پنجشنبه 1 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

 

 كارشناس:حجت الاسلام والمسلمين میرباقری

تاريخ پخش: 93/05/25

 بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین

دل شیخ نشابور، دل پیر هرات است * * * دل نور محمد عطر صلوات است

دل گفتم و این دل سجاده‌ی مکه است * * * تسبیح مدینه است مهر عتبات است

در بارش خنجر دل تازه کن و روح * * * لب تشنه­تر از دل چشمان فرات است

هوهو زدن دل عشق است و جنون است * * * حق حق زدن روح صوم است و صلاه است

شعر از سر من دست برداشته اما * * * بالای سرم باز ابر کلمات است

پایان من و دل آغاز شگفتی است * * * می‌میرم و مرگم در قید حیات است

 


شریعتی: سلام می‌گویم به همه‌ی بینندگان خوبمان خانم‌ها و آقایان خیلی خوش آمدید به سمت خدای امروز ما آرزو می‌کنم در هر کجا که هستید تنتان سالم باشد و قلبتان سلیم و خداوند متعال پشت و پناهتان خیلی خوشحالیم که در آغازین روز هفته با یک سمت خدایی دیگر مهمان خانه‌های نورانی شما هستیم. افتخار این را داریم که در استدیو سمت خدا میزبان حاج آقای میرباقری عزیز و دوست داشتنی باشیم. سلام علیکم و رحمت الله خیلی خوش آمدید.

حاج آقا میرباقری: علیکم السلام و رحمت الله خدمت شما و همکاران عزیز و بینندگان ارجمند عرض ادب و احترام دارم.

شریعتی: دوستان خوب ما مثل من مشتاق‌اند و منتظرند که بحث امروز را حاج آقا میرباقری عزیز را بشنوند، که در جلسات گذشته و هفته‌های اخیر تفسیر سوره‌ی مبارکه‌ی عصر را برای ما بیان کردند نکات خیلی خوبی را شنیدیم الحمدلله خیلی هم استقبال شد نکات لطیف سوره‌ی مبارکه‌ی عصر در این جلسه ان‌شاء الله قرار است که به نکات لطیف سوره‌ی مبارکه‌ی تکاثر بپردازند، تا قبل از این که وارد سوره‌ی تکاثر شویم و تفسیر آن حاج آقا فرمودند که یکی دو نکته از سوره‌ی عصر باقی مانده که ان‌شاء الله بشنویم و بعد تفسیر سوره‌ی مبارک تکاثر را به اتفاق گوش کنیم.

حاج آقا میرباقری: بسم الله الرحمن الرحیم الحمدالله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین و العنه علی اعدائهم اجمعین، در جلسات گذشته اشاره کردم که عصر در روایات هم به دوران نبی اکرم و زمان ظهور اسلام عصر نبی اکرم تفسیر شده و هم به عصر ظهور امام زمان ارواحنا فداه که این دو عصر به هم پیوسته هستند و حقیقتاً عصر نبی اکرم در دوران پایانی خلافت ایشان که عصر ظهور است تجلی کامل می‌کند یک نکته‌ای را من راجع به عصر ظهور که عرض کردم در روایت کمال الدین مرحوم صدوق این عصر به عصر ظهور حضرت بقیه الله ارواحنا فداه تفسیر شده عرض بکنم و آن این است که می‌دانیم آن دوران دورانی است با یک شاخصه‌هایی که در روایات آمده است فرض کنید آن دوران، دوران ظهور عدالت است یعنی عدل در آن دوره در کل زمین محقق می‌شود و این هم را همه‌ی عزیزان می‌دانند که این عدل عدل خصوص عدل اقتصادی نیست و یکی از ابعادش عدالت اقتصادی است عدالت اقتصادی اش هم عدالت مکتب رفاهی یا مکتب سوسیالیسم نیست عدالت‌شان امام عصر علیه السلام است و عرض کردم مهم ترین نکته‌ی عدالت این است که در آن دوره انسان‌ها به نقطه‌ی عدل می‌رسند و نقطه‌ی توحید و اخلاص می‌رسند و الا دیده­اید در علم اخلاق می‌رسند نفس باید در نقطه‌ی اعتدال برسد آن عدالت نفسانی که کمال نفس انسان است در رسیدن به حقیقت توحید هم است او محقق می‌شود. حقیقتاً وقتی ولایت حضرت در وجود انسان‌ها جاری می‌شود عدالت در وجودشان اول محقق می‌شود می‌شود وجود عادل هست بعد جهان بیرون می‌شود جهان عدل این عدالت هم اعم از عدالت فرهنگی و سیاسی و اقتصادی است عدالت در ثروت و قدرت و اطلاع و همه‌ی این‌ها به عدالت می‌رسد جهان. هم عدالت اجتماعی محقق می‌شود هم عدالت روانی هم عدالت در تکوین، نه صرفاً توزیع عادلانه‌ی ثروت، آن هم با تعریف سوسیالیستی و سرمایه داری نیست چیزی بسیار فراتر از این هاست لذا ابزارش هم این‌ها نیست تکنولوژی اش هم این‌ها نیست ولی عنایت بکنید این شاخص نکته‌ی اول شاخص دوم حیات است «اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یُحْیِی الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا» (حدید/17) که مرحله‌ی حیات طیبه و رحمت الهی در زمین می‌دمد و زنده می‌شود زمین و اهلش زنده می‌شوند این‌ها را چون مکرر تقدیم کرده‌ام دیگر نمی‌خواهم به تفصیل عرض بکنم فقط اشاره می‌کنم برای این که یک نکته‌ای مربوط به سوره را عرض بکنم. یا فرض بکنید زمین نورانی می‌شود «وَأَشْرَقَتِ الأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا» (زمر/69) که در روایت تفسیر شده به دوره‌ی ظهور البته ظاهرش راجع به قیامت است و این منافاتی هم ندارد هم ناظر به ظهور است هم ناظر به قیامت، زمین با نور پروردگارش که امام نور رب است روشن می‌شود. یا فرض کنید دوره‌ی ظهور رفاه است و نعمت‌ها جاری می‌شوند زمین برکاتش را بیرون می‌دهد آسمان برکاتش را نازل می‌کند «وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُواْ وَاتَّقَواْ لَفَتَحْنَا عَلَيْهِم بَرَكَاتٍ مِّنَ السَّمَاء وَالأَرْضِ» (اعراف/69) یعنی درهای رحمت الهی از آسمان و زمین به رویشان باز می‌شود یک ابوابی که قبلاً بسته بود یک فضای جدیدی برایشان درست می‌شود که آن فضا قبلاً بسته بود یک عوالم دیگری برایشان گشوده می‌شود. یا فرض کنید به امنیت می‌رسد بشر دیده­اید که امنیت اجتماعی، امنیت روانی، امنیت نسبت به حتی حوادث طبیعی یعنی حوادث طبیعی هم دیگر انسان‌ها را به این کیفیت تهدید نمی‌کنند، در یک جهان مثل این که در بهشت حوادث طبیعی آدم را تهدید نمی‌کنند همه چیز بر وفق مراد است دوره‌ی ظهور هم این طور است حوادث طبیعی به این کیفیت بشر را تهدید نمی‌کند، شاخص‌هایی که شما برای عصر ظهور می‌گویید اولاً باید درست تفسیر شود، نزاع ما با توسعه‌ی غربی بر سر تعریف همین مفاهیم کلیدی حیات است یعنی مثلاً مفهوم حیات، عدل، رفاه، امنیت، آزادی نه این که این‌ها در آن دوره نیست اصلاً در آن دوره محقق می‌شود در تعریف این مفاهیم کلیدی ما با هم اختلاف داریم، نکته‌ای که می‌خواستم عرض کنم این است همه‌ی این شئونی که در عصر ظهور تفسیر می‌شود در معارف ما به خود امام تعریف می‌شود، اگر عدالت در زمین محقق می‌شود «تَمَّتْ کَلِمَةُ رَبِّکَ صِدْقاً وَ عَدْلاً» (انعام/115) کلمه‌ی عدل الهی خود امام است که در روایات دیده­اید امام وقتی به دنیا می‌آید در پیشانی ایشان نوشته می‌شود این آیه‌ی شریفه تمت کلمة ربک صدقاً و عدلا کلمه‌ی تامه‌ی خداست کلمه‌ی عدل خود امام است وقتی ولایت امام محقق شد عدالت محقق می‌شود، عدالت امر متکثری نیست اصلش خود امام است یا حیات به خود امام برمی گردد امام کلمه حیات و روح و سرچشمه‌ی حیات است «وَ أَحْيِ‏ بِهِ الْقُلُوبَ الْمَيْهَ» قلوب با امام زنده می‌شوند ربیع الانام یا اگر فرض کنید رفاه محقق می‌شود نعمت ولایت امام است وقتی فضای نعمت فضای جامعه شد فضای ولایت امام فضای نعیم است همه‌ی نعمت‌ها ذیل امام تعریف می‌شوند و تسئلن یومئذ عن النعیم که بعدا می‌خوانیم یعنی همین وجود امام ولایت امام نعیم است بنابراین اگر نعمتی است ذیل امام است اگر عدالتی است ذیل امام است اگر حیات است اگر نور است «وَأَشْرَقَتِ الأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا» (زمر/69) فرمود نور رب نور امام است امام کلمه‌ی نور است «اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ نَبِیِّ رَحْمَتِكَ وَ كَلِمَهِ نُورِكَ» پس کلمه‌ی نور می‌شود امام و نبی اکرم و اهل بیتشان هستند اگر امنیت است «ولایه علی بن ابیطالب حِصْنی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنی اَمِنَ مِنْ عَذابی» پس همه‌ی حقایق عصر ظهور نازله‌ی امام است پس بنابراین عصر امام با همه‌ی شاخص­هایش فرع امام است این است که به امام می‌گوییم امام عصر امام آن دوران است دوران ذیل امام تعریف می‌شود زمامش در دست امام است.

شریعتی: تجلی شئون حضرت است.

حاج آقا میرباقری: بله منتها حضرت را چه می‌بینیم؟ اگر حضرت را فقط همین جسم فیزیکی می‌بینیم که این جسم امام هم فوق العاده است اگر در جای خودش این را می‌بینیم بله نمی‌شود خیلی پذیرفت اما اگر امام یک حقیقتی است لباس‌هایی پوشیده در عوالمی خلق شده در لباس بشر هم خلق شده هم اکنون که در لباس بشر خلق شده خلقت‌های دیگرش هم است مثل قرآن، قرآن وقتی نازل می‌شود در عوالم مختلف در هر عالمی لباس آن عالم را می‌پوشد تا می‌آید در این دنیا تبدیل می‌شود به کلمات و آواها، و الا درجات بهشت درجات آیات قرآن است این یعنی چه؟ قرآن شفاعت در قیامت می‌کند تمثل پیدا می‌کند تطور صورت‌های مختلفی به خود می‌گیرد اگر قرآن صرفاً آوا باشد که این خصوصیات را ندارد پس یکی از منازل خلق قرآن این است که در قالب کلمات و آوا‌ها آفریده شده است، بنابراین ببینید عصر امام، عصر ظهور اگر گفته شده والعصر فرع بر خود امام است لذا امام امام عصر است

شریعتی: یعنی در واقع شما می‌خواهید بفرمایید که اگر امام را همین جسم ظاهری دیدیم که اگر چه این هم خیلی بزرگ است این نمی‌تواند دوران­ساز باشد ولی اگر شئون حضرت را توجه کردیم دقت کردیم می‌توانیم دوران سازی کنیم.

حاج آقا میرباقری: دوران ذیل حضرت تعریف می‌شود حضرت کلمه‌ی تامه‌ی خداست اسم اعظم الهی است همه‌ی حقایق ذیل ایشان تعریف می‌شود لذا عنایت بکنید این دوران اگر ما در آن وارد شدیم همه چیزمان متحول می‌شود رابطه مان با خدای متعال از این مسیر واقع می‌شود ارتباط خودمان با همدیگر از این مسیر واقع می‌شود ارتباطمان با جهان از این مسیر واقع می‌شود دیده اید مثلا می‌گویند ما ابزار می‌سازیم برای ارتباط با جهان، بشر وقتی می‌خواهد با جهان ارتباط برقرار کند ابزار می‌سازد فرض کنید ابزار کشاورزی می‌سازد برای تولیدات کشاورزی بیل می‌سازد گاو آهن می‌سازد تبدیل می‌شود به تراکتور و کمباین و تکنولوژی مدرن، می‌گویند این رابطه‌ی انسان با جهان که از طریق ابزار واقع می‌شود که روابط اجتماعی تبدیل می‌شود به این ابزار که جهان با آن ارتباط برقرار می‌کند می‌گویند دوران­ساز است ابزار ارتباط ما با جهان دوران ساز است یعنی دوران مثلا گاو آهن یک روابط اقتصادی خاصی حولش شکل می‌گیرد و روابط اجتماعی. این ارتباط ما با جهان که بعد در ارتباط ابزاری تولید می‌کنیم، تکنولوژی‌ای تولید می‌کنیم ابزار ارتباط ما با جهان است. ابزار ارتباطات اجتماعی هم داریم با هم دیگر رابطه برقرار می‌کنیم با جهان هم رابطه برقرار می‌کنیم انسان با خودش هم ارتباط برقرار می‌کند ما نفسمان را که تهذیب می‌کنیم این ارتباط با خود است فکرمان را که تهذیب می‌کنیم ارتباط با خودمان است همه‌ی روابطی که ما با خودمان با دیگران با جهان برقرار می‌کنیم و ارتباطی که جهان با ما برقرار می‌کند فرض کنید شما از طریق ابزار تولید یک محصولی تولید می‌کنید این محصول را مصرف می‌کنید آدم لذتی می‌برد فرض کنید میوه‌ی شیرین تولید می‌شود آدم لذت می‌برد ذائقه­اش، این می‌شود ارتباط جهان با ما یک تاثیری روی ذائقه‌ی ما می‌گذارد همه‌ی این‌هایی که می‌بینید ذیل امام تعریف می‌شود لذا ما دو جهان داریم جهان نور جهان ظلمت یعنی اصل ارتباط ارتباط با خداست، چطور شما می‌گویید من با طبیعت ارتباط برقرار می‌کنم از طریق ابزار. ابزار ارتباط من با طبیعت که عوض می‌شود یک دوران جدیدی شروع می‌شود، یعنی وقتی بیل تبدیل شد به گاو آهن ظرفیت تولید می‌رود بالا روابط اجتماعی تغییر می‌کند، حالا ارتباط ما با حضرت حق چطور برقرار می‌شود؟ ما یا استکبار می‌کنیم یا ایمان می‌آوریم آن وقت دو جهان پیش روی ما قرار می‌گیرد جهان نور و جهان ظلمت. آیة الکرسی را بخوانم آیه‌ی اول تفسیر از توحید است « اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلَا نَوْمٌ لَّهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ» (بقره/255)، وسع الکرسیه سموات مستقر است فرماندهی او همه‌ی کائنات را در بر گرفته است «يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلاَ يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَلاَ يَؤُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ» (بقره/255) این توحید است این خداست این اله ما است بخواهیم یا نخواهیم اله هستی او است الله لا اله الا هو هیچ الهی جز او نیست همه هم فقیرند متعلق‌اند منتها شما را مجبور نکردیم که اولوهیت او را قبول کنید بخواهید یا نخواهید الهتان است اما به شما اختیار داده ایم می‌توانید از این اولوهیت خارج شوید رشد و غی هم که مسیر پذیرش اولوهیت و توحید و کفر است روشن شده است ما راه را روشن کرده­ایم شما هم مجبورتان نکرده­ایم در باطن هم آدم‌ها آزاد اند، اما اگر می‌خواهید بیایید سمت خدا و این اولوهیت را قبول کنید فمن یکفر بالطاغوت اول باید کفر به طاغوت بورزید که طاغوت آن کسی است که طغیان علی الله کرده و دیگران را هم دعوت به طغیان می‌کند اگر او دعوت نمی‌کرد امواجش سراغ ما نمی‌آمد کفر به او لازم نبود او استکبار کرده ما را هم به محیط استکبار خودش دعوت می‌کند اگر می‌خواهید وارد فضای توحید شوید «فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِن بِاللّهِ» (بقره/256) کفر به طاغوت بورزید ایمان بالله بیاورید راهتان باز می‌شود وقتی این طور شد «اللّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُواْ» خدای متعال ولایت شما را به دست می‌گیرد «يُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّوُرِ» جهان نور به روی ما گشوده می‌شود سیرمان در نور است این که الْمُؤْمِنُ يَتَقَلَّبُ فِي خَمْسَةٍ مِنَ النُّورِ همه‌ی گشت و گذارش در عالم نور همین است، این نوری که خدای متعال مومن را وارد آن نور می‌کند چه است؟ یخرجهم من الظلمات الی النور آن همان نوری است که در آیه‌ی نور توضیح داده است الله نور السموات والارض مثل نوره که مکرر عرض کرده­ایم مثل نور نبی اکرم است تا جریان نور، نور علی نور انوار اهل بیت نبی اکرم است تا فی بیوت اذن الله خدای متعال آدم را وارد وادی نور می‌کند وارد این بیوت نور می‌کند آرام آرام آدم را سیر می‌دهد به سرچشمه‌ی نور که مثل نور و نبی اکرم است لذا در روایت ذیل همین آیه سوره‌ی مبارکه‌ی بقره آمده يُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّوُرِ، النُّور هُنا آل مُحمَّد صلوات الله علیهم اجمعین بنابراین خدای متعال اگر کسی توحید را قبول کرد که مقدمه‌ی توحید هم اعراض از ولایت اولیاء طاغوت است وارد بیت نور خواهد شد چه کسی او را وارد می‌کند؟ الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور این نور همان نوری است که در آیه‌ی نور توضیح داده شده است حالا اگر کسی این توحید را قبول نکرد که می‌تواند قبول نکند به ما اختیار داده‌اند که کفر بورزیم به اولوهیت خدای متعال آن وقت هر چه می‌بینیم غیر خدا را در عالم می‌بینیم حجاب برایمان پیدا می‌شود اگر این را قبول کردید چه می‌شود؟ به صورت جزیره‌ای در عالم زندگی می‌کند عالم کافر نه والذین کفروا همان اولیاء طاغوتی که باید به آن‌ها کفر می‌روزید اگر به آن‌ها کفر نورزید به حضرت حق کفر ورزید ولایت آن‌ها بر او جاری می‌شود در واقع وارد وادی دیگر خواهد شد یخرجونهم من النور الی الظلمات این وادی ظلمات تا قیامت است پس جهان ما بر اساس نوع ارتباطمان با خدای متعال یا جهان نورانی است یا جهان ظلمانی. جهان نورانی جهان نبی اکرم و اهل بیت است جهان انبیاء است عصر نبی اکرم است عصر دینداری است، عصر توحید است، عصر معرفت است، عصر بندگی، عصر شهود حق، عصر محبت الله است، عصر ظهور هم همین است تجلی همین است اگر هم نپذیریم فضای ظلمانی فضای جهل است لذا ما دو دوران داریم دوران اسلام دوران جاهلیت دوران اسلام دوران نبی اکرم و اهل بیت است لذا من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیة هم حیاتش در فضای عصر جهالت است هم موتش موت جهالت است برزخش هم برزخ جهالت است چرا؟ چون یخرجونهم من النور این وادی ظلمات است الی الظلمات اولئک اصحاب النار تا قیامت در این وادی ظلمات است

شریعتی: این وادی ظلمات کسانی که در آن وادی ساکن می‌شوند و موارد می‌شوند همان‌هایی هستند که ان الانسان لفی خسر.

حاج آقا میرباقری: بله این خسر یعنی چه؟ پس حالا با هم دیگر رابطه برقرار می‌کنیم ارتباطات ما با همدیگر که قوانین برایش داریم قوانین مدنی قوانین حقوقی داریم، رابطه‌ی همسر با همسر، همسایه با همسایه قانون دارد این قوانین مدنی که جعل می‌کنیم قوانین ارتباط انسان‌ها با همدیگر است یا قوانین بین المللی که جعل می‌شود قوانین ارتباط ملت‌ها با همدیگر است دولت‌ها با همدیگر یا حقوق اساسی که جعل می‌کنیم رابطه‌ی دولت و ملت و ملت و دولت است ارتباط انسان‌ها با همدیگر را تنظیم می‌کند، ارتباطمان با جهان ارتباط جهان با ما ذیل این دو دستگاه تعریف می‌شود، اگر کسی استکبار بر خدا کرد وارد وادی ظلمات اولیاء طاغوت می‌شود همه‌ی روابطش ظلمانی است یعنی با هم دیگر ارتباط برقرار می‌کنند اما ظلمانی است، ارتباط نفسانی است مثل دو حیوان درنده‌ای که با هم ارتباط برقرار می‌کنند گرگ­ها. خدا رحمت کند امام می‌فرمودند وقتی هم می‌خوابند در زمستان که گرسنه می‌شوند غذا گیرشان می‌آید دور هم جمع می‌شوند رو به روی همدیگر می‌خوابند مواظب‌اند که پلکشان روی هم می‌آید غافل از بقیه نباشند بقیه می‌درند اگر خوابش ببرد انسان نیچه‌ای آدمی است که خلق و خویش خلق و خوی استخدام دیگران است این فضا فضای استخدام است همه می‌خواهند از دیگران به نحو خودشان بهره ببرند، پس روابط می‌شود روابط ظلمانی به تعبیر دیگر حدیث عقل و جهل را عرض کرده­ایم ذیل ولایت جهل قرار می‌گیرند صفات جهل در آن‌ها پیدا می‌شود حسد، بخل، تکبر، ریا، حب الدنیا رابطه‌اشان با هم دیگر بر اساس بخل است بر اساس تکبر است و امثال این‌ها روابطشان می‌شود ظلمانی روابط روحی‌شان ببینید جامعه ما همدلی داریم با یکدیگر هم دلی گاهی بر اساس اخلاق مادی است گاهی بر اساس اخلاق الهی است بر اساس محبت است یا بر اساس محبت نیست، بر اساس استیثار و استخدام دیگران به نفع خود است این دو نوع رابطه است آن رابطه‌ی شیطانی است این رابطه‌ی نورانی است روابطشان اندیشه­ هایشان هم همین طور ما هم فکری می‌کنیم هم کاری می‌کنیم ابزار می‌سازیم برای ارتباط با جهان ابزارمان هم ذیل ولایت شیطان است پس دوران‌هایی که با ابزار تولید می‌شوند این‌ها همه‌اشان می‌توانند ذیل یک دوران باشند، دوران ظلمانی یا دوران نورانی بنابراین درست است ابزار تحول ایجاد می‌کند اما ابزار طریق ارتباط ما با جهان است درون ارتباط ما با حضرت حق تعریف می‌شود اگر ارتباط ما شیطانی شد از طریق ولایت اولیاء طاغوت شد، شد شیطنت ابزارمان هم ابزار شیطنت است، ارتباط ما با طبیعت هم شیطنت است جالب تر این است که ارتباط جهان با ما هم شیطنت آمیز است یعنی جهان هم خیراتش را در اختیار کافر قرار نمی‌دهد الطیبات للطیبین الخبیثات للخبیثین همان که در قیامت آشکار می‌شود که بهشتی‌ها از شجره‌ی طوبی می‌خورند شراب طهور می‌خورند علمشان شراب طهور است هم علمشان همه چیزشان نورانی است جهنمی‌ها از شجره‌ی زقوم می‌خورند از حمیم می‌خورند ذیل این آیه‌ی سوره‌ی مبارکه‌ی غاشیه که «لَّيْسَ لَهُمْ طَعَامٌ إِلَّا مِن ضَرِيع، لَا يُسْمِنُ وَلَا يُغْنِي مِن جُوعٍ» (غاشیه/6) می‌فرماید یک عده‌ای زحمت کشیده‌اند اما در رنج‌اند در قیامت عامله ناصبه قرآن می‌فرماید طعامشان از ضریع است نه انسان را فربه می‌کند نه گرسنگی را از بین می‌برد در روایت ضریع معانی برایش شده یک معنی لغوی­اش خار تلخ متعفن بدبویی است حضرت فرمود آدم اجوف تو خالی است مجبور است می‌خورد در جهنم که رفته است ضریع را می‌خورد نه این که لذت می‌برد مجبور است بخورد من غسین، چرک و خون می‌خورد، حمیم می‌خورد قطع ائمائهم درونش را به هم می‌ریزد متلاشی می‌کند اما می‌خورد «كَمَنْ هُوَ خَالِدٌ فِي النَّارِ وَسُقُوا مَاء حَمِيمًا» (محمد/47) اتفاقاً قرآن مقایسه می‌کند دو فضا را می‌فرماید بهشت متقین را توضیح می‌دهد جهنم مقابلش را هم توضیح می‌دهد متقین آن‌هایی هستند که ذیل ولایت نبی اکرم زندگی کرده‌اند مقابلش هم بالعکس ذیل ولایت اولیاء طاغوت زندگی کرده‌اند آن‌ها کمن هو خالد فی النار فرمود النّار وِلایت عَدوّ آل محمد همان اولیاء طاغوت مقابل نبی اکرم دشمنان نبی اکرم جهنم می‌شود محیط ولایت این‌ها پس این که ما خیال کنیم ما رابطه با جهان برقرار می‌کنیم ابزار می‌سازیم دوران درست می‌شود این فرع یک رابطه‌ی بالاتری است اول رابطه مان با خدای عالم چطور است در کدام دستگاه است اگر بنای بندگی دارید و ایمان دارید در دستگاه نبی اکرم آدم می‌رود اگر بناء بندگی نداریم ذیل ولایت اولیاء طاغوت قرار می‌گیریم ذیل آن ولایت قرار گرفتید، آن جا شراب است خوردن است علم است اما همه اش آلوده است علمشان هم آلوده است «فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ‏ إِلى‏ طَعامِهِ» (یونس/35) الی علمه قرآن می‌فرماید به طعامتان نگاه کنید ببینید از کجا می‌گیرید فلینظر الانسان الی طعامه حضرت فرمود ببینید علمتان را از کجا می‌گیرید ممکن است علم سرچشمه­اش ظلمانی باشد ظلمت در انسان آلودگی ایجاد کند مشرک کند انسان را ممکن است علم هم نورانی باشد اهل بهشت علمشان هم نورانی است فرمود شراب بهشتی یا انهار من خمر اللذت للشاربین در بهشت متقین علمهم یتلذذ منه شیعتهم باطن این خمر علم امام است غرق در لذت می‌شوند پس علمشان نور است المومن یتقل فی خسمة من النور همه‌ی گشت و گذارش در وادی نور است ورود و خروجش نورانی است علمه نور، کلامه نور، همه چیز اش نورانی است آن طرف هم می‌شود ظلمات پس ما دو دوران داریم دوران اسلام دوران جاهلیت دوران نبی اکرم که همه‌ی دوران‌های انبیاء دوران نبی اکرم است.

شریعتی: تمام روابط ما و تمام تعاملات ما و تمام رفتارهای ما چه با خودمان چه با دیگران تمام حتی دوران‌هایی که بشر ساخته است.

حاج آقا میرباقری: ذیل یکی از این دو دستگاه است آن وقت می‌گوید ابزار بله انسان برای ارتباط با طبیعت ابزار هم تولید می‌کند، دوران ساز هم است بله تغییرات اقتصادی ایجاد می‌کند در مناسبات در روابط اجتماعی در قانون‌ها تغییر ایجاد می‌کند تحول ابزار اما این تحول ابزار ذیل یک دستگاه بالاتری شکل می‌گیرد این که ما همه‌ی جهان را ذیل این ابزار تعریف کنیم این نگاه محدود به جهان است کسی که یومنون بالغیب دیگر این طور نگاه نمی‌کند به تعبیر دیگر ما می‌گوییم غیب در عالم ما ظهور پیدا می‌کند در عصر حضرت در دوران نبی اکرم، غیب یعنی امام آن کلمه‌ی غیب وقتی آمد عدلش می‌آید رفاهش می‌آید امنیتش می‌آید ابزار مناسب خودش را هم می‌آورد البته ابزارش هم ممکن است دیگر این ابزار‌ها نباشد مگر در بهشت این ابزارها است؟ بالاترین رفاه هم است، رنجی هم نیست که ما خیال کنیم ابزار فقط همین‌ها هستند نه این طور نیست یک روابط دیگری وجود دارد باز نمی‌خواهم بگویم طی الارض آن یک بحثی است در جای خودش ولی اصلاً روابط ما با جهان رابطه‌ی جهان با ما عوض می‌شود کسی که در دستگاه نبی اکرم است وقتی با جهان ارتباط برقرار می‌کند با عالم ملائکه ارتباط برقرار می‌کند ملکوت عالم در اختیار او می‌آید ملائکه با او ارتباط برقرار می‌کنند، رزقش از عالم ملائکه نازل می‌شود اگر هم در عالم اولیاء طاغوت بود با شیاطین سر و کار دارد قوای شیطانی در خدمت او هستند در عالم قوای شیطانی است این قوای شیطانی در طبیعت هم است، دو دوران است یکی بائر است یکی دائر این آیه را خیلی تقدیم کرده‌ام «أَلَم تَرَ إِلَى الَّذينَ بَدَّلوا نِعمَتَ اللَّهِ كُفرًا وَأَحَلّوا قَومَهُم دارَ البَوارِ» (ابراهیم/28) یک عده‌ای از سران پرچم­داران نعمت خدا را تبدیل به کفر کردند نعمت در این جا یعنی نعمت ولایت امیرالمومنین فرمودند در کافی است «نَحنُ النِّعمَهُ الّتي اَنعَمَ اللهُ بِها عَلي عِبادِه» ما آن نعمتی هستیم که خدا بر بندگان خودش منت گذاشته است حالا ان‌شاء الله ذیل سوره‌ی تکاثر توضیح می‌دهم که چرا امام نعمت است، بدلوا نعمت الله این نمعت را تبدیل به کفر کردند امام رفت جایش یک چیز دیگری آمد وقتی ولایت نبی اکرم تبدیل شود به ولایت اولیاء طاغوت نعمت تبدیل به کفر می‌شود آن وقت این‌هایی که این کار را کردند چه اتفاقی افتاد؟ وقتی فضا را فضای کفر کردند «وَأَحَلُّواْ قَوْمَهُمْ دَارَ الْبَوَارِ» (ابراهیم/28) فضای کفر فضای دارالبوار است دارالهلاک است چیزی در آن سبز نمی‌شود همان طور که مثالش در عالم است سرزمین دائر داریم سرزمین بائر داریم شوره زار داریم سرزمین حاصلخیز هم داریم، این هر چه هم بسازد فایده ندارد اما آن جا یک نم نمکی هم ببارد جنگل درست می‌شود یکی فضای دائر است یکی فضای بائر این که دیده­اید در اقامه بعد از مراحلی به ما می‌گویند حی علی الصلوة حی علی الفلاح هر دو تفسیر به ولایت می‌شود باطنش هم همین است محیط فلاح و رویش محیط ولایت حق است قومشان را وارد دارالبوار کردند، دارالبوار کجاست؟ جهنم یعنی الآن وارد جهنم کردند جهنم نقد است البته یصلونها یک مراتبی از جهنم است که باید برویم در برزخ و قیامت کما این که مراتبی از بهشت هم است که تا وارد برزخ و قیامت نشویم آن مراتب از بهشت برای ما مشهود نمی‌شود ولی آن‌هایی که وارد وادی ولایت نبی اکرم می‌شوند الآن وارد بهشت شده‌اند خلقشان بهشتی است، روابطشان بهشتی است، روابطشان با عالم بهشتی است ارتباط عالم با آن‌ها ارتباط بهشت است عالم ملائکه با این‌ها مرتبط می‌شود «وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُواْ وَاتَّقَواْ لَفَتَحْنَا عَلَيْهِم بَرَكَاتٍ مِّنَ السَّمَاءِ وَالأَرْضِ» (اعراف/96) این دو آدم به حسب ظاهر کنار هم نشسته‌اند اما یکی از دست شیاطین می‌گیرد و یکی از دست ملائکه قوای باطنی که این را امداد می‌کنند قوای ملائکه‌اند او را قوای شیاطین. دیده اید ذیل این آیه «وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ‏» (مجادله/29) مومنین را که تفسیر آیه را نمی‌گویم بگویم یک دسته‌ی خاصی می‌فرماید خدای متعال با روح خودش آن‌ها را تایید می‌کند فرمود این ملکی است یعنی ملائکه مؤید آن‌ها هستند نحن اولیائکم فی الحیاة الدنیا در دنیا هم بوده‌اند در تفسیر علی بن ابراهیم است کنا نحرصهم عن الشیاطین ما شیاطین را از شما دور می‌کردیم حفظه بودید پس مومن وقتی می‌آید در وادی ولایت نبی اکرم و اهل بیت در عصر و فضای نبی اکرم در دوران اسلام ملائکه با او کار می‌کنند رزقش هم ملکوتی است برای همین است که حلال است مومن در دنیا هم شراب طهور می‌خورد وقتی می‌خورد پاکش می‌کند از شرک از غفلت کافر در همین دنیا هم غسین می‌خورد چرک و خون می‌خورد جزء غفلت جزء شهوت جزء سیاهی برایش چیز دیگری نمی‌آورد.

شریعتی: گرچه متوجه نمی‌شود.

حاج آقا میرباقری: حس می‌کنند ولی از بیرون نگاه بیرونی ندارند با خودشان آن نگاه بیرونی احاطه‌ای می‌خواهد که آدم بتواند هر دو طرف را ببیند اشراف می‌خواهد و الا خودش که دارد عالم خودش را حس می‌کند پس بنابراین این عصر یعنی این و آن وقت ان الانسان لفی خسر یکی از معانی که شاید از بعضی روایات استفاده می‌شد خسر همین محیط ولایت اعداء است، خسر را خیلی توصیفش نکنیم به این که یعنی خسارت می‌کنند درست است خسارت می‌کنند اما چطور خسارت می‌کنند؟ چون وارد محیط خسر‌اند بذری که استعداد گندم شدن را دارد شما بیندازید در محیط کویر این محیط خسر است، محیط هلاک است، دارالبوار است، جهنم دارالبوار است هیچ چیز در آن سبز نمی‌شود همین را اگر انداختید در سرزمین حاصل خیز رشد می‌کند قرآن همین مثال را می‌زند می‌فرماید کمثل جنة بِرَبوَه سرزمین مرتفع باران گیر ابر گیر هر چه آن جا یک دانه هم بیفتد تبدیل می‌شود به یک بوته ما دو تا فضا داریم فضای خسر فضای ربح فضای ربح فضای ولایت الله است فضای خسر فضای ولایت اولیاء طاغوت است، همه‌ی روابط انسان رابطه‌ی خاسر است رابطه‌ی انسان با خودش. خودش را می‌سازد مگر کفار زحمت نمی‌کشند روی خودشان؟ مگر خودشان را تربیت نمی‌کنند برای زندگی دنیا؟ تربیت می‌کنند خودشان را آن‌ها هم تربیت دارند، مگر تعلیم ندارند؟ مگر روابط حقوقی با همدیگر ندارند مگر نظام بین الملل ندارند؟ مگر نهاد‌های بین المللی برای تنظیم ارتباطات جهانی ندارند؟ همش خاسر است مگر ارتباط با جهان و تکنولوژی رو به گسترده تر و پیچیده تر شدن ندارند؟ هر روز هم تکنولوژیشان پیچیده­تر نمی‌شود؟ مگر ارتباط جهان با آن‌ها پیچیده­تر نمی‌شود؟ لذت­هایشان متنوع تر نمی‌شود از عالم طبیعت؟ مگر بیش تر از سینه‌ی دنیا نمی‌دوشند و نمی‌نوشند؟ ولی اُمُّهُ هاوِیة این دنیا این مادری که از آن می‌دوشند و می‌نوشند و در دامنش پرورش پیدا می‌کنند باطنش هاویه است آتش جهنم است محیط ولایت اولیاء طاغوت است «يُخرِجونَهُم مِنَ النّورِ إِلَى الظُّلُماتِ أُولئِكَ أَصحابُ النّارِ هُم فيها خالِدونَ» (بقره/257) از این جا هم نشین آتش‌اند این دامنی که در سر می‌گذارند و تربیت می‌شوند و می‌نوشند و می‌دوشند همش امه هاویه است.

شریعتی: چون هیچ چیزشان در ذیل ولایت خداوند متعال تعریف نمی‌شود.

حاج آقا میرباقری: بله ان الله مولا لهم به تعبیر قرآن پس بنابراین هم عصر تعریف می‌شود هم خسر، خسر یک معنایش این است انسان در خسارت است چون سرمایه هایش از دست می‌رود، فی خسر یعنی محیط محیط خسر است کما این که محیط ولایت نبی اکرم محیط ولایت اهل بیت محیط رشد و پرورش و فلاح است. همه چیز آن جا می‌روید هیچ عملی آن جا گم نمی‌شود این جا هم محیط خسر است یعنی هر عملی این جا انجام بدهید عمل خاسر است «أَعْمَالُهُمْ کَسَرَابٍ بِقِیعَةٍ یَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ مَاء» (نور/39) ماء مثل سراب از دور آب نما است می‌روی جلو می‌بینی عملت هیچ است بعد هم می‌گویی خدایا من این همه کار کردم بعد نشانش می‌دهند که هیچ چیز کم‌ات نگذاشتیم. «حُتَّي اِذَا جُاءَهْ لَمً يُجِدًهْ شَيًئاً وُ وُجُدُ اللهَ عِنْدُهْ فَوُفَّاهْ حِسابَهْ» (نور/39) پیمانه­اش را پر می‌کند ولی می‌بند پیمانه­اش سراب است چرا؟ چون عمل در محیط خاسر واقع شده است پس محیط خاسر کجاست؟ همان در آیه‌ی ظلمات توضیح داده شده است محیط نورانی کجا است؟ در آیه‌ی نور توضیح داده شده است در آیة الکرسی هم هر دو را با هم یک جا توضیح داده است «اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُواْ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّوُرِ وَالَّذِینَ کَفَرُواْ أَوْلِیَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَی الظُّلُمَاتِ» (بقره/257) دیگر بقیه‌ی ارتباطات تکنولوژی ارتباط انسان با جهان و جهان با انسان و ارتباط انسان با هم دیگر از ذیل این دو دستگاه است همه چیز می‌شود آن جا خاسر و رابح، ان الانسان لفی خسر همه‌ی آدم‌ها الا یک دسته آن‌هایی که خودشان را به این محیط ربح که محیط ولایت نبی اکرم و اهل بیت است برسانند توحید آنجاست ایمان آنجاست آمنوا هم یعنی همین آمنوا را یک چیز کلی معنا کنیم نه باید دنبال نبی اکرم و اهل بیت برود و الا اگر نرفت آمنوا نیست باید خداوند ولی اش باشد آمنوا یک چیز مبهم نیست باید خودت را به این محیط ولایت برسانی عملوا الصالحات باید اهل همه‌ی عمل‌ها هم باشد آن انحرافی که اگر شما اهل بیت را دوست داشتید عمل لازم نیست نخیر این طور نیست ایمان عمل می‌آورد کسی که وارد محیط ولایت شد محیط ولایت عمل متناسب با خودش می‌خواهد، نمی‌شود این محیط عمل آفرین نباشد کسی که وارد جنت شد قلبش در بهشت شد الآن دارد بهشت کار می‌کند خیلی عملش وسیع­تر و دقیق­تر است لذا گاهی اوقات با کسی که در این محیط وارد شد بر ترک اولایش هم سخت می‌گیرند همه‌ی اعمال صالح را به بهترین وجه باید بیاورد و بعد از آن اگر می‌خواهند در این محیط بمانند باید تواصی به صبر و حق هم داشته باشند، بخصوص قبل از عصر ظهور تا به عصر ظهور نرسیدیم باید همدیگر را توصیه کنیم تا باش تا صبح دولتش بدمد اگر این را نداشتید می‌شویم خاسر همان‌هایی که اهل ایمان نیستند اهل عمل نیستند اهل تواصی نیستند در این دوران به خصوص خیلی خسارت می‌کنند تا قبل از ظهور به راحتی وارد عصر دوران خسارت می‌شوند، ان الانسان لفی خسر حالا نمی‌خواهم جهان‌های موازی فیزیک را بگویم واقعاً دو جهان است جهان نور و ظلمت انسان وارد یکی شود خاسر است وارد یکی شود رابح است این توضیح خسارت و ربح ذیل اوست اگر این دو تا دوران نبود کما این که اگر خدای متعال به ما فطرت نمی‌داد فطرت توحیدی هیچ کس خسارت نمی‌کرد گندم اگر آدم نشود که خسارت نکرده است ما اگر آدم نشویم خسارت کرده­ایم اگر خدای متعال نبی نمی‌فرستاد اگر قرآن نمی‌فرستاد خسارتی نبود، ولی وقتی راه باز است سرمایه است نیاز است و معیار است و فضای نورانی است کسی وارد این فضا نشود خاسر است تنها چیزی که موجب می‌شود همه‌ی سرمایه‌های انسان به فعلیت برسد محیط است محیط ولایت نبی اکرم و اهل بیت است بیرون محیط ولایت سرمایه‌های انسان به فعلیت نمی‌رسد انسان باید موحد شود باید به توحید برسد به قرب برسد این‌ها نیاز انسان است این سرمایه را به ما داده‌اند امکانش را هم داده‌اند ولی باید وارد این محیط شویم تا این سرمایه‌ها فعلی شود و الا اگر وارد محیط نشویم همه‌ی سرمایه‌ها از دست می‌رود

 

 

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group