كارشناس:حجت الاسلام والمسلمين میرباقری
تاريخ پخش: 93/05/11
بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
بیتاب تر از جان پریشان در تب * * * بیخواب تر از گردش هذیان بر لب
بیرویت روی او بلا تکلیفام * * * هم چون گل آفتاب گردان در شب
شریعتی: اللهم عجل لولیک الفرج
سلام میگویم به همهی شما خانمها و آقایان خیلی خوش آمدید به سمت خدای امروز ما. عید فطر عید طاعت و بندگی ان شاء الله مبارک همهتان باشد هنوز هم در همان ایام هستیم انشاء الله فصل بندگی مفیدی را همهی ما پشت سر گذشته باشیم و دعا میکنم که ان شاء الله خداوند توفیق دهد که دست آوردهایی که در این ماه همهی ما کسب کردیم را بتوانیم حفظ بکنیم. با سمت خدا مهمان خانههای شما هستیم خدمت شما و خدمت حاج آقای میرباقری عزیزمان. سلام علیکم و رحمه الله ایام را خدمت شما هم تبریک میگویم.
حاج آقا میرباقری: علیکم السلام و رحمة الله من هم خدمت حضرت عالی و همکاران ارجمندتان و بینندگان عزیز عرض سلام دارم و این ایام را تبریک میگویم و امیدوارم همه موفق بوده باشیم و با برکت و توفیق از ماه رمضان خارج شده باشیم.
شریعتی: بحث ما شنیدن نکات ناب و لطیف سورههای قرآن کریم است و به نوعی تفسیر آنها. در جلسات گذشته حاج آقا به تفسیر سورهی مبارکهی عصر اشاره کردند چند نگاه را در مورد این سوره یادآور شدند و متذکر شدند و به یکی دو نگاه هم پرداختند امروز نگاه سوم طلب بینندههای خوبمان بود منتهی چون فاصله هم افتاده است حاج آقا میرباقری یک یادآوری هم اگر بکنید ممنون میشویم.
حاج آقا میرباقری: بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین و لعنة علی اعدائهم اجمعین، در ادامهی سورهی کافرون عرض کردم سورهی عصر را که تقدیم میکنیم چون شاید به لحاظ محتوا یک ارتباط تنگاتنگی با سورهی کافرون دارد که حالا باز بیشتر به آن میپردازیم. در سورهی والعصر عرض کردیم که نظریات تفاسیر گوناگونی شده است که بعید هم نیست که این تفسیرهایی که تحمیل به قرآن نیست اگر متعدد هم شد همه مراد از یک آیه یا یک سوره باشند چون بزرگان این را بحث کردند که در کلام خدای متعال این که چند معنا مراد باشد از یک لفظ این ممکن است و بدون مانع است. معنای اولی که عرض کردیم نظر علامهی بزرگوار طباطبائی بود که بعد از بسم الله الرحمن الرحیم که کلید ورود به سوره است و بسم الله هر سورهای هم بسم الله همان سوره است این طور معنا فرموده بودند که در بین معانی که برای عصر گفته شده که خدای متعال به عصر قسم یاد کرده است والعصر، زمانهای مختلف دورآنهای مختلف دورهی ظهور، دورهی آغاز بعثت نبی اکرم و عصر آغاز ظهور اسلام. ایشان فرمودند با توجه به مضمون سوره این معنا که آیه را ناظر بدانیم به عصر ظهور اسلام، عصر نبی اکرم که آغاز غلبهی حق بر باطل است و آغاز از بین رفتن باطل است شروعش با بعثت نبی اکرم وارد یک دوران جدیدی شده به این عصر تعریف کنیم بهتر است چون میدانید محتوای سوره بحث این است که انسانها همه در عالم انسانی همه در خسارتاند الا آنهایی که اهل ایمان و عمل صالح و توصیه به حق و توصیه به صبر کردند، بنابراین باید بگوییم عصر اسلام که عصر عصر نبی اکرم که عصر آغاز ظهور حق است و غلبهی حق بر باطل این مراد است بیش از این دیگر توضیح ندادهاند راجع به ارتباط این آیه با مابعد. بعد فرمودند که ان الانسان لفی خسر همهی انسانها عالم انسانی به طور کلی در خسارت است این خسران هم یک خسران عظیمی است یک خسرانی است از نوع خسران خاص، ان الانسان لفی خسر یک نوع خاص از خسارت است که انسان دچار آن خسارت میشود که همان خسارت خود است خود را باختن است غیر از خسارت در مال و امثال اینها است، «إِنَّ الْخَاسِرِینَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنفُسَهُمْ وَأَهْلِیهِمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَلَا ذَلِكَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِینُ» (زمر/15) به این آیه استناد فرمودند که عدهای هستند که روز قیامت خودشان از دست رفتهاند اهلشان از دست رفته خسران آشکار این است که هیچ چیز هم این را جبران نمیکند میدانید که در سورهی تبت یدا ابی لهب یک تعبیری است خدای متعال میفرماید که «ما أَغْنى عَنْهُ مالُهُ وَ ما کَسَبَ» (تبت/2) ابی لهب مالش او را از خودش بینیاز نکرد بعضی این را این طور معنا کرده اند ما اغنیه ماله مالش او را بی نیاز نکرد ولی تعبیر نورانی قرآن این نیست ما اغنی عنه ماله مالش او را از خودش بی نیاز نکرد. لذا اهل دقت بعضی این طور معنا فرمودهاند که آدم وقتی خودش از دست رفت مالش او را از خودش بینیاز نمی کند اگر خودت را باختی در معرکهی دنیا خودت از دست رفتی مالت دیگر جای تو را پر نمیکند.
شریعتی: خسارت بسیار بسیار فراتر از آن مال
حاج آقا میرباقری: که دیگر هر چه هم در عالم کسب کرده باشی همهی دنیا هم که مال تو باشد خودت که خاسر بودی و خودت از دست رفتی این امکانات بیرونی خسارت شما را جبران نمیکند. ما اغنی مال زیادی به دست آورده بود اما ما اغنی عنه او را از خودش که بینیاز نمی کند وقتی در این تجارت خودت از دست رفتی مال جبران نمیکند لذا ایشان میفرمایند که ان الانسان لفی خسر شاید این تنوین تنبیه باشد یعنی یک نوع خاصی از خسارت که انسان در آن جا خودش را باخته اهلش را باخته داراییهای اصلیاش را باخته حالا دیگر هیچ چیزی جبران این خسارت نمیشود، انسان اگر خودش از دست رفت سرمایههای نامتناهی که دارد تا بعد عرض میکنم در بازار دنیا از دست رفت دیگر این که دنیا را به دست آورده باشی جبران خودت را نمیکند این لذا میگویند این شاید اشاره به نوع خاصی از خسارت است. خب چرا انسانها همه خاسرند؟ میفرمایند به خاطر این که از نظر مکتب قرآن عالم دنیا یک عالمی است بین قبل و بعد ما عالم امتحان است ما در این جا خودمان را میسازیم برای عالم بعد اگر کسی در این امتحان باخت خودش را دیگر الی الابد خاسر است لذا همهی انسانها خاسر اند الا این که در این عالم دنیا انسانی که میخواهد تا ابدیت برود در این عالم دنیا ایمان بالله بیاورد ایمان بالله شامل ایمان به انبیاء میشود ایمان به قیامت میشود و بعد از این ایمان عمل متناسب با این ایمان را انجام بدهد که عمل صالح است الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات و حتی ایشان میگویند الف لام، الف لام استغراق است یعنی همهی اعمال صالح را انجام بدهند آنهایی که ایمانشان کامل است و اهل همهی اعمال صالح هستند فقط اینها خاسر نیستند ما بقی خاسرند. خسارتها متفاوت است یک خسارت خسارت کفر است که الی الابد هستی شان را از دست داده اند یک خسارت خسارت فسق در عمل است همهی اعمال صالحه را انجام ندادهاند همهی مراتب ایمان را به دست نیاوردهاند آنها هم خاسرند لذا همه خاسرند الا آنهایی که ایمان کامل و عمل جامع دارند.
شریعتی: و به همین جا هم بسنده نمیکنند.
حاج آقا میرباقری: بله و اصلا این ایمان به قیامت ایمان بالله عمل متناسب با آن عالم را میطلبد عمل صالح عمل متناسب با آن عوالم است با آن ایمان است اگر کسی ایمان به دنیا آورد عملش باید متناسب با دنیا باشد به اندازهی دنیا کار میکند کسی که ایمان به حضرت حق و قیامت و انبیاء میآورد عملش متناسب با ظرف قیامت است دیگر این میشود عمل صالح. همهی اعمال صالح هم دارند بعد میفرمایند آدمهایی که به این منزلت از ایمان و عمل صالح میرسند یک شرح صدری پیدا میکنند بسط وجودی پیدا میکنند دیگر به این که فقط خودشان راه حق را بروند قانع نیستند میخواهند سلطان الهی در عالم تعمیم پیدا کند همهی عالم تحت سیطرهی حکومت حق و کلمهی توحید قرار بگیرد. لذا دست به کار میشوند تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر دیگران را هم توصیه به حق و توصیه به پایداری در مسیر رسیدن به حق و تحقق این حق در عالم میکنند، بنابراین این انسانهایی که به مرحلهی ایمان کامل میرسند سعی میکنند این حقیقت را نشر بدهند در عالم این دسته ای که هم خودشان ایمان کامل دارند عمل جامع دارند همین ایمان و عمل کامل که آنها را به مرحله ای میرساند که به دنبال بسط حق و بسط ایمان هستند، این هم تاکید دارند که توصیه به حق و توصیه به صبر هم اینها جزئی از همان عمل صالح است منتهی تاکید شده بر آن بر اساس همین نکته این یک نگاه است. نگاه دومی که عرض کردیم این بود که والعصر را این طور معنا کردند فرمودند عصر ناظر بر دورانهای زندگی بشر است اعم از دورانهای اجتماعی که پشت سر گذاشته ایم این دورانها هم دیده اید مکاتب مختلف به انحاء مختلف بیان کردهاند گاهی بر اساس ابزار معیشت انسان که روابط تولیدی و زندگی اقتصادی انسان را تغییر داده است ادوار زندگی بشر را تعریف کردهاند که به دنبال خودش معتقدند فرهنگ آورده سیاست آورده مثل فرض کنید دورهی مفرغ و دورهی چرخ و امثال اینها، یا دسته بندیهای دیگری که کردهاند گاهی به گونهی دیگری دسته بندی کردهاند دورهی کشاورزی صنعت و فرا صنعت این ادوار مختلف زندگی اجتماعی بشر را که ترسیم کردهاند عصر ناظر به همهی این اعصار است و همچنین زندگی خود فرد انسان از دورهی طفولیت شروع میشود تا دورهی بلوغ و رشد و بعد هم دورهی کهن سالی انسان و آخر عمر. قسم به همهی این ادوار است. نکتهی سوگند خوردن به این ادوار چیست؟ شاید کأنه یک ورودی است به بقیهی آیات این که خدای متعال متذکر میشود انسان را به ادوار مختلف زندگی اجتماعیاش یا دورانهای زندگی خود انسان که یک آدم از دورهی طفولیت تا دورهی مرگش دارد میخواهد این مطلبی را که در ذیل سوره بیان میکند که ان الانسان لفی خسر توضیح بدهد که گذشت اعصار و دگرگونی اعصار این که عصر حجر تبدیل شود به عصر فضانوردی یا دوران پسامدرن این چیزی را تغییر نمی دهد خسارت انسان را از بین نمیبرد این که انسان یک زندگی بسیطی داشته باشد یا در دورهی فراصنعت یک زندگی پیچیده در فضای مثلاً دنیای الکترونیکی داشته باشد و مثلاً در یک کلبهی الکترونیکی تخیلی تاپلر زندگی بکند این خسارت بشر است، چه در غارها زندگی بکنید چه در کاخها و چه در فضا زندگی بکنید چه ابزارت پنجهی خودت باشد با دست خودت به قول آن حالا این حرفها معلوم نیست درست باشد که در جامعه شناسی میگویند با پنجهی خودت زمین را شخم بکنی چه آن موقعی که با ابزار الکترونیکی زمین را شخم بکنی این خسارت انسان را جبران نمیکند چه فرهنگت فرهنگ ساده باشد چه فرهنگ دورهی سرمایه داری لیبرال دمکراسی باشد در تمام ادوار ان الانسان لفی خسر، یعنی اینها جبران نمیکند جاهلیت اولی و جاهلیت مدرن با هم هیچ تفاوتی ندارند هر دو جاهلیت اند هر دو هم خسارتاند انسان چه دورهی طفولیتش باشد که با پستانک و اینها مشغول است چه دورهای که کم کم بزرگ میشود این از دهانش میافتد کم کم با تیله و توپ مانوس میشود چه دورهی دوست یابی و عشق مجازی و چه دوران جوانی و بعد دوران میان سالی و تجمع ثروت و قدرت و چه دوران کهنسالیاش اینها هیچ کدام خسارت انسان را جبران نمیکند چه به عروسک مشغول باشی چه به پستانک مشغول باشی چه به کاخ، خسارت انسان در اعصار مختلف اجتماعی تکامل اجتماعی که به قول آقایان اتفاق میافتد یا اعصار مختلف زندگی انسان که بلوغ انسان عقلی انسان اتفاق میافتد بلوغ فیزیکی و روانی، اینها دوران خسارت انسان نمیکند ان الانسان لفی خسر، الا یک دسته حالا چرا؟ توضیح دادهاند که ما یک سرمایههایی داریم خسارت وقتی است که انسان دارای سرمایه هایی باشد و یک نیازهایی و یک بازارهایی اگر انسان سرمایهاش محدود شد نیازهایش هم محدود شد بازارهایی هم که این سرمایه را بتواند در این بازارها به حرکت در بیاورد یک بازار محدودی بود این خسارت نکرده اگر وارد بازارهای بزرگتر نشد ولی اگر سرمایههایش نامتناهی است بیش از غرایز شصت سال و هفتاد سالش است بیش از زندگی دنیا و خوش گذرانی در دنیا به او سرمایه دادهاند یک سرمایه دادهاند که نامتناهی میتواند برود این قلب این عقل این حس این هوش این ظرفیتها ظرفیت بیشتر از شصت سال و هفتاد سال خوشگذرانی است و اگر بازارهایی هم که هست مختص به بازار دنیا نیست و اگر نیاز انسان هم بیش از نیاز به لذتهای طبیعی است آن وقت خسارت انسان معنی میشود سرمایهها را اگر نامتناهی دیدید و اگر بازارها را منحصر به بازار نفس و دنیا و شیطان و دیگرها ندیدید که فقط خریدار انسان است این طور نیست که فقط دنیا و نفس و شیطان خریدار انساناند انسان یک خریدار دیگری هم دارد و آن خدای متعال است میتواند این سرمایهها را در این بازار به حرکت در بیاورد خدای متعال در جاهای متعدد قرآن از آنهایی که با خدا تجارت میکند یاد میکند میفرماید اینها تجارتشان تجارت رابح و سود آوری است. « إِنَّ اللّهَ اشْتَرَی مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الجَنَّه» (توبه/111) و میفرماید آنهایی که این طور معامله میکند فاستبشروا ببیعکم الذی خوب تجارت کردید خدا میخرد از شما بنابراین اگر انسان سرمایههایش را به دست آورد بفهمد سرمایهاش بیش از این است، و مشتری هایی که این سرمایه دارند و اگر فهمید مشتری انسان غیر از این بت هایی که نه هیچ چیزی دارند و اگر داشته باشند هم به هیچ کسی نمیدهند خودشان فقیرند خدای غنی است که کافی است الیس الله بکاف عبده غنی است و رزاق است و مهربان است اگر آن خدا را شناخت فهمید آن مشتری هم دارد و فهمید نیاز هم دارد یک موقع به انسان نیاز به قرب خدای متعال و رحمت و جنة و بهشت را ندادهاند انسان در فطرتش طالب آنها نیست این اگر به آنها نرسیده خسارت نکرده است ولی اگر هم سرمایه دارد هم مشتری دارد نیاز دارد، نیاز انسان بیش از خوردنیها و خوابیدنیها است همهی اینها برای انسان تامین شود انسان به آرامش نمیرسد انسان بیشتر در درونش بیشتر طلبی بیشتر خواهی میل به حضرت حق میل به قرب حق دیدید یک موقعی امام رضوان الله تعالی برهان توحید را که اقامه میکردند از قول استادشان میفرمودند اگر همهی عوالم را هم به ما بدهند کرهی زمین که هیچ منظورمهی شمسی را هم بدهند ما قانع نیستیم این علامت این است که در ما یک طلب بیشتری است نیاز بیشتری است اگر نیاز و طلب نبود انسان به سفرهی دنیا میرسید خسارت نکرده بود هم نیاز است هم امکانات است و هم بازاری است که میشود این سرمایه را در آن بازار به حرکت درآورد تا به آن نتایج بزرگ برسی، بنابراین آنهایی که در این بازار این سرمایهی زیاد را به کار نمیگیرند اینها خاسرند دیدهاید اگر کسی یک هواپیمای عظیم را در کوچه پس کوچهها راه بیندازد برای این جهت از آن استفاده بکند خسارت است این باید در فضاها پرواز کند با آن سرعت با آن ظرفیت، بنابراین این تفسیری کردهاند و خسارت هم خسارت بیرون خود ما نیست خسارت مال نیست بلکه همان خسارت خود است بنابراین این خسارتی است که انسان میدهد تنها راه نجات از خسارت هم این است الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات ایمان چیست؟ ایمان بالله است اگر کسی در اصطلاح قرآن واضح است اگر کسی ایمان بالله آورد، محبت خدا در دلش پیدا شد رغبت به حضرت حق و در سایهی حضرت حق به امنیت رسید و ایمان به حضرت حق آورد آن وقت این ایمان به دنبال خودش عمل صالح هم میآورد تواصی هم میآورد قدم بعدی این است که این انسانی که ایمان آورد این ایمان عمل میآورد کار درست میکند، هم کار درست میکند، نقش مومن این وسط چیست؟ نقش مومن این است مومن وقتی مومن شد خودش اهل کار شد اهل اقدام شد اهل توصیه به حق و صبر هم میشود یعنی میخواهد یک جامعه ای درست شود همدیگر را مومنین دعوت میکنند به یک جامعهی ایمانی، میخواهند جامعه درست کنند این هم نگاه دوم. حال نگاه سومی که ذکر شده ذیل این آیه و گفته شده قابل ارائه است این نگاه هم این است که شاید این جور بشود گفت نمی دانم به عنوان یک احتمال عرض میکنم که این والعصر در واقع کلید فهم سوره است این عصر را چطور معنا کنیم؟ در روایات گاهی به نبی اکرم تفسیر شده است. به خود حضرت تفسیر شده به دوران حضرت هم مفسرین تفسیر کردهاند مثل علامه طباطبائی. در روایات به عصر ظهور امام زمان هم تفسیر شده مرحوم شیخ صدوق در کتاب اکمال الدین و کمال دین آن جا روایتی را از امام صادق علیه السلام نقل کرده اند که حضرت فرمودند عصر دورهی ظهور امام زمان علیه السلام است ما از همین جا شروع کنیم این که ما میگوییم عصر عصر نبی اکرم است یعنی چه؟ عصر نبی اکرم یا عصر ظهور معنایش چیست؟ آیا مقصود همین زمان خارجی است یا نه مقصود دورانی است که فرع بر نبی اکرم است. ذیل نبی اکرم تعریف میشود این میشود عصر نبی اکرم، بازش میکنیم کما این که در تفسیر آیه روایات را دیدید خدای متعال قسم میخورد به خورشید و پرتو خورشید والشمس و ضحیها شمس تعبیر شده به وجود مقدس نبی اکرم که کلمهی نور الهی است چراغدان نور الهی است خورشید همهی عالم است ضحیها به پرتو نبی اکرم که اسلام است تفسیر شده اسلام پرتو این خورشید است هر کسی مسلمان میشود وارد فضا و پرتو نور نبی اکرم میشود یعنی اسلام فرع نبی اکرم است ذیل نبی اکرم است شعاع وجودی نبی اکرم است هر کسی وارد محیط اسلام میشود وارد محیط نور نبی اکرم میشود و وجودش نورانی به نور نبی اکرم میشود مسلمان آن کسی است که پرتو نبی اکرم در او تابیده و ذیل این نور حرکت میکند در شعاع نور نبی اکرم حرکت میکند. نبی اکرم وقتی آمدند در عالم در واقع یک دورانی با ایشان آغاز شد که این دوران نبی اکرم و عصر نبی اکرم است که این دوران هم در عالم ما است و هم در عالم ملکوت است که محیط نور نبی اکرم و عصر و دورانی است که با عبادت نبی اکرم.
شریعتی: یعنی عصر نبی اکرم به این معنا یک چیزی فراتر از این روزگار و دوران است.
حاج آقا میرباقری: بله یک زمانی است که شعاع نبی اکرم است فرع نبی اکرم است و حضرت مبدأ پیدایش او در عالم هستند. بلاء حضرت، امتحان حضرت، تحملی که حضرت کردند، فشاری را که حضرت تحمل کردند، آن تحمل بلاء حضرت تحمل نبوتی که کردند یک دوران جدیدی را در عالم شروع کرده که پرتو نبی اکرم است. حالا من این را با تشبیه باز میکنم. دیدهاید میگویند دوران چرخ یکی از دوران است مقصودشان چه است؟ میخواهند بگویند وقتی چرخ پیدا شد بشر توانست از این وسیله استفاده بکند بر حمل و نقل یا سایر ارتباطات در روابط اقتصادی بشر یک تحولی پیدا شد، نحوهی معیشتش عوض شد، نحوهی ارضاء نیازمندیهایش عوض شد. یک اتفاقی افتاد که این اتفاق در همهی زندگی بشر ساری شد یعنی یک دوران جدیدی شروع شد کمکم نیازهای بشر هم رشد کرد این چرخ روی نیازش روی ارضائش روی اخلاقش روی فرهنگش. میگویند یک چرخ پیدا شد بشر وقتی چرخ را پیدا کرد مسیر زندگی اش عوض شد یا فرض کنید وقتی مثلاً ابزار تولید تغییر میکند بر اساس بعضی مطالب ابزار تولید روابط اقتصادی را عوض میکند فرهنگ عوض میشود اصلاً زندگی عوض میشود، دوران دوران دیگری میشود اینهایی که دوران را بر اساس روابط تولیدی تعریف میکنند فرض کنید اگر شما دوران را بر اساس فرهنگها دسته بندی کردید عصر تجدد و عصر سنت این تقسیم بندی رایج الآن است، عصر تجدد عصری است که در واقع ایدئولوژی مدرنیته ایدئولوژی دوران مدرن تفکر دوران مدرن، فرهنگ اصلی دوران مدرن از طریق انقلاب علمی و انقلاب صنعتی همهی زندگی بشر را تحت تاثیر قرار داد. یعنی همهی زندگی بشر در سایهی آن فرهنگ، در سایهی آن ایدئولوژی، اقتصادش، سیاستش، فرهنگش همهی محاسبات و همه چیز پس میشود عصر مدرن عصر سنتی عصری است که یک فرهنگ دیگری بر زندگی بشر حاکم است و بشر یک گونهی دیگری زندگی میکند چطور طرفداران این تقسیم بندی میگویند یک دوران جدیدی است که به اصطلاح آغاز شده است عصر تجدد مبتنی بر یک تفکر و مبتنی بر یک فرهنگ و قبلش مبتنی بر یک ایدئولوژی و این دوران همهاش تجسد همان فرهنگ و ایدئولوژی است، و میگویند اگر که جامعهای بخواهد وارد دوران تجدد بشود باید همهی مناسباتش تغییر کند اقتصادش سیاستش فرهنگش ابزار زندگی اش همه باید عوض شوند محصولات زندگیاش ساختارهای اجتماعی همه تغییر کنند و قبل از آن هم تر از همه میگویند باید آدم آدم دیگری بشود میگویند اگر شما تکنولوژی مدرن را ببرید در جامعهی عقب افتاده به اصطلاح خودشان ما که این اصطلاحات را خیلی نمیتوانیم از آن دفاع بکنیم دیدهاید محققین اشکالات فراوانی به این اصطلاحات دارند ولی میگویند چطور اگر یک جامعه مثلاً فرض کنید جامعهای که از نظر آنها عقب افتاده است اگر تکنولوژی پیشرفته را بردید در آن کشور تکنولوژی مدرنترین کشورهای جهان را بردید در آن کشور میگویند توسعه در آن واقع نمیشود اصلی ترین رکن توسعه این است که بافت انسانی جامعه دگرگون شود فرهنگ زندگیاش اخلاق زندگیاش دانشاش روحیاتش همهی هویت انسانیاش تغییر بکند تغییر کند متناسب با ایدئولوژی مدرن یعنی متناسب با آن بیاندیشد اخلاقش با آن تغییر کند بشود اخلاقش به قول خودشان توسعه یافته عاطفه تغییر کند اگر انسان تغییر کرد توسعه واقع میشود، آن گاه از عصر سنت به عصر تجدد وارد میشویم و الا اگر آدمها عوض نشوند توسعه ای واقع نمی شود لذا ممکن است یک آدمی بر اساس این تفکر درون به اعتقاد خودشان پیشرفتهترین کشورها زندگی بکند اما سنتی ترین آدم عقب افتادهترین آدم متحجرترین آدم به اصطلاح آنها باشد یا آنهایی که فرهنگش مذهبی است یا قاطی فضای تجدد نمیشود در پیشرفته ترین کشورها هم زندگی بکند از نظر آنها یک آدم سنتی عقب افتاده است پس یک عصری است بر اساس ایدئولوژی شکل گرفته البته پرچمدارانی هم داشته است دیگر آن پرچمداران محور این عصر اند محور این دوراناند آدم اگر در این دوران زندگی کرد میشود آدم پیشرفته میشود، آدم متجدد اگر در آن دوران زندگی نمیکرد ولو به نظر زمانی هر دو در سال 2014 در این کشور زندگی میکنند هر دو در سال 1393 کنار هم زندگی میکنند، ولی یکی در عصر تجدد است و یکی در عصر سنت این چطور تفسیر میشود؟ پس عصر به معنی سال نیست دو فضا است که انسان در آن فضا زندگی میکند وقتی در آن فضا رفتی همهی هویتات تغییر میکند اخلاقت رفتارت آداب زندگی کردنت، آداب دوست یابیات، آداب اشتغالت، نوع خوردنت خوابیدنت همه تغییر میکند دیده اید گاهی فیلمهای طنزی که ساخته میشود که این دو دوران را مقایسه میکند همه چیزش با هم متفاوت است چطور شما دو تا عصر بر محور ایدئولوژی مدرن ترسیم میکنید بر محور پرچمداران این تجدد که اینها عصر جدیدی را ایجاد کردهاند که بشریت را وارد یک عصر جدید کردهاند، همهی مناسباتش تغییر کرد چطور بر اساس تفکرهای ضعیفتر آن جایی که روابط تولیدی و قبلش ابزار تولید تغییر میکند، شما میگویید جامعه و جهان دیگری ساخته میشود آدم با تفکر و اندیشهی دیگری ساخته میشود چطور میشود یک پیغمبری تحمل بکند نبوت را، بعد حقیقت علم الهی نبوت و معارف الهی و حقایق به وسیلهی او تجلی کند در عالم این خورشید بتابد عالم عالم دیگری نشود دوران دیگری شروع نشود این دوران ادامه پیدا میکند ممکن است گاهی در حجاب اولیاء طاغوت قرار بگیرد گاهی در حجاب «وَالَّذِينَ كَفَرُواْ أَوْلِيَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ» (بقره/257) ممکن است نبی اکرم که مشکات نور الهی است آیهی نور را در شأن ایشان نازل شده مثل نور الهی است، یک موقعی پرتو اش و نورش را آن مصداق آیهی «أَوْ كَظُلُمَاتٍ فِي بَحْرٍ لُّجِّيٍّ» (نور/40) دستگاه کفر یک حجابی بیندازد روی نور ایشان ولی این خورشید آخر این حجاب از آن برداشته میشود طلوع میکند میشود دورهی ظهور. دورهی ظهور امام زمان دورهی ظهور نبی اکرم است که این آیه را مکرر تقدیم کردیم که والشمس و الضحیها تا میرسد و النهار اذا جلها این نوری که این خورشید در آن تجلی میکند ظهور امام زمان است که خورشید نبی اکرم شمس نبی اکرم از وجود امام زمان تجلی میکند پرتوش عالم را روشن میکند ظهور یعنی این وقتی حضرت ظهور کرد همه چیز عالم دگرگون میشود.
شریعتی: یعنی در واقع عصر ظهور عصر تجلی نبی اکرم است.
حاج آقا میرباقری: بله عصر تجلی نبی اکرم در وجود امام زمان است والنهار اذا جلئها والیل اذا یغشیها این دولت باطل است که غشاء حجاب به ولایت امیرالمومنین شده است والنهار اذا تجلیها ظهور امام زمان است دولت باطل میرود ولایت امیرالمومنین تجلی میکند پس میشود عصر نبی اکرم و عصر امیرالمومنین که همان عصر نبی اکرم است چون امیرالمومنین جان نبی اکرماند، پس بنابراین عصر امام زمان همان عصر نبی اکرم است همان عصر امیرالمومنین است یک عصر است یک فضا است که فضائی است که در پرتو نبی اکرم و اهل بیتشان پیدا میشود که این فضا در آیهی نور تصویر شده است آیهی نور همین فضا را تصویر میکند الله نور السموات و الارض فضای نورانی است پرتو نور الهی در نبی اکرم شده متمثل شده به مثل نوره بعد این مثل کمشکوه که عرض کردم تفسیر شده آیه به اهل بیت تا نور علی نور یک فضای نورانی است که نورها بر فراض همدیگر طلوع میکند تا این انوار میآید فی بیوت عصر نبی اکرم همین خانه هاست بیوت نبی اکرم که بیت النور است عصر نبی اکرم است اگر کسی وارد این بیوت شد وارد عصر نبی اکرم شده خانههای گلی هم نیست در روایت دیدهاید این عصر خانههای گلی نیست خود امام بیت النور است محیط ولایت امام بیت النور است پس عصر نبی اکرم همان است که در آیهی نور توضیح داده شده است این عصر همه چیز در آن نورانی است عصر امنیت است عصر عدالت است عصر رفاه است عصر سعادت است عصر آزادی و کرامت انسان است عصر توحید است و همهی اینها فرع نبی اکرماند پرتو نبی اکرماند آنچه در عصر ظهور شما میبینید محقق میشود همه پرتو امام است لذا عدل به امام تعریف میشود، نور به امام تعریف میشود، حیات به امام تعریف میشود، امنیت و نعمت به امام تعریف میشود، رفاه به امام تعریف میشود، عصر نبی اکرم این است که نبی اکرم تحمل کرده است با معنی لغوی عصر هم میسازد عصر را این طور معنی کرده اند فشاری که شما وارد میکنید بر یک شیء برای مقصدی میوه را فشار میدهید آبش خارج شود عصارهاش را بگیرید آن بلائی که نبی اکرم تحمل کردند فشاری را که تحمل کردند سختی را که تحمل کردند برای این که حقیقت توحید را تجلی بدهند، عصر نبی اکرم با این آغاز میشود، این یک دوران است دوران نبی اکرم یک دوران این چنینی است که همه چیز تحت ولایت نبی اکرم است آنها میگویند عصر سنت و عصر تجدد، ما در مقابل عصر نبی اکرم چه داریم؟ عصر نبی اکرم مقابلش عصر اولیاء طاغوت است آنها هم دورانی دارند ممکن است آدمی در مدینه باشد سال دهم هجری ولی در عصر جاهلیت زنگی بکند، عصرش عصر جاهلیت است، که قرآن همان طور که برای عصر نبی اکرم آیهی نور را آورده برای عصر آنها هم آیهی ظلمات را آورده آنهایی که تحت ولایت کفار هستند همهی وجودشان «أَعْمَالُهُمْ كَسَرَابٍ بِقِیعَهٍ» (نور/39) اعمالش مثل سراب است او کظلمات آدمی ممکن است در این ظلمات زندگی بکند ممکن است در آیهی نور، ممکن است در جامعهی جاهلی زندگی بکند اما در عصر نبی اکرم زندگی بکند، ممکن است کسی در کاخ فرعون باشد اما در عصر موسی کلیم باشد مثل مومن آل فرعون ممکن است در خانهی حضرت نوح باشد در عصر کفار باشد در فضای کفر زندگی بکند مثل همسر حضرت نوح.
شریعتی: هر جا که باشی مهم نیست مهم این است که وارد این بیت نور شده باشی.
حاج آقا میرباقری: بله همسر فرعون در عصر موسی کلیم است در فضای نورانی موسی کلیم است در محیط ولایت موسی کلیم است اما از نظر تاریخی در کاخ فرعون است محیطش کاغ فرعون است همان سال هم دارد زندگی میکند پس این عصر این تاریخ بندی که ما میکنیم نیست کما این که عصر سنت و تجدد هم همین طور است میگویند این عصر سنتی این عصر تجدد دو کشور بغل هم هستند همه درسال 2014 دارند زندگی میکنند اما این را میگویند در عصر سنت این را در عصر تجدد چطور آنها دسته بندی میکنند قرآن هم یک دسته بندی دارد یک عصر نبی اکرم دارید یک عصر اولیاء طاغوت، یک عصر نور دارید یک عصر ظلمت این جا همه چیز نورانی است آن جا همه چیز ظلمانی است، آن جا همه چیز بردگی است در قرن 21 ام هم باشد بردگی مردن است بردگی نرمافزاری پیچیده است، کرامت نیست، عدالت نیست همهاش ظلم است جور است میبینیم دیگر. فرهنگها و مکاتب را ببینید در ادوار مختلف جنگ هایشان را ببینید جنگ اول و دوم جهانی را که میدانید چه کسانی راه انداختند؟ مدعیان تجدد. دعوا بر سر چه بود؟ بر سر دنیا. حاصلش چه بوده؟ میلیونها کشته و استفاده از بمب اتمی و ... چه شده؟ ان الانسان لفی خسر تا وارد عصر نبی اکرم و نور نشویم در فضای ظلمت همهاش خسارت است لذا آیه یک جور دیگر معنا میشود چون نبی اکرم آمدند ان الانسان لفی خسر همان طور که میگویید اگر انسان سرمایه نداشت اگر بازارها نبودند اگر نیاز به رشد نداشت اگر امکان رشد نداشت خسارتی نداشت حالا عرض میکنم اگر ولایت نبی اکرم نبود اگر این عصر نور نبود خسارتی نبود، اگر عصر ظهور نبود اگر در مقابل عصر باطل که دوران جاهلیت اولی و اُخری، جاهلیتی که از آن موقعی که آب برکهی گندیده میخوردند تا آن موقعی که آب آشامیدنی تصفیه شده میخورند، اگر این جاهلیت در مقابلش یک عصر نورانی نبود خسارت معنا نمیشد آدم میگفت آنها خاسرند اینها رابح، طرفداران سنت خاسرند طرفداران تجدد سود کرده اند برده اند اما اگر این دو تا عصر را دیدید میگویید این طور تقسیم نکن به سنت و تجدد بگو عصر جاهلیت و عصر نبی اکرم هر کسی در عصر جاهلیت است خاسر است هر کسی در عصر نبی اکرم است رابح است، میشود عصر بهشت و جهنم، عصر ظلمت و نور، عصر حیات طیبه و عصر موت، عصر دنیا و آخرت «وَمَا هَذِهِ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا لَهْوٌ وَلَعِبٌ وَإِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوَانُ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ» (عنکبوت /64) لذا دیدید حیات دنیا به ولایت ائمهی جور تعریف شده آخرت به ولایت نبی اکرم و اهل بیتشان این میشود عصر نبی اکرم، حضرت این صف بندی را کردند عصر جدیدی آغاز شده آنهایی که دنبال حضرت میروند رابح اند آنهایی که نمی روند خاسرند.
شریعتی: خیلی نکات خوبی را شنیدیم بسیار ممنون نکات بسیار لطیفی را شنیدم ان شاء الله برمی گردیم دعوت میکنم در بخش بعدی هم همراه ما باشید بدون درنگ میرویم به قرار روزانه مان برسیم صفحهی 161 مصحف شریف قرار روزانهی امروز ماست آیات 82 ام تا 87 ام سورهی مبارک اعراف در سمت خدای امروز تلاوت میشود ان شاء الله زندگیتان منور به نور قرآن باشد به برکت صلوات بر محمد و آل محمد
اللهم صل علی محمد و آل محمد
وَمَا كَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَن قَالُوا أَخْرِجُوهُم مِّن قَرْيَتِكُمْ إِنَّهُمْ أُنَاسٌ يَتَطَهَّرُونَ ﴿٨٢﴾ فَأَنجَيْنَاهُ وَأَهْلَهُ إِلَّا امْرَأَتَهُ كَانَتْ مِنَ الْغَابِرِينَ ﴿٨٣﴾ وَأَمْطَرْنَا عَلَيْهِم مَّطَرًا فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُجْرِمِينَ ﴿٨٤﴾ وَإِلَى مَدْيَنَ أَخَاهُمْ شُعَيْبًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ قَدْ جَاءَتْكُم بَيِّنَةٌ مِّن رَّبِّكُمْ فَأَوْفُوا الْكَيْلَ وَالْمِيزَانَ وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَلَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلَاحِهَا ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ ﴿٨٥﴾ وَلَا تَقْعُدُوا بِكُلِّ صِرَاطٍ تُوعِدُونَ وَتَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ مَنْ آمَنَ بِهِ وَتَبْغُونَهَا عِوَجًا وَاذْكُرُوا إِذْ كُنتُمْ قَلِيلًا فَكَثَّرَكُمْ وَانظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ ﴿٨٦﴾ وَإِن كَانَ طَائِفَةٌ مِّنكُمْ آمَنُوا بِالَّذِي أُرْسِلْتُ بِهِ وَطَائِفَةٌ لَّمْ يُؤْمِنُوا فَاصْبِرُوا حَتَّى يَحْكُمَ اللَّهُ بَيْنَنَا وَهُوَ خَيْرُ الْحَاكِمِينَ ﴿٨٧﴾
ترجمه:
وپاسخ قومش جز این نبود که به یکدیگر گفتند: اینان را از شهرتان بیرون کنید؛ زیرا مردمانی اند که همواره خود را پاک نشان می دهند (82) پس او و اهلش را نجات دادیم مگر همسرش که از باقی ماندگان [در میان کافران] بود (83) و بر آنان بارشی [بی نظیر از سنگ های آتشین] باراندیم، پس با تأمل بنگر که سرانجام گنهکاران چگونه بود؟ (84) و به سوی مردم مدین، برادرشان شعیب را [فرستادیم،] گفت: ای قوم من! خدا را بپرستید که شما را جز او معبودی نیست، یقیناً برهانی روشن از سوی پروردگارتان برای شما آمد، پس پیمانه و ترازو را تمام و کامل بدهید، و از اجناس و اموال و حقوق مردم مکاهید، و در زمین پس از اصلاح آن [به وسیله رسالت پیامبران] فساد مکنید، این [امور] برای شما بهتر است، اگر مؤمنید (85) و بر سر هر راهی منشینید که کسانی را که به خدا ایمان آورده اند [به مصادره اموال، شکنجه و باج خواهی] بترسانید، و از راه خدا بازدارید، و بخواهید آن را [با وسوسه و اغواگری] کج نشان دهید؛ و به یاد آوردید زمانی که جمعیت اندکی بودید، ولی [پروردگارتان] شما را فزونی داد، و با تأمل بنگرید که سرانجام مفسدین و تبهکاران چگونه بود؟ (86) و اگر گروهی از شما به آیینی که من به آن فرستاده شده ام، ایمان آوردند و گروهی ایمان نیاوردند، پس [شما مؤمنان] شکیبایی ورزید تا خدا میان ما داوری کند، که او بهترین داوران است (87).
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
شریعتی: ان شاء الله زندگی همه مان منور به نور قرآن نباشد، نکات پایانی حاج آقا میرباقری را در مورد تفسیر سورهی عصر میشنویم.
حاج آقا میرباقری: بسم الله الرحمن الرحیم عرض کردیم که ما دو تا عصر داریم، به جای عصر سنت و تجدد و عصر کشاورزی و صنعت و فراصنعت و عصر مفرغ و چرخ و اینها، ما دو عصر در عالم داریم یک عصر نورانی و یک عصر ظلمانی، عصر نبی اکرم که هر پیغمبری میآید یک دورانی با او شروع میشود، فرهنگ رشد میکند، معارف رشد میکند، و همهی عصر انبیاء پرتو عصر نبی اکرم است آن عصری است که همهی تاریخ را میپوشاند حتی عصر نبی اکرم در دورهی رجعت هم است، در ظهور هم است حتی در برزخ و قیامت هم است بهشت ما هم پرتو نبی اکرم است عصر هم مال اوست و ذیل ولایت نبی اکرم در بهشت زندگی میکنیم.
شریعتی: درجات بهشت همان مراتب وجودی نبی اکرم است.
حاج آقا میرباقری: بله پس این یک نکته پس عصر نبی اکرم مقابلش هم عصر اولیاء طاغوت است، عصر ظلمانی است، یکی عصر حیات طیبه است عصر نور است، قوانینش قوانین نورانی است، روابطش نورانی است قوایش قوای عالم ملائکه است همکاران ما در این عالم ملائکه هستند، آن طرف هم قوای شیطانی و اجنه و شیاطین قوای آن عالماند دستگاه باطل از این قوا استفاده میکند دستگاه نبی اکرم از قوای ملائکه استفاده میکند، حالا اگر این دو عصر تعریف شد ورود به عصر نبی اکرم اقتضائاتی دارد الا الذین آمنوا، آنهایی که ایمان میآورند یعنی وارد عصر نبی اکرم میشوند این فقط دیگر ایمان به توحید بریده از ولایت و نبوت نیست، کسی که نبی اکرم را قبول ندارد وارد عصر نبی اکرم نمی تواند بشود، نمیتواند موحد شود این را مکرر عرض کردیم توحید از طریق ایشان در عالم منتشر میشود کسی بگوید من میخواهم توحید را مستقیم از خدای متعال بگیرم خدای متعال به او عطا نمیکند، نه این که نمی تواند تعبیر امیرالمومنین علیه السلام در کافی نقل شده فرمود «لَوْ شَاءَ لَعَرّفَ الْعِبَادَ نَفْسَه» اگر میخواست میتوانست مستقیم خودش را معرفی کند عاجز نبود و لکن جعلنا بر اساس حکمت خودش واسطه قرار داده است توحید را از طریق نبی اکرم و اهل بیتشان در عالم منتشر میکند اگر کسی میخواهد به توحید برسد باید وارد محیط ولایت نبی اکرم شود، وارد عصر نبی اکرم شود، وارد فضای ولایت نبی اکرم پرتو نبی اکرم شود، اگر وارد این فضا شد نورانی میشود بنابراین ورود به عصر نبی اکرم اقتضائاتی دارد همه کس نمی تواند وارد شود باید ایمان بیاورد ایمان بالله ایمان به نبی اکرم ایمان ادامهی نبی اکرم، خلافت نبی اکرم، این یک باید اهل اعمال صالحه باشد عمل صالح عملی است که ذیل ولایت نبی اکرم اتفاق میافتد ذیل ولایت اهل بیت اتفاق میافتد این که کسی بگوید نماز میخوانم کاری با پیغمبر ندارم عمل صالح نیست همان نمازی است که ابلیس به خدا گفت من میخوانم ولی بر آدم سجده نمی کنم این نماز عمل صالح نیست عملی که دنبال آدم اتفاق میافتد یعنی دنبال خلیفه الله اگر رفتی او شد امام جماعت به او اقتداء کردی نمازت میشود عمل صالح و الا گفتی او برای خودش نماز میخواند و من هم یک نماز دیگر فرادی برای خودم این طرف میخوانم این نماز دیگر عمل صالح نیست. پس عملوا الصالحات عمل متناسب با توحید و ولایت نبی اکرم و اهل بیت است عملی که این در آن نیست عمل صالح نیست، بعد از این ما اگر بخواهیم برسیم متناسب با ولایت نبی اکرم حالا باید حول ولایت نبی اکرم عبادت جمعی بکنیم، شاید در جلسه ای تقدیم کردم محضرتان به عنوان احتمال عرض میکنم ما باید حول اماممان جامعه درست کنیم، و آن وقت ما اگر بخواهیم به آن چه نبی اکرم آورده برسیم، همین طور که ایشان عبادت کرده تحمل کرده، اللهم صلی علی محمد کما حمل وحیک تحمل وحی را احدی نمی توانست آن وحی را تحمل بکند تحمل کرده آن نور عظیمی را که از عالم بالا میآمده و آرام آرام پرتوش را به ما میتاباند ما هم اگر بخواهیم وارد محیط نبی اکرم بشویم باید تحمل کنیم «إِنَّ أَمْرَنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ» باید بلاکش شویم این همان ادامهی بلای نبی اکرم است، یک پرتوش را هم ما باید ببریم، این میشود عصر ما آن فشاری که ما باید تحمل بکنیم، اگر تحمل کردید وارد عصر نبی اکرم میشوید اگر تحمل نکردید از نبی اکرم محرومید، پس مومنین بلاء را تحمل میکنند و بعد میدانید مقابل این دستگاه دستگاه باطل است، دستگاه باطل تمام وجود تلاش میکند که کسی وارد فضای نبی اکرم نشود «لأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِيمَ» (اعراف/16) همهی قوایش را به کار میگیرد که کسی وارد صراط مستقیم که محیط ولایت نبی اکرم و اهل بیت است، عصر نبی اکرم است پرتو نبی اکرم است نشود، جنگ خیلی جدی میشود این میشود جهاد اکبر این که میزنیم و میکشیم جهاد اصغر است، جهاد اکبر این است که یک جنگی در باطن است شما هم در جنگ باطن حاضرید، جنگ باطنی بین نبی اکرم و ابلیش است، شما در این جنگ باطن باید تلاش کنید بروید وارد فضای ولایت نبی اکرم شوید، جنگ عقل و جهل است، باید وارد فضای نورانی عقل شوید لذا این فضا فضای دشواری است تحمل میخواهد صبر میخواهد استقامت میخواهد و آن وقت حول این امام و نبی اکرم اگر ما میخواهیم جامعه پردازی بکنیم جامعه پردازی حول نبی اکرم و جامعه درست کردن احتیاج دارد به این که ما دست به دست همدیگر بدهیم در واقع یک روح شویم یک پیکرهی بزرگ درست کنیم، هم دیگر را توصیه کنیم به صبر توصیه کنیم به حق. حق چیست؟ همین حقیقت نبی اکرم است
شریعتی: صبر چیست؟
حاج آقا میرباقری: صبر هم پایداری در محیط ولایت آنها است، البته اینها را در جای خودشان باید بگوییم صبر هم گاهی به نبی اکرم و اهل بیت تفسیر شده است، استعینوا بالصبر والصلوه و انها لکبیره صبر وجود مقدس نبی اکرم خود کلمهی صبر حقیقت استقامت را ایشان کرده است ما باید پرتویی از استقامت ایشان در این راه را از ایشان بگیریم صبر ما قائم به صبر نبی اکرم است اگر ایشان استقامت نمی کرد بقیه نه استقامت میکردند و نه استقامتشان فایده داشت پرتویی از استقامت نبی اکرم در مسیر توحید باید در وجود ما بیفتد تا ما صابر شویم صبر از جنود و لشکریان نبی اکرم است در حدیث عقل و جهل، یک شعاعی از آن باید بیفتد پس اگر ما بخواهیم وادی ولایت نبی اکرم را طی کنیم و وارد ولایت نبی اکرم و اهل بیت شویم، باید اهل تحمل باشیم اهل صبر باشیم، یک پرتویی از آن صبر در وجود ما بیفتد ما باید همدیگر را توصیه کنیم به حق و صبر و پایداری در راه کلمهی توحید.
شریعتی: در واقع قسم به دورانی که در ذیل نبی اکرم شکل گرفته است ان الانسان لفی خسر جزء نبی اکرم و اهل بیت.
حاج آقا میرباقری: در هر جاهلیت اولی باشید یا اخری طفل باشید یا مسن یا در دوران کهولت و جوانی به سر ببرند اینها چیزی را عوض نمیکند، این تغییر دورآنها خسارت انسان جبران نمی کند عصر نبی اکرم است و عصر ظلمت عصر جاهلیت است و عصر اسلام اگر وارد عصر اسلام شدید که ان الدین عند الله الاسلام این اسلام پرتو نبی اکرم است همهی انبیاء جلوه ای از او را برده اند اگر وارد این عصر شدید خسارت نکردید ورود به این عصر الزاماتی دارد ایمان میخواهد، عمل صالح میخواهد تواصی بالحق میخواهد تواصی بالصبر هم میخواهد چرا؟ به خاطر این که درگیری است میدان درگیری است عصر درگیری بین نبی اکرم و اولیاء طاغوت است «وَكَذلِكَ جَعَلنا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَياطينَ الإِنسِ وَالجِنِّ» (انعام/112)، درگیری است اما در این میدان ما اگر بخواهیم ذیل نبی اکرم بخصوص بخواهیم ذیل نبی اکرم عبادت جمعی کنیم، جامعه پردازی کنیم، پرستش اجتماعی بکنیم احتیاج به استقامت و پایداری و تواصی و توصیهی مستمر به حق و صبر است. این به نظر من شاید بشود این طور معنا کرد که کلید فهم آیه عصر است و ورود به این عصر اقتضائاتی دارد. یک موقع آدم میخواهد فردی وارد شود یک موقع میخواهد جامعه پردازی کند حیات اجتماعی درست کند، کما این که انسان وقتی به قول آقایان مثلاً چرخ پیدا میشود زندگی اجتماعیاش را حول این ابزار جدید میسازد، توسعهی تکنولوژی پیدا میشود زندگی جدیدیش را حول توسعهی تکنولوژی شکل میشود وقتی هم میخواهد وارد عصر نبی اکرم بشود حیات اجتماعی حول نبی اکرم باید درست کنیم، این غیر از استقامت فردی استقامت جمعی میخواهد، همه باید به هم دیگر استقامت بدهیم.
شریعتی: که چه بشود؟ که برسیم به عصر ظهور؟
حاج آقا میرباقری: که بتوانیم وارد عصر نبی اکرم شویم این عصر در دورهی ظهور به کمال خودش میرسد و تا قیامت هم ادامه پیدا میکند، حیاتمان ذیل عصر نبی اکرم بشود برای این که خاسر نباشیم برای این که به توحید برسیم حاصلش یک کلمه است درک توحید از طریق عصر نبی اکرم است، وقتی انسان به توحید رسید به همه چیز رسیده است به امنیت عدالت، آزادی، کرامت، رفاه همه چیز ذیل توحید است، بتها که چیزی ندارند به ما بدهند. پس عصر بتپرستی است و عصر توحید. عصر نبی اکرم عصر توحید است ورود به عصر توحید ایمان میخواهد عمل متناسب میخواهد جامعه پردازی و توصیه و همکاری اجتماعی و کار و هم کار میخواهد، توصیهی جمعی میخواهد این غیر از صبر فردی است این توصیه گاهی همهی زندگی اش میشود توصیه، یعنی همهی زندگی اش دیگران را دعوت میکند، کما این که دعوت به خدا فقط با قول نیست دعوت به توحید. با عملمان گاهی دعوت میکنیم، به توحید تواصی هم همین طور است همهی اعمالمان یک استقامت جمعی ایجاد میکند. فرمانده ای که استقامت میکند استقامت عملی اش توصیهی زیر دستانش به استقامت است، اگر فرمانده سست شد دیگر هر چه هم در زبان بگوید صبر بکنید فایده ندارد باید همهی وجود ما بشود استقامت در راه و توصیهی جمعی تا یک جامعه حول امام شکل بگیرد و جمعی وارد عصر نبی اکرم و عصر ظهور شویم. یکی دو روایت را سریع بخوانم. روایت مرحوم صدوق است که در کمال الدین نقل کرده اند والعصر ان الانسان لفی خسر فقال علیه السلام امام صادق فرمودند العصر عصر خروج القائم علیه السلام ان الانسان لفی خسر یعنی همه غیر از یک دسته الا الذین آمنوا بآیاتنا آیات میدانید آیات الله ائمه اند همهی آیات محور آیات اهل بیت اند و عموا الصالحات یعنی بمواسات الاخوان عمل صالح یعنی این است که شما با برادر دینی خودت مواسات بکنی این است که جامعهی مومن را شکل میدهد و تواصو بالحق یعنی بالامامة توصوا بالصبر یعنی در دوران سختی هم دیگر را دعوت میکنند، روایت دوم این را هم از امام صادق علیه السلام نقل کردهاند فرمود خدای متعال اهل صفه، برگزیدگان خودش را استثناء کرده، گفته همه در خسارت اند الا برگزیدههای من برگزیدهها چه کسانی اند؟ ان الانسان لفی الخسر الا الذین آمنوا بولایه امیرالمومنین علی علیه السلام و عملوا الصالحات، یعنی فرائض را انجام میدهند که فروع توحید است، فروع ولایت است و تواصوا بالحق یعنی توصیه به ولایت نبی اکرم و اهل بیت میکنند و تواصوا بالصبر یعنی ذریهی خودشان و کسانی که بعد از خودشان میآیند توصیه میکنند به صبر بر ولایت نبی اکرم و اهل بیت دیگران را بعدیها را نه فقط خودشان را نسل خودشان را نسلهای بعدی را هم دعوت به استقامت میکنند، اعم از دعوت زبانی و دعوت عملی است لذا رابطهی این سوره با سورهی کافرون هم معلوم شد، حضرت صف بندی کردند ذیل این صف بندی دو عصر شکل گرفته عصر نور و ظلمت عصر انبیاء و فراعنه عصر ملائکه و شیاطین انسان وقتی از خسارت رها میشود که در عصر انبیاء باشد در عالم ملائکه باشد در عالم نور باشد و الا هر دوره ای از ادوار عمرش یا هر دوره ای از دوران حیاتهای اجتماعی بشر این خسارت را جبران نمی کند.