يكشنبه 4 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

حجت الاسلام والمسلمین میر باقری

برنامه سمت خدا

موضوع برنامه: بهره‌اي از معارف قرآن كريم

كارشناس:حجت الاسلام والمسلمين ميرباقري

تاريخ پخش: 10/12/92

بسم الله الرحمن الرحيم

و صل الله علي محمدٍ و آله الطاهرين

بفرماييد فروردين شود اسفندهاي ما *** نه بر لب، بلكه در دل گل كند لبخندهاي ما

بفرماييد هر چيزي همان باشد كه مي‌خواهد *** همان يعني نه مانند من و مانندهاي ما

سر مويي اگر با عاشقان داري سر ياري*** بيافشان زلف و نشكن حلقه‌ي پيوندهاي ما

به بالايت قسم، سرو و صنوبر با تو مي‌بالند *** بيا تا راست باشد عاقبت سوگندهاي ما

نمي‌دانم كجايي يا كي‌اي؟ آنقدر مي‌دانم *** كه مي‌آيي كه بگشايي گره از بندهاي ما

اللهم عجل لوليك الفرج

آقاي شريعتي: سلام مي‌گويم به همه‌ي بيننده‌هاي خوبمان، خانم ها و آقايان خيلي خيلي خوش آمديد به سمت خداي امروز ما. آرزو مي‌كنم در هركجا كه هستيد، باغ ايمانتان آباد باشد و زندگي شما منور به نور قرآن. خيلي خوشحاليم در آغاز روز هفته باز هم با سمت خدا در خدمت شما هستيم با حاج آقاي ميرباقري عزيز، آقا سلام عليكم و رحمة الله. خيلي خوش آمديد.

حاج آقاي ميرباقري: عليكم السلام و رحمة الله، خدمت شما و همكاران عزيزتان و بينندگان ارجمند عرض سلام و ادب و احترام دارم.

آقاي شريعتي: ما خيلي خوشحال هستيم، حاج آقاي ميرباقري كه قرار گذاشتيم با شما و بيننده‌هاي خوبمان كه شنبه‌ها منور باشد به نور قرآن و معطر باشد به عطر قرآن كريم، طرح مباحث و سير بحث را ما واگذار به حضرتعالي مي‌كنيم. وليكن خيلي مشتاق هستيم كه باز هم از معارف ناب قرآن كريم و نكته‌هاي نابي كه شما بيان مي‌كنيد استفاده كنيم، و انشاءالله بهره‌مند شويم.

حاج آقاي ميرباقري: بسم الله الرحمن الرحيم. الحمدلله رب العالمين و صل الله علي محمدٍ و آله الطاهرين. [دعاي فرج]

با مقدماتي كه در جلسات گذشته اشاره كردم كه محور معارف قرآن چند چيز است كه عمده‌ي آن توحيد است و ولايت نبي اكرم و اهلبيت‌ ايشان كه محور و مدار معارف قرآني است. و عرض كردم براي رسيدن به آن معاني عميق‌تر و باطني‌تر قرآن هم بايد ما از معارف اهلبيت كمك بگيريم. با توجه به اقتضاي اين برنامه كه هفته‌اي يك جلسه است و نيم ساعت است، به نظرم آمد اگر بحث‌هاي قرآني هم گفته مي‌شود از سوره‌هاي كوچكتر شروع كنيم كه بشود اينها را زودتر جمع و جور كرد و خيلي ادامه در جلسات متعدد پيدا نكند. خوب اقتضاي برنامه‌ي تلويزيوني هم همين است. مخاطبانش يك مقداري سيال هستند. لذا از مخاطبان عزيزي كه دائماً پي‌جويي مي‌كنند عذرخواهي مي‌كنم كه حالا ممكن است يك مقدار بحث ما به لحاظ سُور سيال شود. ولي نكته‌اش عمدتاً همين مسأله است. آن محورها كه آن سوره‌ها بيشتر بتواند آن نكته‌ها را انتقال بدهد. و ديگر اينكه زودتر بشود جمع كنيم كه به اقتضاي اين برنامه تناسب داشته باشد.

من به نظرم آمد بحث را از سوره‌ي كافرون به خاطر نكاتي كه بعد شايد واضح شود، شروع مي‌كنيم و سوره را مي‌دانند. از سوره‌هاي كوچك قرآن است. سُور آخر قرآن، سوره‌هاي مكي است. و تقريباً اختلافي در آن نيست كه در مكه نازل شده است و آن خيلي در فهم فضاي سوره به ما كمك مي‌كند. يعني در دوره‌اي كه هنوز حضرت به حسب ظاهر به دور حكومت و قدرت در مدينه نرسيده بودند. در مكه در محاصره‌ي قدرت قريش هستند. گرچه مي‌دانيد شأن نزول سوره، مقيد معناي سوره نيست. اينطور نيست كه فقط سوره را به خاطر آن حادثه‌اي كه در كنار آن حادثه نازل شده است، تفسير كرد. ولي بالاخره آن حادثه ممكن است در فهم آن سوره كمي به ما كمك كند.

در تاريخ هست كه حضرت وقتي دعوتشان جدي شد، قريش ابتدا استهزاء‌ مي‌كردند. بعد با حضرت پاي معامله آمدند، اول به حضرت پيغام دادند، كه شما دست از كارت بردار بگذار ادامه‌ي امور جامعه دست ما باشد، با همين روال پيش برود، هرچه بخواهي به تو از امور دنيا مي‌دهيم. مال بخواهي، ثروت بخواهي، همسر بخواهي، زيباترين همسران، بيشترين امكانات، حتي رياست بخواهي، به يك نسبتي مي‌دهيم. حضرت به عمويشان ابوطالب كه واسطه بود فرمودند: اگر خورشيد را كف دست راستم، ماه را كف دست چپم بگذاريد من از اين دعوت دست برنمي‌دارم. مسأله‌ي انگيزه‌هاي دنيايي نيست كه سر اين انگيزه‌ها با هم معامله كنيم. خوب ديديد اهل سياست خودشان حريف خودشان هم زود مي‌شناسند كه اهل معامله هست يا اهل معامله نيست، نرخش چقدر است. ديدند ظاهراً اين شدني نيست. مسير ديگري را طي كردند كه ديگر معامله‌ي بر سر مادي نبود. حضرت پيشنهاد دادند، كه شما بياييد و براي مدتي مثلاً، ماهي يا سالي، روايتش هم هست شايد بخوانم. ما خداي شما را مي‌پرستيم، سالي هم خود شما بيا با ما بت پرستي كن. اگر شما درست بگويي، ما رسيديم به آن خيري كه شما مي‌گويي. اكر ما هم درست بگوييم، شما در خير ما شريك هستي. حضرت فرمودند: اين شدني نيست. به هيچ وجه! يعني مي‌دانيد معامله كردن، بعد سوره را كه مي‌خوانيم معلوم مي‌شود كه توحيد با اين امور سازگار نيست كه ما گاهي هم بر غير خدا سجده كنيم، يا عبادت كنيم، يا خشوع كنيم، شرك خفي هم حضرت ندارند. چطور مي‌شود علناً بيايند بت پرستي كنند تا ديگران بيايند شريك دين شوند؟ حضرت قبول نكردند. حالا اينها را بعد انشاءالله تقديم مي‌كنم.

باز هم كوتاه آمدند. گفتند: اين هم لازم نيست. شما بياييد بت‌هاي ما را يكبار لمس كنيد، ما هم مي‌آييم خشوع مي‌كنيم. آداب و مراسمي داريم، نمي‌خواهد شما بپرستيد. همين قدر بياييد با ما يك همراهي بكنيد. حضرت باز هم نپذيرفتند. اين سوره‌ي مباركه نازل شد كه كاملاً صف بندي را روشن مي‌كند. سوره را فكر مي‌كنم همه‌ي مخاطبين عزيز حفظ هستند.

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ‏، قُلْ يَأَايهُّا الْكَفِرُونَ» (كافرون/1) پيداست لحن، بسيار لحن قاطعي است. پيغمبر ما به كافرين بگو يا «ايها الكافرون» با همين خطاب. «لَا أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ، وَ لَا أَنتُمْ عَبِدُونَ مَا أَعْبُدُ» (كافرون/ 2و3) نه من عبادت مي‌كنم آنچه را كه شما مي‌پرستيد، و نه شما پرستنده‌ي آن هستيد كه من مي‌پرستم. به هيچ وجه اهليت خدا پرستي نداريد. من هم به هيچ وجه بت پرستي نمي‌كنم. بعد لحن كمي تغيير مي‌كند. «وَ لَا أَنَا عَابِدٌ مَّا عَبَدتمُ‏» (كافرون/4) من كسي نيستم كه بت‌هاي شما را بپرستم. باز هم «وَ لَا أَنتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ» (كافرون/5) شما هم خداي مرا نخواهيد پرستيد. بنابراين «لَكمُ‏ دِينُكُمْ وَ لىِ‏ دِينِ» (كافرون/6) هم شما دين داريد، هم من. اينطور نيست كه ما دين داريم و شما منكر دين هستيد. دين ما دين خاص ما است، دين شما هم دين شماست. «لَكمُ‏ دِينُكُمْ وَ لىِ دِينِ» حالا بعد هم معنا مي‌كنم. اين«لَكمُ‏ دِينُكُمْ وَ لىِ‏ دِينِ» به معناي پذيرش دين آنها نيست. كه بعضي بخواهند بگويند: قرآن ما گفته: هركسي دين خودش را داشته باشد، اين نيست. لحن قرآن صف بندي است و اينكه حضرت به هيچ وجه حاضر نيستند، سر توحيد معامله كنند. توحيد معامله كردني نيست. حتي براي بسط و گسترش توحيد هم نمي‌شود معامله كرد، كه بگوييم: براي اينكه دين خدا گسترش پيدا كند يك خرده كوتاه بياييم از معارف دين، تا دين گسترش پيدا كند. توحيد را قيد بزنيم، شرك را بپذيريم تا دين گسترش پيدا كند. اين هم شدني نيست. حالا اين را بعد توضيح مي‌دهم. اين اجمال سوره است. حالا نكات دقيقي در سوره هست كه تقديم مي‌كنم.

قبل از اينكه آن نقاط را تقديم كنم، رواياتي در فضيلت اين سوره هست، كه با محتواي سوره هم مربوط است. يكي دو مورد از روايات را خدمت شما تقديم مي‌كنم.

يك روايت اين است كه حضرت فرمودند كه: اگر كسي اين سوره را بخواند و سوره‌ي «قل هو الله احد» را، وقتي كه در بستر قرار مي‌گيرد، مي‌خواهد بيارمد، اين دو سوره را بخواند، با اين عهد‌ها، شبش به خواب برود، «كَتَبَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ بَرَاءَةً مِنَ الشِّرْكِ» (كافي/ج2/ص626) خداي متعال براي او مي‌نويسد، بر او تثبيت مي‌شود. كه او برائت از شرك جسته و ديگر شرك دامن او را نمي‌گيرد. خيلي مهم است. هم سوره‌ي توحيد، سوره‌ي توحيد است، هم سوره‌ي كافرون به يك معنا برائت از شرك است. اگر اين دو خوانده شود، انسان به مقام برائت از شرك مي‌رسد. خداي متعال اين را برايش تثبيت مي‌كند، ديگر شرك نمي‌تواند در او نفوذ كند. كه انشاءالله توضيح مي‌دهيم.

روايت ديگر هم كه باز در فضيلت اين سوره است. حضرت فرمودند: اين سوره يك چهارم قرآن است. ربع القرآن است. كمااينكه سوره‌ي توحيد، ثلث القرآن است. اگر كسي سه مرتبه بخواند، به منزله‌ي يك ختم قرآن است. يعني يك ربع قرآن از آن تعبير شده است. و اين نكته‌ي مهمي است كه چطور مي‌شود يك سوره‌اي ربع القرآن باشد و يك چهارم فضايل قرآن در اين سوره جمع باشد.

باز يك روايت از مرحوم كليني در كتاب كافي بود، مرحوم صدوق هم در ثواب الاعمال اين روايت را نقل كردند كه امام صادق(ع) فرمودند: اگر كسي سوره‌ي «قل يا ايها الكافرون» و «قل هو الله احد» را در يكي از نماز واجبش بخواند، خداي متعال خودش را و پدر و مادرش را و نسلش را مي‌آمرزد. و بقيه‌ي ثواب‌ها! «وَ إِنْ كَانَ شَقِيّاً مُحِيَ مِنْ دِيوَانِ الْأَشْقِيَاء» (وسايل‌الشيعه/ج6/ص82) اگر در باطن شقي باشد، خداي متعال او را از ديوان اشقيا محو مي‌كند و در ديوان اهل سعادت نامش ثبت مي‌شود. كه اين خيلي نكته‌ي مهمي است. چون ممكن است انسان واقعاً يكطوري در عوالم گذشته راه رفته باشد، گرفتار شود. اگر مي‌خواهد از گرفتاري‌هايي كه در عالم گذشته براي خودش درست كرده، كه در بحث‌هاي گذشته يك دور به آن اشاره كرديم. راهي براي نجات پيدا كند، يكي توسل به اين سوره است. حالا اگر توسل به اين سوره پيدا كنيم، و اين سوره را در فرايضش همراه با توحيد بخواند، جزء سعادتمندان مي‌شود و «وَ أُثْبِتَ فِي دِيوَانِ السُّعَدَاءِ وَ أَحْيَاهُ اللَّهُ سَعِيداً وَ أَمَاتَهُ شَهِيداً وَ بَعَثَهُ شَهِيداً» (وسايل الشيعه/ج6/ص82)

آقاي شريعتي: حاج آقا اين فضيلت‌هايي كه براي تلاوت سوره‌ها ذكر مي‌شود، به حقيقت آن سوره و نكاتي كه خواهيم شنيد برمي‌گردد.

حاج آقاي ميرباقري: بله، يعني به مقام سوره برمي‌گردد. قبلاً عرض كرديم قرآن صرفاً الفاظ نيست. يك حقيقتي است، ذكري است، نور است، از عالم بالا نازل شده، هدايت است، شفيع است. اگر كسي به اين سوره متوسل شود، تا اين مقام مي‌تواند برود. مي‌تواند حتي دست در عالم قبل خودش ببرد. از ديوان اشقيا محو مي‌شود. اين كار سوره است. مقام سوره است. ظرفيت سوره است. البته يك موقع انسان وقتي سوره مي‌خواند، نازله‌ي قرآن در او مي‌آيد. فرمود: وقتي جوان قرآن مي‌خواند، قرآن با گوشت و پوستش مخلوط مي‌شود. نوراني به نور قرآن مي‌شود. يك موقع مي‌بينيد در يك مقامي قرار مي‌گيرد كه مراتب بالاتر قرآن در او تجلي مي‌كند. متصل به مقامات باطني‌تر قرآن مي‌شود. مقام بالاتري پيدا مي‌كند، فتوحات بيشتري، آثار بيشتري، بركات بيشتري برايش حاصل مي‌شود.

اين شأن سوره است. اين سوره مي‌تواند انسان را به مغفرت، نه خودش، گذشته و آينده‌‌اش را، نسلش را، پدر و مادرش را، به مغفرت الهي برساند. اين سوره در مقامي است كه با تمسك به اين سوره در نماز، مي‌شود از ديوان اشقيا محو شد. مي‌شود در دنيا سعيد زيست. شهيد از دنيا رفت و شهيد مبعوث شد. اين از بركات اين سوره است. در ثواب الاعمال اين از امام صادق (ع) نقل شده است.

خوب حالا سوره را شروع مي‌كنيم. قبل از سوره يكي از آيات مباركي كه مكرر است در قرآن و 114 بار در قرآن آمده و تكرار شده است، و البته به فتواي علماي اماميه هم اين است كه در سُور قرآن، جزء سوره هست. و لذا اگر در نماز واجب شرط مي‌دانند كه بعد از حمد يك سوره‌ي كامل خوانده شود، مي‌گويند: حتماً بايد «بسم الله الرحمن الرحيم» هم تكرار شود. علي اي حال جز آيات قرآن است و روايات فراواني در فضيلت اين سوره است. يك مقداري اين آيه را هم فضايلش را ذكر مي‌كنم، هم يك مقداري هم ترجمه‌اش كنيم. ببينيم «بسم الله الرحمن الرحيم» كه اينقدر در آن تأكيد شده است، معنايش چيست و چرا اينقدر مورد تأكيد قرار گرفته است؟

چند روايت را در تأكيد اين سوره و در فضيلت اين آيه مي‌خوانم.

1- اين است كه حضرت فرمودند: «بسم الله الرحمن الرحيم» به اسم اعظم الهي از سياهي چشم، به سپيدي چشم نزديك‌تر است. خوب مي‌دانيد سياهي چشم، در قلب سپيدي چشم است. يعني اگر كسي بتواند به اين آيه و مقام اين راه پيدا كند، گويا در متن اسم اعظم الهي قرار مي‌گيرد و مي‌تواند از اين اسم اعظم استفاده كند. اسم اعظم يك آثاري دارد. مهمتر از آثارش، مقامش است. مقام قرب است. مقام ضيافتي كه كسي به اين آيه دست پيدا كند اين خاصيت را برايش دارد.

يكي ديگر از رواياتي كه از وجود مقدس نبي اكرم(ص) نقل شده، در كتاب جامع‌الاخبار اين حديث را نقل كردند. فرمود: وقتي مؤمن عادت كرده به ذكر بسم الله الرحمن الرحيم، وقتي از صراط عبور مي‌كند، چون همه در قيامت بايد از صراط عبور كنند. خوب طبيعي است عادت كرده، و ذكر «بسم الله الرحمن الرحيم» را به زبان مي‌آورد. فرمود: «ادفع لهب النار» همين كه اين ذكر را مي‌گويد، اين در اثر بركت اين سوره، اين آيه، آتش جهنم خاموش مي‌شود. راحت عبور مي‌كند. البته به اشكال ديگر هم اين را داريم كه مؤمن وقتي از صراط عبور مي‌كند، آتش جهنم خاموش مي‌شود، و به مؤمن خطاب مي‌كند: زود عبور كن، «فَإِنَّ نُورَكَ قَدْ أَطْفَأَ لَهَبِي‏» (بحارالانوار/ج89/ص258) نور تو شعله‌ي مرا خاموش كرده است. كه پيداست هركجا نور است، شعله‌ي آتش خاموش مي‌شود. قبلاً هم در بحث تفسير شايد اشاره كردم. كه نبي اكرم نور هستند. هركجا اين نور است آتش نيست. و اولياي طاغوت خودشان جهنم هستند. بنابراين هركجا آتش هست، اين نور نيست. و هركجا نور است، اين آتش نيست. «وَ الَّذينَ كَفَرُوا أَوْلِياؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ» (بقره/257) آنجايي كه نار هست، نور نيست. اين خيلي واضح است. بنابراين حالا حضرت فرمود: اين از وجود مقدس نبي اكرم(ص) كه مؤمن وقتي بر صراط عبور مي‌كند، ذكر «بسم الله الرحمن الرحيم» را بر زبان مي‌آورد، شعله‌ي آتش جهنم خاموش مي‌شود. بعد لطيفش اين است و آتش به مؤمن مي‌گويد: «جُزْ يَا مُؤْمِنُ فَإِنَّ نُورَكَ قَدْ أَطْفَأَ لَهَبِي» (بحارالانوار/ج89/ص258) نور تو آتش مرا خاموش كرد. كه وقتي مترنّم به «بسم الله» مي‌شود، نور اين آيه مبارك در وجود مؤمن ظاهر مي‌شود و اين شعاع نورش آتش را خاموش مي‌كند. اينها آثار اين آيه است.

باز در حديثي از وجود نبي اكرم(ص) نقل شده كه فرمودند: وقتي معلم به طفل «بسم الله الرحمن الرحيم» را ياد بدهد، همين كه طفل ياد مي‌گيرد، مي‌گويد: بسم الله الرحمن الرحيم، فرمودند: اين برائت از آتش است. براي اين طفل و پدر و مادرش كه او را فرستادند كه قرآن را ياد بگيرد و معلمي كه به او تعليم كرده است. البته اين را قبلاً ذكر كرديم. اين ثواب‌ها و آثار و بركاتي كه براي تلاوت قرآن، براي عبادات، براي زيارات نقل مي‌شود، براي اذكار نقل مي‌شود، معنايش اين هست كه اين ذكر، اين زيارت، اين عمل، ظرفيت اين ثواب در آن هست. تا آدم چقدر بتواند اين ظرفيت را تحصيل كند. معلوم نيست هركسي انجام دهد با هر شرطي به اين فضيلت‌ها و تمام اين فضيلت‌ها برسد. يعني به تعبير ديگر مي‌شود يك معلم با يك «بسم الله الرحمن الرحيم» ياد دادن، بهشتي شود. پدر و مادر به اينكه كمك كنند، كه بچه‌شان «بسم الله الرحمن الرحيم» ياد بگيرد، بهشتي مي‌شوند. مي‌توانند بهشتي شوند. فضيلت عمل است.

حالا از اين دست فضايل براي «بسم الله الرحمن الرحيم» فراوان است. يك روايت خيلي عجيبي است و آن «اعظم آيةٍ في القرآن» همه‌ي آيات قرآن با عظمت هستند. در فضيلت آيات ديديد، چه روايات عجيبي هست. مثل آيت الكرسي، آيات نور، آيات ديگر، ولي «اعظم آيةٍ في القرآن» با عظمت ‌ترين آيه‌اي كه در قرآن هست آيه‌ي «بسم الله الرحمن الرحيم» است. حالا يك مقدار اين آيه را ترجمه كنيم.

باز در روايات ديديد، تأكيد شده كه هر كاري را كه شروع مي‌كنيد با «بسم الله الرحمن الرحيم» شروع كنيد و الا اين كار هرچقدر هم بزرگ و پر سر و صدا باشد، اگر با بسم الله آغاز نشود، پايان ندارد. ابتر است! اين خيلي مهم است. اين را اينطور معنا كنيم. يعني كار خيلي پر سر و صدا است. همه عوامل كار فراهم است. يك كار ماندگار تاريخي است، به حسب ظاهر. ولي چون با اسم الله نيست، حتماً شرك جاي توحيد را مي‌گيرد و حتماً پايدار نيست. حالا انشاءالله معنا مي‌كنيم. كه اگر بسم الله نبود چطور شرك جاي آن مي‌آيد؟ چطور بايد با بسم الله آغاز شود، شرك در كار نباشد. ولو بزرگترين كارها هم اگر با تكيه به اسم الله نباشد، طبيعتاً يا با تكيه به خود است، يا با تكيه به اسباب است، شرك مي‌شود و دوام ندارد. شرك در عالم پايدار نيست.

آقاي شريعتي: اين نكته‌اش همين توجه ما به خداوند متعال است يا اينكه نه نكته‌ي ديگري دارد؟

حاج آقاي مير باقري: يك نكته‌اش اين است، فراتر از اين است. حالا يك مقدار ترجمه بشود. اين «بسم الله الرحمن الرحيم» عنايت داريد با يك «با» شروع شد، من يكبار اشاره كردم كه قرآن هر حرفش يك معنا دارد. هر حرف قرآن معنا دارد. فقط حروف مقطعه نيستند كه معنا دارند. همه‌ي سور قرآن حرف حرفش داراي معناست. البته آن معنا در اختيار ماست. گاهي ائمه، گاهي نبي اكرم(ص)، اهلبيتشان كه معدن علم هستند، معدن حكمت هستند، «انا مدينة العلم و علي بابها» گاهي پرده برداشتند، حروف را معنا كردند. مثلاً «الر» و «الم» را معنا كردند. گاهي حروف يك آيه را معنا كردند، گاهي حروف يك سوره را معنا كردند. درباره «قل هو الله احد» يك روايتي در توحيد صدوق است، بسياري از حروف را معنا كرده است. حالا اصلاً حروف في حد ذات معنا دارند. روايات عجيبي هم در اين زمينه داريم. به خصوص حروف قرآن. ذيل همين «بسم الله الرحمن الرحيم» رواياتي داريم كه «ب»، «س»، «م» و دانه دانه شروع مي‌كند معنا كردن. كه حالا مي‌خواهم معنا را بگويم. چون آن سطح از معنا مقصد ما نيست. و در افق فهم ما هم نيست. «بسم الله الرحمن الرحيم» اشاره به اسماء الهي است. «الْبَاءُ بَهَاءُ اللَّهِ وَ السِّينُ سَنَاءُ اللَّهِ وَ الْمِيمُ مَجْدُ اللَّهِ وَ رَوَى بَعْضُهُمْ الْمِيمُ مُلْكُ اللَّه‏» (بحارالانوار/ج89/ص221) اينكه در روايات ملاحظه فرموديد، اگر يك حرف قرآن را بخواند، ده تا حسنه به او مي‌دهند. در پس هر حرف يك حقيقت است. اتصال به يكي از اسماء الهي دارد. و انسان را مرتبط به آن اسم مي‌كند. و انسان از آن اسم الهي بهره مي‌برد. فرمود: اگر در نماز مستحب، نماز را نشسته بخوانيد، 50 تا ثواب، ايستاده بخوانيد صد تا ثواب دارد. در بيرون نماز ده تا حسنه، در هر حرف قرآن عطا مي‌شود. باز اشاره مي‌كنم، يعني مي‌تواند هر حرف قرآن انسان را به سرچشمه‌‌هايي وصل كند كه فضايلي از آن سرچشمه‌ها به انسان برسد. پشت هر حرف ارتباط با شأني از شئون الهي و اسماء الهي است و مي‌تواند سرچشمه‌ي اتصال انسان باشد. از طريق يك حرف قرآن مي‌شود به آن‌ها رسيد. در بعضي روايات ديديد، فرمود: همه‌ي قرآن در حمد است. همه‌ي حمد در «بسم الله الرحمن الرحيم»، همه‌ي «بسم الله» در نقطه‌ي تحت البا. كه بزرگان هم سعي كردند اين را معنا كنند كه اين يعني چه؟ علي اي حال قرآن اينطور نيست. همه اسرار است.

«بسم الله الرحمن الرحيم» مي‌دانيد در ادبيات مي‌گويند: اين «باي» متعلق مي‌خواهد. «بسم الله» يعني چه؟ يعني «استعينوا بسم الله»، «ابتدوا بسم الله»، «اقرب بسم الله»، با اسم خدا مي‌خوانم، با اسم خدا شروع مي‌كنم. با اسم خدا آغاز مي‌كنم. يا «استعينوا بالله» استعانت مي‌جويم بالله! اين هم يكي. در آغاز هر كاري به ما گفتند كه: وقتي مي‌خواهيد كار را انجام دهيد، چه كار بزرگ، چه كار كوچك. مي‌خواهيد يك قدم برداريد. مي‌خواهيد يك نگاه كنيد. يك حرف بزنيد، «بسم الله الرحمن الرحيم» را بگوييد. در اين مقام باشيد. در روايت معنا كرده، فرموده: «استعينوا في اموري كلها» در شيخ صدوق اين روايت است. پس بسم الله متعلقش چيست؟ «استعينوا بالله» استعانت مي‌جويم به الله، اين اسم را در روايت توحيد صدوق، اينطور معني كرده است. «بسم الله» يعني «استعينوا بالله» وقتي اسم به حضرت حق اضافه مي‌شود، بيانيه است. «بسم الله» اسمي است كه همان الله است. «استعينوا» به اسمي كه الله است. اين يك احتمال در اين آيه است. «استعينوا في اموري كلها بالله» يعني هر كاري مي‌خواهيد بكنيد در آن كار، استعانت از اسم الله است. استعانت از الله، تبارك و تعالي از اين اسم شريف بجوييد. حالا الله چيست؟ اسم الله چيست؟

يك مقداري من عرض مي‌كنم. كه حالا به اندازه‌اي كه اقتضا است، البته براي مخاطبان عزيزمان هم زيره به كرمان بردن است. الحمدلله همه اين چيزها را بلد هستند. مي‌دانند. جداً عرض مي‌كنم. الله تبارك و تعالي، در روايت اينطور معنا شده است. در روايت شيخ صدوق و غيره، حضرت فرمودند: «الَّذِي يَتَأَلَّهُ إِلَيْهِ كُلُّ مَخْلُوق‏» (بحارالانوار/ج3/ص41) الله آن حقيقتي است كه همه‌ي مخلوقات متاله به او هستند. از ماده‌ي اله است. يعني متضرع به او هستند. محتاج به او هستند. اضطرار به او دارند. منتهي عنايت كنيد، اين حالت اضطرار، پوشيده است. يعني اين اضطرار را انسان درك نمي‌كند. الا در شرايطي كه فرمود: همه‌ي اسباب از كار بيفتد. همه‌ي اميدها قطع شود. انسان تا اميدوار به غير خدا است، و اتكا به غير خدا دارد اين اضطرار به حضرت حق را نمي‌فهمد. به تعبير ديگر، به تعبير قرآن حضرت حق آن موجود غني است كه ما با تمام وجود فقير او هستيم و مضطر به او هستيم. «يا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ» شما فقير هستيد، ولي فقير الي الله هستيد. فقير به هيچ‌كس ديگر نيستيد. «أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَميدُ» (فاطر/15) رابطه‌ي غني و فقير چيست؟ رابطه‌ي اضطرار است. توحيد وقتي به درد مي‌خورد كه ما اضطرارمان را به خداي متعال بفهميم. و الا اينكه خدايي هست، خيلي گره‌اي از كار ما باز نمي‌كند. نمي‌گويم به هيچ درد نمي‌خورد. موحد آن كسي است كه در مقام اضطرار است. يعني در همه‌ي حالات خودش را مضطر مي‌بيند. نسبت به نبي اكرم، همينطور است. نسبت به امام و ولي هم همينطور است. آن كسي كه ما را راهبري مي‌كند اضطرار است. ما تا به اضطرار نرسيم، نمي‌توانيم بهره ببريم. اين شعر از حضرت زهرا(س) خطاب به پدر بزرگوارشان نقل شده است. «انا فقدناك فقد الارض بابلها» ما شما را از دست داديم، مثل سرزميني كه باران بارنده‌ي خود كه دائم مي‌بارد بر او از دست بدهيم. اگر انسان دركش اين بود كه حضرت باراني است كه اگر بر سرزمين وجود مبارك باريد، ما زنده‌ايم والا مرده‌ايم. اگر اين احساس بر نبي اكرم پيدا شد كه ما سرزمين كويري هستيم كه او باراني است كه بر ما مي‌بارد، آنوقت از حضرت بهره مي‌بريم. و الا پيغمبر هستند و الحمدلله من هم هستم ديگر! با هم يك قرارداد ترك مخاصمه امضاء مي‌كنيم، يا نه مي‌آييم پيامبر را به بازي مي‌گيريم. نمي‌توانيم با هم مشاركت كنيم. دنبال حضرت حركت كنيم.

آقاي شريعتي: دوستان مي‌دانند ما الحمدلله بحث‌هاي روز يكشنبه ما با حاج آقاي عالي در همين مسير داريد گام برمي‌داريد، در مسير اضطرار و آثار و بركاتش را بحث مي‌كنيم.

حاج آقاي ميرباقري: ما واقعاً مضطر هستيم. اين را آدم بايد بداند. وگرنه اگر آدم اين را نداند چه بهره‌اي از امام مي‌برد؟ ما اضطرار داريم، ولي وقوف به اضطرارهاي خودمان نداريم. در دعاي عرفه هست «أَوْقِفْنِي عَلَى مَرَاكِزِ اضْطِرَارِي‏» (بحارالانوار/ج95/ص226) ما به نقطه‌هاي اضطرار كه در ما هست، واقف نيستيم. بنابراين حضرت حق آن غني است كه ما به او فقير هستيم، و مضطر به او هستيم و به غير او هم احتياجي نداريم. فقط به او محتاج هستيم. اين واضح است. حتي ببينيد، ما شيعيان كه اهلبيت را واسطه مي‌دانيم، اصلاً براي ائمه اضطراري قائل نيستيم. همه وسايل فيض هستند. آن هم به اذن الله، البته واسط هستند. كما اينكه خورشيد به صورت جزئي وساطت مي‌كند، منظومه‌ي شمسي وابسته‌ به اوست، كل كائنات وابسته به نبي اكرم (ص) است. اصلاً اين شرك نيست، كجاي اين شرك است و غلو است؟ عنايت كرديد. واسطه‌ي فيض هستند. همه فقير هستند. حتي خود وجود مقدس نبي اكرم هم از ايشان نقل شده، «الفقر فخر» فقير به خدا بودن! چه افتخاري بالاتر از اينكه آدم فقير الي الله باشد؟ كه اين فقر مبدأ همه غناهاست. اگر كسي فقير الي الله شد، عزيز مي‌شود. فقرش به سوي خدا كه رفت، حتماً به عزت مي‌رسند. حالا اين نكته سر جاي خودش.

ببينيد پس خداي متعال غني است و ما فقير. فقر ما در حد اضطرار است. اين تعبير را من يك مقداري باز كنم، يك بياني دارند اميرالمؤمنين(ع) آن هم من در مناجاتي كه در مسجد كوفه است، چون همه مخاطبان حفظ هستند و گويا هم هست، وجداني وجداني است. همه لمس مي‌كنيم. وقتي گفته مي‌شود الله، معنايش اين است. مقدماتي دارد تا مي‌رسد به اين نجوا كه شروع مي‌شود. انسان احساس خودش را به حضرت حق در مناجات به حضرت حق بازگو مي‌كند، و طراوت پيدا مي‌كند. «مَوْلَايَ يَا مَوْلَايَ أَنْتَ الْعَظِيمُ وَ أَنَا الْحَقِيرُ» (بحارالانوار/ج91/ص109) همه‌ي عظمت از آن توست. و همه‌ي حقارت از آن من. ما قبلاً كه هيچي نداشتيم. بعد هم كه به مرگ مي‌رسيم، قبل از وقت پيري همه چيز را از دست مي‌دهيم. پس اين وسط هم خبري نيست. از طرف ديگر آن عظمت محض است. «مَوْلَايَ يَا مَوْلَايَ أَنْتَ الْحَيُّ وَ أَنَا الْمَيِّت‏» مگر اينطور نيست. اينطور هم نيست كه وقتي خداي متعال به ما زندگي داد، حالا ما شريك خدا شديم. خدا حي است، من هم حي هستم. نه ازلاً ابداً. او حي است و ما ميّت هستيم. «وَ هَلْ يَرْحَمُ الْمَيِّتَ إِلَّا الْحَي‏» اين نكته هم مي‌گويم چون در تفسير بسم الله دخيل است. ما اگر به حيات مي‌رسيم، ريشه‌ي حيات در رحمت خدا است. او حي است، اگر بخواهد به ما حيات بدهد، حيات او به خاطر رحمتش است. در حيات دادن طمعي ندارد. انتظاري از ما ندارد. فقط رحمتش موجب مي‌شود. «أَنْتَ الْحَيُّ وَ أَنَا الْمَيِّت‏ وَ هَلْ يَرْحَمُ الْمَيِّتَ إِلَّا الْحَي‏» آيا به ميت كسي غير از حي ترحم مي‌كند؟ «أَنْتَ الْقَوِيُّ وَ أَنَا الضَّعِيفُ» همينطور نيست؟ ما ازلاً ضعيف بوديم. ابداً هم... الآن هم خيال مي‌كنيم قوه‌اي داريم. اگر حضرت حق كه در ما مي‌دمد، ندمد، معلوم مي‌شود كه ما قوه داريم يا نداريم. اگر ما قوه داشتيم، چطور وقتي كم كم سن ما به سن كهولت مي‌رسد، واقعاً پشه را از خودمان نمي‌توانيم دفع كنيم؟ درجه حرارت ما چند درجه بالا برود؟ به نقطه‌ي حساس تب برسد، يك پشه را نمي‌توانيم از خودمان دفع كنيم. «أَنْتَ الْقَوِيُّ وَ أَنَا الضَّعِيفُ» ازلاً و ابداً!

«أَنْتَ الْبَاقِي وَ أَنَا الْفَانِي‏» خداي متعال باقي است، ما ازلاً فاني بوديم و ابداً هم فاني هستيم. اين وسط هم او باقي است. بقاي ما به بقاي او وصل است. «وَ هَلْ يَرْحَمُ الْفَانِيَ إِلَّا الْبَاقِي‏» مگر غير باقي مي‌تواند به فاني ترحم كند؟ محبت كند؟ فاني‌ها كه نمي‌توانند به همديگر چيزي بدهند. فقط محبت اوست كه فاني‌ها را باقي مي‌كند. «أَنْتَ الدَّائِمُ وَ أَنَا الزَّائِلُ وَ هَلْ يَرْحَمُ الزَّائِلَ إِلَّا الدَّائِم‏» ما زائل بوديم و الآن هم زائل هستيم. سماوات و ارض هم زائل هستند. «إِنَّ اللَّهَ يُمْسِكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ أَنْ تَزُولا وَ لَئِنْ زالَتا إِنْ أَمْسَكَهُما مِنْ أَحَدٍ مِنْ بَعْدِهِ إِنَّهُ كانَ حَليماً غَفُورا» (فاطر/41) او نگه مي‌دارد. خوب اگر خداي متعال ما را نگه ندارد، زائل هستيم. چه كسي مي‌تواند نگه دارد؟ زائل‌هاي ديگر؟ زائل‌هاي ديگر هم كاره‌اي نيستند. اوست كه همه را نگه مي‌دارد. البته گاهي بعضي واسطه هستند. «يُمْسِكُ السَّماءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلاَّ بِإِذْنِه‏» (حج/65) اما نبي اكرم يد الله است، دست خداست. اهلبيت يد الله هستند. به واسطه‌ي آنها نگه مي‌دارد. تفويض هم نيست. خداي متعال استعفا داده، كار را واگذار كرده، اين شرك است. اين نيست. الآن هم خداي متعال همه كاره است. اما خداي متعال به وسيله‌ي نبي اكرم، اين كار را مي‌كند. حضرت در يك مقامي است كه دستش دست خداست. «إِنَّ اللَّهَ يُمْسِكُ السَّماواتِ» است وليّ «يُمْسِكُ السَّماءَ» است. پس ببينيد خداي متعال اينطور نيست. خداي متعال يعني حي، حي يعني قيوم، يعني ازلي، يعني ابدي، يعني دائم، يعني قادر، همه‌ي اسماء حسني را دارد. كه ديديد وقتي الله را معنا مي‌كنند، گاهي مي‌گويند: الله اسم اعظم الهي است. بعد اسم اعظم را كه توضيح مي‌دهند، مي‌گويند: همه‌ي اسماي حسني خدا در الله جمع است. يعني شما اگر يك دانه يا الله بگوييد، گويا همه‌ي جوشن كبير را گفته‌ايد. اگر كسي درست يا الله بگويد، لذا هر اسمي جايي دارد، آدم اگر گرسنه است و غذا مي‌خواهد خوب است يا رزاق بگويد. يا وهاب بگويد. وقتي مثلاً مي‌ترسد بگويد: يا امان الخائفين. و بقيه...

ولي الله جاي همه را مي‌گيرد، در همه‌ي ابعاد مي‌شود يا الله بگويي. الله يعني امان ‌الخائفين، يعني يا غياث المستغيثين، همه در «يا الله» است. پس الله اسم اعظم الهي است، اسم جامع است. كه همه‌ي كمالات در آن جمع هستند. الله براي ذاتي اسم است كه آن ذات جامع همه‌ي كمالات است. همه مضطر به او هستيم. اضطرار ما به حضرت حق از طريق اسماء الله است. و لذا مي‌فرمايد: «وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنى‏ فَادْعُوهُ بِها» (اعراف/180) خدا را به واسطه‌ي اسماء بخوانيد يعني از خدا به واسطه‌ي اسماء مدد بجوييد. اينها واسطه هستند بين ما و خدا، به واسطه‌ي اين اسماء از خدا بخواهيم. پس رابطه‌ي ما با خداي متعال اينطور است.

ما اگر اين رابطه را نفهميم، به غير خداي متعال تكيه مي‌كنيم. و با تكيه به غير خداي متعال مشرك مي‌شويم. به تعبير آخر. ما مضطر هستيم، ما فقير هستيم، ما عاجز هستيم، در تمام لحظات. اضطرارهايمان را به غير تكيه مي‌دهيم. به بيكارها تكيه مي‌كنيم، پا روي زمين مي‌گذاريم، خيال مي‌كنيم زمين سفت است. من را بايد يك كسي نگه دارد. از ناحيه‌ي پايين و پايين پاي من، از بالاي سر هم همينطور است. اگر خداي متعال نگه ندارد، خطر بالاي سر از پايين پا، يعني خطر اينكه چيزي بر من سقوط كند از اينكه من سقوط كنم كمتر نيست. از همه‌ي جوانب ما محافظ مي‌خواهيم. خوب اگر آدم خيال كرد اين طرف كه سقف آسمان است، اين طرف هم كه زمين است، مشرك مي‌شود. يعني پا روي زمين مي‌گذارد مشرك است. اگر خيال كرد كه خورشيد به من نور مي‌دهد، مشرك است. اگر خيال كرد كه دريا به من آب مي‌دهد، مرا سيراب مي‌كند، مشرك است. اگر خيال كرد كه مادر مشكل مرا حل مي‌كند، طفل مشرك است. منتهي شرك خفي است. شركي كه ممكن است خداي متعال هم ببخشد، ولي آدم اينطوري موحد نمي‌شود. الله يعني آن حقيقتي كه همه‌ي حقايق در آن است كه قرآن به تعبيري مي‌گويد: اگر مي‌خواهيد الله را ببينيد چه كسي است، قرآن همه تعريف الله است. الله را با اسماء حسني بخوانيد، بسم الله الرحمن الرحيم. سوره‌ي توحيد را بخوانيد، «بسم الله الرحمن الرحيم، قل هوالله احد، الله صمد» اينها اسامي خداست. «الله صمد» است. صمد يعني چه؟ يعني همه به او فقير هستيم. «السَّيِّدُ الْمَصْمُودُ إِلَيْه‏» (كافي/ج1/ص124) همه دستشان به طرف او دراز است، بخواهند يا نخواهند. اينكه ما مي‌گوييم: لا اله الا الله! اينكه قراردادي نيست. بقيه الوهيت ندارند. اله او نيست كه سيد است، مصمود است، همه فقير به او هستند، حي است، قيوم است، قائم است، دائم است. همه هم از او مي‌گيرند. لذا با نامگذاري كه كسي الله نمي‌شود. يك موجودي اسمش را الله بگذارند، «أَسْماءٍ سَمَّيْتُمُوها أَنْتُمْ وَ آباؤُكُم‏» (اعراف/71) او اله نمي‌شود. واقعاً «لا اله الا الله» واقعاً «وَ هُوَ الَّذي فِي السَّماءِ إِلهٌ وَ فِي الْأَرْضِ إِله‏» (زخرف/84) نيست، نه اينكه ما نبايد الهي براي خودمان، اصلاً الهي نيست. اله او است. من ممكن است نفس خودم را بپرستم. وقتي پرستيدم، او كه اله من نيست. باز هم اله من حضرت حق است. يعني نفس انسان كه انسان را نگه نمي‌دارد. ممكن است كسي خورشيد را بپرستد، خورشيد كه اله نيست. اله او است. الآن هم كه دارد خورشيد را مي‌پرستد، بار هم حضرت حق اله اوست. پس ببينيد الله تبارك و تعالي يعني آن حقيقتي كه همه‌ي كمالات از اوست، همه محتاج و مضطر او در همه شبهه‌ها هستند. اين اضطرار وقتي خودآگاه مي‌شود كه حجاب اسباب كنار مي‌رود. انسان در نيازهاي خودش اگر خودش را ديد، موجب مي‌شود. اگر اسباب را ديد، مشرك مي‌شود. هردو هم شرك است. يكي شرك به خود است. خودش را خدا مي‌بيند. يكي اسباب را جاي خدا مي‌نشاند. اگر انسان خيال كرد اين آب از او رفع عطش مي‌كند، آب كه خدا نيست، من كه فقير آب نيستم.

آقاي شريعتي: خوب اين را مي‌دانيم، اما وقتي از اين حقيقت غفلت مي‌كنيم.

حاج آقاي ميرباقري: ببينيد مقام بسم الله، وقتي حاصل مي‌شود كه انسان ملازم با اين كار باشد. پس بسم الله الرحمن الرحيم، يعني من در همه‌ي كارها وقتي گرسنه مي‌شوم، بفهمم من اول فقير هستم. گاهي اوقات وقتي آدم گرسنه مي‌شود، صبر كند غذا نخورد، به نقطه‌ي اضطرار برسد. متوجه شود كه من گرسنه مي‌شوم، در همين گرسنگي مي‌گويد: اگر تغذيه نشوم، به من عطا نكنند، نابود مي‌شوم. وقتي تشنه مي‌شود، گاهي يك خرده صبر كند، اين تشنگي فشار بياورد، من تشنه مي‌شوم. يك خرده دير بخوابد، بفهمد بابا من خسته مي‌شوم. من موجودي نيستم كه خسته نشوم، گرسنه نشوم، تشنه نشوم. غصه‌دار نشوم. دائم در معرض اين امور هستيم. بعد هم وقتي ضعف خودش را ديد، دوم اين است، اگر گفت: حالا تشنه مي‌شوم آب مي‌خورم، اين باز مشرك مي‌شود. عجز خودش را نديد، غافل مي‌شود. عجزش را ديد، گفت: خودم رفع مي كنم موجب مي‌شود. «إِنَّما أُوتيتُهُ عَلى‏ عِلْمٍ عِنْدي‏» (قصص/78) خودم عالم بودم، پول درآورده بودم، نگاه قاروني! خودم هم نياز خودم را رفع مي‌كنم. اين مي‌شود موجب! گفت: زمين زير پاي من سفت است، اين مي‌شود مشرك. كسي كه اين حجاب‌ها از او كنار مي‌روند، وقتي حجاب‌ها كنار رفت، حضرت حق را در همه‌ي عالم مي‌بيند. نمي‌خواهم بگويم مشاهده‌ي حسي. معلوم است چه مي‌خواهيم بگوييم. يعني مي‌خواهيم بگوييم كه هرچه به شما مي‌رسد، اين آب اگر به شما عطا مي‌كند، رحمت و محبت خداست. يعني رشته‌هاي محبت خدا هستند كه ما را تأمين مي‌كنند.

آقاي شريعتي: در اين مدت كه حواسمان را جمع كنيم، آنوقت اين حالت و اين حس و اين اتفاق مي‌شود يك اتفاق دائمي شود.

حاج آقاي مير باقري: يعني در مقام بسم الله قرار بگيريم. كسي كه در مقام قرار بگيرد، همينطور است. اولياي خدا در مقام هستند. يعني هيچ لحظه‌اي «لا تشرك بالله طرفة عين ابدا» يعني به اندازه‌ي يك پلك بر هم زدن هيچ چيز را شريك خدا ندانيم. اين جمله را ببنيد. حضرت مي‌فرمايد: در قرآن است. پيغمبر ما بگو! «قُلْ هَاذِهِ سَبِيلىِ أَدْعُواْ إِلىَ اللَّهِ عَلىَ‏ بَصِيرَة» (يوسف/108) قط مي‌گويم خدا! «أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنى‏» نه من و همه‌ي آنهايي هم كه جا پاي من مي‌گذارند، همين است. فقط الله! «سُبْحَانَ الله‏» نه خدا شريك دارد كه من به غير خدا دعوت كنم «وَ مَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِين‏» دقت كرديد. پس اين مي‌شود بسم الله الرحمن الرحيم. يعني شما در همه‌ي امورتان از خداوند متعال استعانت بجوييد.

اگر كسي در مقام اضطرار بود دائماً يعني در مقام بسم الله است. اگر كسي در مقام غريق بود، به تعبير روايات، غريق وسط دريا وقتي همه‌ي كشتي از كار مي‌افتد، حال اضطرار پيدا مي‌كند. اين حال، حال اضطرار به حضرت حق است. اگر كسي در همه‌ي احوال، حالش حال غريق است. حالا غريق زير پايش شل شده، اين بالاي سر خودش را هم شل مي‌بيند. همه‌ي جوانبش شل است. اگر كسي اضطرار دائمي داشته باشد در مقام بسم الله، گفتند در مقام غريق باشيد، عنايت فرموديد. اين معني بسم الله في الجمله است.

آقاي شريعتي: پس استعانت مي‌جوييم در همه‌ي احوال و در همه‌ي امور و در همه‌ي كارها به اسم الله، كه جامع همه‌ي اسماء و صفات است.

حاج آقاي ميرباقري: بعد عرض مي‌كنم كه استعانت به اسم يعني چه. كه شرك هم نيست. عين توحيد است. استعانت بالله تبارك و تعالي. آنوقت در روايات دارد اگر يك مؤمن اين كار را نكرد، خداي متعال او را در فشار قرار مي‌دهد، تا در فشار از شرك و غفلت نجات پيدا كند. فرمود: اگر بسم الله نگفتيد، كاري انجام داديد، غباري از شرك بر دلتان مي‌نشيند. آب خورديد، بسم الله نگفتيد، اين آب در گلوي شما گير مي‌كند، تا بفهميد، آنوقت مي‌گوييد: استغفرالله و چهار بار استغاثه مي‌كنيد. آن شرك شما جبران مي‌شود. ولي اگر بسم الله گفتيد، فرمود: اگر براي نوشيدن آب بسم الله بگوييد و با سه جرعه الحمدلله بخوريد، بهشت بر شما واجب مي‌شود.

آقاي شريعتي: آقا خيلي ممنون و متشكرم. خيلي ممنون از توجه شما. حاج آقاي مير باقري بسيار متشكرم. دوستاني هم كه از اواسط بحث يا اين اواخر همراه ما شدند، مي‌توانند به سايت ما مراجعه كنند. مباحث همه‌ي روزها، فايل‌هاي صوتي و متني‌اش هست، مي‌توانيد دريافت كنيد و انشاءالله بهره‌مند شويد. صفحه‌ي 16 مصحف شريف، آيات 102 تا 105 سوره‌ي مباركه بقره در سمت خدا تلاوت مي‌شود.

«وَ اتَّبَعُواْ مَا تَتْلُواْ الشَّيَاطِينُ عَلىَ‏ مُلْكِ سُلَيْمَنَ وَ مَا كَفَرَ سُلَيْمَنُ وَ لَاكِنَّ الشَّيَطِينَ كَفَرُواْ يُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَ مَا أُنزِلَ عَلىَ الْمَلَكَينْ‏ بِبَابِلَ هَرُوتَ وَ مَرُوتَ وَ مَا يُعَلِّمَانِ مِنْ أَحَدٍ حَتىَ‏ يَقُولَا إِنَّمَا نحَنُ فِتْنَةٌ فَلَا تَكْفُرْ فَيَتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا يُفَرِّقُونَ بِهِ بَينْ‏ الْمَرْءِ وَ زَوْجِهِ وَ مَا هُم بِضَارِّينَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَ يَتَعَلَّمُونَ مَا يَضُرُّهُمْ وَ لَا يَنفَعُهُمْ وَ لَقَدْ عَلِمُواْ لَمَنِ اشْترَئهُ مَا لَهُ فىِ الاَخِرَةِ مِنْ خَلَاقٍ وَ لَبِئْسَ مَا شَرَوْاْ بِهِ أَنفُسَهُمْ لَوْ كَانُواْ يَعْلَمُونَ(102) وَ لَوْ أَنَّهُمْ ءَامَنُواْ وَ اتَّقَوْاْ لَمَثُوبَةٌ مِّنْ عِندِ اللَّهِ خَيرْاً لَّوْ كاَنُواْ يَعْلَمُونَ(103) يَأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَقُولُواْ رَاعِنَا وَ قُولُواْ انظُرْنَا وَ اسْمَعُواْ وَ لِلْكَفِرِينَ عَذَابٌ أَلِيمٌ(104) مَّا يَوَدُّ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِنْ أَهْلِ الْكِتَبِ وَ لَا المْشْرِكِينَ أَن يُنزَّلَ عَلَيْكُم مِّنْ خَيرٍْ مِّن رَّبِّكُمْ وَ اللَّهُ يخَْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَن يَشَاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ(105)»

ترجمه آيات:

«و از افسونى كه ديوها به روزگار پادشاهى سليمان مى‏خواندند پيروى كردند، و سليمان كافر نبود، ولى ديوها كه مردم را جادوگرى مى‏آموختند كافر بودند. و نيز آن افسون كه بر آن دو فرشته، هاروت و ماروت، در بابل نازل شد، در حالى كه آن دو به هر كس كه جادوگرى مى آموختند مى‏گفتند: كار ما فتنه است، مباد كافر شوى. و مردم از آن دو جادوهايى مى‏آموختند كه مى‏توانستند ميان زن و شوى جدايى افكنند و آنان جز به فرمان خدا به كسى زيانى نمى‏رسانيدند و آنچه مردم مى‏آموختند به آنها زيان مى‏رسانيد، نه سود. و خود مى دانستند كه خريداران آن جادو را در آخرت بهره‏اى نيست. خود را به بد چيزى فروختند، اگر مى‏دانستند. (102) اگر ايمان آورده و پرهيزگار شده بودند، پاداشى كه از جانب خدا به آنها داده مى‏شد، از هر چيز ديگرى نيكوتر مى‏بود، اگر مى‏دانستند. (103) اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، مگوييد «راعنا»، بگوييد «انظرنا». و گوش فرا داريد كه براى كافران عذابى است دردآور. (104) از ميان اهل كتاب آنان كه كافر شدند، و نيز مشركان، دوست نمى‏دارند كه از جانب پروردگار به شما خيرى برسد. و حال آنكه خدا هر كس را كه بخواهد به بخشايش خويش مخصوص مى‏دارد. خدا صاحب فضلى بزرگ است. (105)»

آقاي شريعتي: انشاءالله زندگي‌تان و خانه‌هايتان منور به قرآن كريم باشد. خيلي شايد فرصت نداشته باشيم، در خدمت حاج آقاي ميرباقري بحث را جمع بندي كنيم و نكاتي كه باقي مانده است، انشاءالله طلب بيننده‌هاي خوبمان كه هفته‌ي بعد بشنوند.

حاج آقاي ميرباقري: عرض من راجع به بسم الله الرحمن الرحيم بود كه از افضل اذكار است. آدم بر آن با توجه مداومت كند، تا حقيقت اين آيه به انسان عطا شود، در مقام بسم الله الرحمن الرحيم قرار بگيرد. آنوقت مي‌تواند دائم با خدا باشد. آنوقت شركش برداشته مي‌شود.

عرض كرديم انسان‌ها متفاوت هستند. بعضي‌ها دائم در حال اضطرار به حضرت حق هستند. وقتي دائم در حال اضطرار به حضرت حق بودند، به امنيت مطلق هم مي‌رسند. اين اضطرار مقدمه‌ي امنيت است. آنهايي كه در مرحله‌ي اضطرار نيستند، خداي متعال گاهي شرايط اضطرار برايشان فراهم مي‌كند، در آن شرايط اسباب از كار مي‌افتند، ابتدا خوف شديد بر انسان مسلط مي‌شود. بعد در كنار اين خوف حضور حضرت حق احساس مي‌شود، وقتي اسباب از كار افتادند. انسان مي‌فهمد فقير به آن كسي است كه هميشه حاضر است. اينهايي كه ما خيال مي‌كرديم ما را نگه مي‌دارند، اصلاً بي‌خود به آنها تكيه كرده بوديم، بي‌خود به كشتي تكيه كرده بودي كه حالا بشكند و نتواند تو را نگه دارد. اول از شكستن كشتي مي‌‌ترسد، وقتي شكست كم كم مي‌بيند كشتي هيچكاره بود، از اول هم او نگه نمي‌داشت وگرنه نمي‌شكست، خودش را نمي‌تواند نگه دارد. بعد كم كم آن كسي كه ما را نگه مي‌داشت، مي‌آيد و مي‌فهمد او غيب شدني نيست. او در دريا باشي، در خشكي باشي، وسط آسمان باشي، يكسان است. لذا فرمود كسي كه در مقام بسم الله است، روي آب راه مي‌رود، همينطور كه روي خشكي راه مي‌رود. روي هوا راه مي‌رود، همينطور كه روي آب راه مي‌رود. اين براي اين است كه وقتي انسان در مقام بسم الله قرار دارد، اضطرارش دائمي شد، اول اضطرار است، خوف است. بعد امنيت مطلق است. چون حضور او قدرت مطلق و آن اسماء الهي، اسم الهي را كه نگهبان انسان است درك مي‌كند. مي‌بيند همه‌جا هست. در دريا باشي، در صحرا باشي، در برزخ باشي، مي‌بيند در برزخ و دنيا هم فرقي نمي‌كند. لذا يك بسم الله مي‌گويد، جواز را مي‌گيرد، و در عالم آخرت مي‌رود. آدمي كه در مقام بسم الله است با يك بسم الله. هيچوقت نگاه نكرده بوده به عالم كه حالا خيال كند چه اتفاقي دارد مي‌افتد.

پشه روي چنار نشست. گفت: خودت را بگير، مي‌خواهم بپرم. گفت: من اصلاً متوجه نشدم تو نشستي. موحد اينطور است. هيچوقت متوجه نبوده كه اينها هستند، كه حالا بگويد: اينها مي‌خواهند مرا رها كنند. اينها چه كساني بودند؟ هميشه با حضرت حق بودند. در مقام بسم الله يك چنين مقامي است.

آقاي شريعتي: خيلي ممنون و مشتكرم حاج آقاي مير باقري. مباحثي كه باقي ماند، انشاءالله در ادامه‌ي بحث. دعا بفرماييد و بيننده‌هاي خوب ما هم آمين بگويند.

حاج آقاي ميرباقري: خدا انشاءالله انوار قرآن را در وجود همه‌ي ما نازل كند به بركت شفاعت نبي اكرم و اهل بيت (ع).

آقاي شريعتي: حاج آقا مي‌توانيم دعا كنيم كه خداوند توفيقي به همه‌ي ما بدهد كه حضور ما در مقام بسم الله الرحمن الرحيم، دائمي و هميشگي باشد.

حاج آقاي ميرباقري: انشاءالله يعني اين حقيقت به ما عطا شود. دائم با اسم الهي باشيم. با حضرت حق باشيم.

آقاي شريعتي: بهترين‌ها را براي شما آرزو مي‌كنيم. انشاءالله فردا با حضور حاج آقاي عالي در خدمت شما خواهيم رسيد. حسن ختام برنامه‌ي ما فرازهايي از مناجات حضرت امير (ع) است.

 

 

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group