را بیرون بیاورید و دو حوله بپوشید. حق ندارید زینت کرده و موهای خود را شانه کنید. همه ی اینها باعث خضوع می شود. در روایات آمده که حج آخرالزمان سیاحت می شود. در شرایط کنونی حج بسیار راحت شده وهیچ کس نمی فهمد که احرام یعنی چه. در ادامه حضرت فرمودند: اگر خداوند می خواست این خانه را در سرزمینی آباد با باغ ها و گندم زارهای فراوان و ... قرار می داد. بعلاوه می توانست خانه را از جواهرات قرار دهد. در این شرایط همه به آن مکان می آمدند اما دیگر امتحان قلوبی در کار نبود و شیطان نیز نمی توانست وسوسه کند. تعبیر حضرت این است که ریاضت قلوب درگیری با شیطان است. انسان باید با شیطان درگیر شده و در مسیر درگیری، از ولایت او خارج شده و به مقام ولایت نبی اکرم برسد. حضرت علی(ع) با بیان این مباحث به ما متذکر می شوند که مراقب باشید اینها صحنه های امتحان شما است. در همین خطبه حضرت می فرمایند که با مبعوث شدن پیامبر در غار حرا، شیطان از اینکه عبادت شود مأیوس شد و همه ی خوبان عالم از دست او خارج شدند. پیامبر با دعوت ما به توحید، قصد دارد ما را از همه ی ناخالصی ها عبور داده و به اخلاص محض برساند. بالاتر از همه اهل بیت پیامبر هستند. فرمود روز قیامت ما دامن نبی اکرم را گرفتیم و شما هم دامن ما را گرفته اید. انسان به اندازه ی معرفت خود تبعیت می کند. کسی که علامه طباطبایی را در حد یک ادیب بداند به همان اندازه از او بهره می برد. ولی اگر فهمید که او دارای مقامات است می تواند در این مقامات سالک شود. همه ی عوالم ما عوالم نبی اکرم هستند. قرآن رزق نبی اکرم است. همه ی مقامات سلوکی ما مقامات نبی اکرم است. حتی درجات بهشت نازله ی وجودی نبی اکرم است. اگر پیامبر را اینگونه نشناسیم نمی توانیم سیری داشته باشیم. مقدمه ی بهره مندی، معرفت به مقامات حضرت است. این معرفت با تواضع حاصل می شود.
سوال- درخصوص صفحه ی پانصد و نود قرآن (سوره ی مبارکه ی بروج) توضیح بفرمایید.
پاسخ- علامه طباطبایی یک جمع بندی در خصوص این سوره داشته اند. می فرمایند: این سوره به وجود پیامبر اکرم به نوعی اعتماد به نفس داده و خطاب به ایشان نازل شده است. سوره در خصوص درگیری بین مومنین و کفار و سختگیری هایی که بر مومنین می شده بحث می کند. البته این درگیری ارتباطی با قومیت و نژاد نداشته و تنها بخاطر کلمه ی ایمان بوده. امام راحل می فرمودند که کفار با اسلام مخالف هستند وگرنه اگر آیین آنها را قبول کنید هیچ کاری با شما ندارند. از امم گذشته کفر و ایمان با هم درگیر بوده اند و حتی مسیحیان بر سر ایمان خود ایستادگی کردند و گاهی آنها را سوزاندند. در روایت است که وقتی مادری با کودک شیرخوار خود می خواست وارد آتش شود یک مقدار تردید کرد. در همان حال طفل او به زبان آمد و به مادر هشدار داده و او را دعوت کرد که وارد آتش شود و به خود ترس راه ندهد. بنابراین در این سوره داستان درگیری مومنین و کفار، مقاومت مومنین و شدتی که کفار در این راه بکار می بردند نقل شده است. در پایان سوره نیز قدرت الهی به رخ کشیده شده و می فرماید: پیامبر این قرآن محفوظ است. در صدر این سوره چند قسم وجود دارد. سپس داستان کشتار مومنین حبشه را توضیح می دهد. خدا می فرماید: قسم به آسمانی که دارای برج ها است. برج یعنی مقام عالی که از آنجا نظارت می کنند. این مسئله به ستاره ها تفسیر شده که از آنجا نظارت می شوند و راه شیاطین را بر آسمان ها می بندند. قسم به روز قیامت که در آن روز خداوند صف های حق وباطل را جدا می کند. قسم به خدایی که شاهد بر همه ی خلق است و همه ی عالم مشهود او است. حتماً این داستان به پیروزی شما ختم خواهد شد. درخصوص دو آیه ی اول این سوره یک روایت وجود دارد. می فرمایند: والسماء یعنی وجود مقدس نبی اکرم. بروج هم ائمه هستند. این وجود مقدس سماء همه ی کائنات است. و برج هایی که در محیط نبوت ایشان قرار داده شده که همه ی عالم با آنها رصد می شود، معصومین هستند. یوم موعود نیز به قیامت تفسیر شده که از ذیل مقامات نبی اکرم است. به دوره ی ظهور نیز تفسیر شده است که دوره ی ظهور پیروزی حضرت است. بنابراین قسم به مقامات خود شما و اهل بیت که شما پیروز هستید. انشاء الله خداوند همه ی ما را متنعم بر سر سفره ی وجود مقدس نبی اکرم و اهل بیت ایشان قرار دهد.