كارشناس:حجت الاسلام والمسلمين میرباقری
تاريخ پخش: 93/06/29
بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آل محمد
حتی به خندهای شده مهمانمان کنید * * * زلفی نشان دهید و پریشانمان کنید
از ما مسافران قدم دور خود زدن * * * سلمان شدن گذشت مسلمانمان کنی
یک نور واحدید که در چارده افق * * * تکرار میشوید که حیرانمان کنی
شریعتی: سلام میگویم به همهی هم وطنان خیلی خوش آمدید به سمت خدای امروز آرزو میکنم در هر کجا که هستید ایام به کامتان باشد خیلی خوشحالیم که در آغازین روز هفته در این ایام بسیار پر برکت که مزین است به نام علی بن موسی الرضا علیه السلام همراه شما هستیم و مهمان خانههای شما. حاج آقای میرباقری سلام علیکم خیلی خوش آمدید.
حاج آقا میرباقری: علیکم السلام و رحمة الله خدمت شما و همهی بینندگان ارجمند و همکاران عزیزتان عرض ادب و سلام و احترام دارم.
شریعتی: ما بحثمان دوستان میدانند نکات لطیف سورهی مبارکهی همزه را از زبان حاج آقای میرباقری در هفتهی گذشته شنیدیم به دو دیدگاه ایشان اشاره کردند اجمالا به نگاه دوم پرداختند وعده کردند که این جلسهی تفسیر به آن خواهند پرداخت ما خدمت شما هستیم.
حاج آقا میرباقری: بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین اللهم کن لولیک الحجة بن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فی هذه الساعة و فی کل الساعة ولیاً و حافظاً و قاعداً و ناصراً و دلیلاً و عیناً حتی تسکنه ارضک طوعاً و تمتعه فیها طویلاً و هب لنا رعفته و رحمته و دعائه خیره ما ننال به سعة من رحمتک و فوز عن عندک خیره ما ننال به سعة من رحمتک و فوز عن عندک در این سورهی مبارکه که از سور مکی است ظاهرا در مکه نازل شده نه آیه است سه آیهی اولاش به دو صفت رذیلهی همز و لمز پرداخته و علت و مبادی این دو صفت را که چگونه میشود که جامعهی انسانهایی به این همز و لمز روی میآورند که حالا باز ترجمه میکنم و در آغاز هم ابتدا تهدید به عذاب کرده که این انسانهایی که دچار این صفت همز و لمز هستند «وَيْلٌ لِّكُلِّ هُمَزَةٍ لُّمَزَةٍ» مبتلا به عذاب الهی میشوند که این ویل کلمهی تهدید و عذاب است به رنج میافتند و این سه آیهی اول در شش آیهی بعد سرانجام این همز و لمز را توضیح داده با یک بیان بسیار سنگینی از قرآن در باب عذاب این دسته که تعبیر این است که در قدم اول آنها لَيُنبَذَنَّ فِي الْحُطَمَةِ در سه آیهی اول این بود «وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ، الَّذي جَمَعَ مالاً وَعَدَّدَهُ، يَحْسَبُ أَنَّ مالَهُ أَخْلَدَهُ» در ادامه «كَلاّ لَيُنْبَذَنَّ فِي الْحُطَمَةِ»، نبذ پرتاب کردن و با خواری چیزی را به دور انداختن است یک موقعی کسی عذاب میشود ولی آن کسی که او را عذاب میکند متوجه او است از سر محبت او را عذاب میکند تکریم میکند بعد او را میگیرد او را رها کرده در آب تا شناگری یاد بدهد بعد یک جایی میگیرد یک بار رها میکند اصلا به فکراش نیست حطمه به معنی آن آتشی است که انسان را از درون در هم میریزد تار و پود انسان را قوام وجودی انسان را میشکند این حطمه را قرآن با چهار صفت ظاهرا «نَارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ» آتش برافروختهی الهی است که «تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَةِ» از فواد و قلب انسان ظاهر میشود و مشرف بر قلب انسان میشود و از درون انسان را میسوزاند از باطن به ظاهر میآید «إِنَّهَا عَلَيْهِم مُّؤْصَدَةٌ» خصوصیت دیگر این خطمه این است که آنها را مورد احاطهی خودش قرار میدهد و در بن بست قرار میدهد، یعنی او را در تنگنا و فشار قرار داده درهای این در بسته است به معنی این که راههای خروج و نجاتی نیست و آنها را در تنگنا و فشار قرار میدهد خصوصیت آخر این است که »فِي عَمَدٍ مُّمَدَّدَةٍ» در لا به لای ستونهای کشیده شده برافراشته شده یا فروافتاده این یک تصویری است از عذاب این عده پس در قدم اول دو صفت همز و لمز و مبادیاش توضیح داده میشود یک تهدید اجمالی میشوند بعد به تفصیل توضیح داده میشود که این آدمهایی که مبتلا به همز و لمز شدند به چنین گرفتاری و جهنمی مبتلا میشوند که حطمه را گفتند یکی از اسامی جهنم است حالا این را بزرگان توضیح دادهاند یکی از معانی که عرض کردیم خیلی هم به معنای مشهور نزدیک است بیان علامهی طباطبایی رضوان الله تعالی علیه است که در سه آیهی اول ابتدا این طور بیان کردند که این آیات ناظر به آن کسانی است که تجمیع مال میکنند میل وافری به جمع مال دارند و این تجمیع مال موجب تحقیر دیگران میشود بعد سه آیه را این طور توضیح داده بودند که این محاسبهای که میکنند این قدر اشتباه در محاسبهای که دارد که خیال میکند که امکانات مادی که احیانا به قدرت هم ختم میشوند از دلاش قدرت به دست میآید این که خیال میکنند اینها میتوانند تکیه گاه انسان باشند به انسان ثبات و خلود و جاودانگی ببخشند این اعتماد موجب میشود که انسان به دنبال جمع مال و امکانات برود و دائم به دنبال هم افزایی مال باشد و این دو موجب میشود که انسان به تحقیر دیگران روی بیاورد و دیگران را همز و لمز بکند که همز و لمز تقریبا به معنی عیب جویی دیگران طعن به کسی که دارای آن عیب و طعن نیست عیب ایجاد کردن است و تحقیر دیگران است اعم از این که پیش رو باشد پشت سر باشد با فعل باشد یا با قول باشد همهی اینها همز و لمز است پس کسانی که به این صفت رذیله روی میآورند از نظر قرآن ریشهی این همز و لمز در تجمیع مال است و ریشهی این تجمیع مال هم در این محاسبهی غلطی است که انسان خیال میکند امکانات میتواند پشتبانهی خوبی برای او باشد.
شریعتی: در واقع چون پشتاش را گرم میداند به آن چیزی که خودش دارد و دیگران ندارند.
حاج آقا میرباقری: بله اول محاسبهی غلط است اعتماد به این امکانات است بعد تجمیع آن امکانات است بعد هم تحقیر دیگران است این نتیجهاش چیست؟ آتشی است که عرض کردم «لَيُنبَذَنَّ فِي الْحُطَمَةِ» اما چه نسبتی بین این نوع عذاب و این دو صفت رذیله است که انسان دیگران را مورد تعییب قرار بدهد و با این عیب و تحقیری که میکند به آنها فشار وارد کند من توضیح میدهم که چطور این تحقیرها مبدأ فشار بر دیگران است همز اصلاش به معنی عسر و فشار دادن است و فشار وارد کردن است به معنی وادار کردن کسی به کاری است به معنی دفع و دور کردن است به همهی این معناها آمده در نهایت به معنی تعییب هم آمده کانه با این تعییب و ایراد گیری و عیب و طعنی که به دیگران وارد میکند به گونهای است که یک نوع تحمیل و فشار درست میشود برای آن طرف این یک مقدار توضیح میخواهد عرض میکنم.
شریعتی: او را در تنگنا قرار میدهد.
حاج آقا میرباقری: بله با این عیب و ایرادی که وارد میکند صرفا غرضاش عیب جویی نیست میخواهد او را در تنگنا قرار دهد و مسیرش را تغییر دهد از مجموع لغت استفاده میشود که هم در آن تحریک و به حرکت در آوردن و دفع و راندن و فشار وارد کردن هم تعییب است این همز و لمزی است که در صدد ایجاد تنگنا و تغییر مسیر شخص این کار را میکنند گویا. چه نسبتی است بین این دو صفت؟ و مبادیاش و این جهنمی که خدای متعال بیان میکند که با حقارت در حطمهای میافتند که شکننده است از درون انسان را در هم میریزد و بعد آتش برافروختهی الهی است که از دل انسان طلوع میکند سر میزند و درون انسان را میسوزاند که ما با این آتش مأنوس نیستیم آتشهایی که ما میبینیم یک نمونهای از آن آتش عذاب الهی است که آن آتش از دل برمیآید و دل انسان را میسوزاند این آتشها هیچ وقت به جان انسان سرایت نمیکنند در نهایت جسم را میسوزانند و بعد هم انسان را در محاصره و تنگنا قرار میدهد مسدود است راه خروج را بسته و بعد هم در لا به لای ستونهای برافراشته یا در هم فروریخته این چه نسبتی است بین این دو تا؟ مرحوم علامه دیگر به آن نپرداختند چون بعضیها خواستند نسبت بین این دو را برقرار کنند حرفهایی زدند که از نظر ایشان ارزش پرداختن نداشته بعضیهایشان را هم با قیل گفتند یعنی با قول ضعیف خودشان لذا تبیینی بفرمایند که رابطهی بین این صفت با این مبادیاش که تجمیع مال و اعتماد به مال مبدأ تحقیر و همز و فشار آوردن به دیگران شود تحقیر اجتماعی ایجاد بکند چه نسبتی دارد با این عذاب دیگر ایشان رد شدند این دو فراز سوره قول دوم این بود که تقریبا مشابها این قول است با یک تفاوتهایی که اشاره کردیم که سرآغاز این سوره با ویل است یعنی خبر میدهد از این که این انسانی که دارای این صفت است گرفتار رنج و عذاب میشود این یک این صفت همز و لمز که تحقیر دیگران و توهین و تعییب و اشکال با قول و فعل و اشاره و امثال این هاست این ناشی از یک نوع بریدگی و قطع رابطه است انسان کسی را جامعهای را که مورد پسند او واقع میشود هیچ وقت مورد سرزنش و عیب جویی قرار نمیدهد یا عیب پوشی میکند یا توجیه میکند یا در صدد اصلاح عیب برمیآید این که کارش بشود توهین و تحقیر پیداست که اول قطع رابطه شده بین او و آن انسانهایی که آنها را تحقیر میکند این تحقیری که میکند که همراه با قطع رابطه است یک ریشهی باطنی دارد که تکبر انسان است که در قالب استکبار و کبریا فروشی ظهور پیدا میکند و دیگری تکیه به امکانات است تکیه به امکانات و این استکبار درونی مبدأ نوعی خود بینی و خود را تافتهی جدا بافته دیدن و بزرگ بینی و احساس عظمت در خود و احساس در حقارت در دیگران شود و این مبدأ همز و لمز میشود و با این همز و لمز اعتمادهای اجتماعی به هم میریزد یعنی اگر در جامعهای همز و لمز وجود داشت آن روابط و اعتمادها به هم میریزد پس بنابراین کانه قرآن میفرماید یک جمعی هستند که اینها با تکبر درونی خودشان و استکبار و اتکاء به امکاناتی که به قدرت و ثروت و اینها ختم میشود یک نوع خود بزرگ بینی پیدا میکنند و طبیعتا تحقیر میکنند دیگران را و در این تحقیر روابط اجتماعی به هم میریزد اعتماد اجتماعی کانه جامعه را شما اگر یک خیمهای بدانید که ستونهای برافراشتهای دارد همه زیر این خیمه دارند زندگی میکنند آن اعتماد عمومی کانه به منزلهی ستون این خیمه است آن ستونها در هم ریخته شده این تفسیر اول قرآن است که یک عدهای با استکبار و اتکاء به امکانات رو به تحقیر دیگران میآورند و روابط اجتماعی را به هم میزنند اعتماد عمومی را به هم میزنند و عذاب این دسته چه نسبتی با این فعلشان دارد؟ کانه این عذابی که بعد ذکر میکنند تناسب دارد با این فعل چرا؟ چون این آدمی که اتکاء به مال میکند دیگران را تهدید میکند توقعاتی از این مال و امکاناتی دارد یک تعلقی به این مال دارد این تعلق به این امکاناتی که او را به منزلهی خدای خودش گرفته با آن احساس خلود میکند وقتی میبیند که نه این مال خالد است نه من وقتی من تکیه میکنم به این اسباب که پناه این اسباب جاودانه میبینم وقتی این اسباب در حال تحولاند این تحول در این حالی که این اسباب با من هستند ایجاد اضطراب میکند این را من یک موقعی عرض کردم که بعضی وقتی میمیرند در واقع خدایانشان میمیرند تکیه گاههایشان فرو میریزد این است که مرگ برایشان خیلی وحشتناک است و الا اگر با مرگ خدای انسان از دست انسان نمیرود خب داری است از داری به داری میرود همان خدای قبلی است که همان رحمت واسعه هم است این که خوف ندارد.
شریعتی: آن دل کندن و جدا شدن از آن تعلقات سخت است.
حاج آقا میرباقری: یعنی وقتی تکیه گاه انسان فانی است در حالی که است انسان مضطرب است چون میداند قابل تکیه کردن نیستند پس این آدمهایی که تکیه میکنند به مال و در کنار مال احساس خلود میکنند مال و قدرتی که ماندنی نیستند یا من از آنها جدا میشوم یا آنها از من این اعتماد و اتکاء مبدأ یک نوع اضطراب و آتش درونی میشود خوف و نا امنی و اضطراب در درون میآورد و این به هم ریختگی روابط اجتماعی یک نوع در هم ریختگی محیط اجتماعی برای انسان ایجاد میکند پس بنابراین این تعلقی که اینها به این امکانات فانی دارند و این توقعاتی که از این امکانات دارند و خیال میکنند اینها میتوانند به انسان خلود ببخشند این توقع همراه با این تعلق مبدأ رنج و عذابشان میشود پس عذابی که دارند این است که از یک طرف آتشی است که در درون انسان شعله ور میشود طبیعی است آدمی که تکیه کرده به امکانات و امکانات فانی تعلقی که از درون انسان به طرف این امکانات است خود این تعلق آتش انسان است لذا کانه این تعلق درونی از درون تبدیل میشود به شعلههای در هم شکنندهای که همهی قوای انسان را در هم میشکند.
شریعتی: در همین دنیا؟
حاج آقا میرباقری: در همین دنیا شروع میشود در عالم آخرت هم است این آیه ناظر به عذاب عالم آخرت است اما این عذاب عالم آخرت تناسبی با شرایط دنیاییاش دارد کسی که در این دنیا تکیه به مال فانی کرده و با تکیه به مال فانی میخواهد خلود پیدا کند این تعلق و توقعی که نسبت به مال دارد با توجه به زوال این امکانات این موجب شعله ور شدن یک نوع نا امنی و اضطراب و عذاب از درون انسان است که این در آخرت هم در عذابی در آتشی که «تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَةِ» ظهور پیدا میکند و الا نه این که فقط این آیه ناظر به این رنجهای دنیایی است و دیگر این که علاوه بر آتشی که از درون سر بر میآورد یک فضای در هم بستهای است که در کنار یک ستونهای فرو ریخته ایشان »عَمَدٍ مُّمَدَّدَةٍ» را به معنی ستونهایی که فرو ریخته میداند این چه نسبتی دارد با این فعل این مال کار دوماش است تکیه بر اموال و امکانات فانی توقع بقا از آنها این موجب آن اضطراب داخلی و آن آتشی است که از درون انسان شعله ور میشود با اتکا به این مال روابط اجتماعی و ستونهای خیمهی اجتماع را به هم ریختهاند موجب میشود که این خیمه بر سر انسان فرود بیاید در لا به لای ستونهای به هم ریخته که راه نجات را از بین میبرد تناسب آن عذاب با فعلی که انجام میدهند چطور در این دنیا روابطی که به هم ریخته و جامعه را فرو ریخته این بنای اجتماعی و خیمهی اجتماعی بر سر او فرو میریزد در لا به لای ستونهایی که خودش به هم ریخته با همز و لمز خودش اعتماد اجتماعی را به هم ریخته حتی در یک خانواده اگر همز و لمز بود همه نسبت به هم دیگر عیب جویی میکنند تحقیر میکنند ارزشهای هم دیگر را خرد میکنند پیداست این خانوداه در هم ریخته میشود اعتماد عمومی به هم میریزد جامعهای در آن قطب بندی باشد و همه همدیگر را تحقیر بکنند در این جامعه اعتماد عمومی به هم میریزد جامعهای است که ستون اعتماد عمومی در آن به هم ریخته پس این هم بیان عمومی کانه این عدهای که این کار را میکنند خودشان مبتلا به رنجاند این طور نیست که رنج فقط مال آن کسانی است که اینها آنها را تحقیر میکنند عیب گیری میکنند نسبت به آنها در فشار قرار میدهد خودشان هم در رنجاند آن رنجشان هم چون یک چنین رنجی است که از درون شعله ور میشود و چون خیمهی جامعه را بر سر خودشان خراب کردهاند ستون اعتماد اجتماعی را به هم ریختند روابط جامعه را به هم ریختند و روابط را غیر استوار کردند غیر قابل اعتماد کردند عذاب آخرتشان هم چنین عذابی است که در درون با حقارت در درون یک آتشی که از درون انسان شعله ور میشود و همهی قائمهی وجودی انسان را به هم میریزد شکننده است و انسان را در محاصرهی خودش قرار میدهد بن بست درست میکند برای انسان و بعد هم در لا به لای ستونهای فرو ریخته قرار میگیرند از آتش این تعبیر دوم که بین سه آیهی اول که صفت همز و لمز را ریشه یابی میکند و آیاتی که جهنم این افرادی را که همز و لمز میکنند بیان میکند یک نسبتی برقرار شده یک نگاه سومی است که این نگاه سوم هم از بیانات بعضی بزرگان استفاده میشود من این را با یک مقدمهای توضیح میدهم عنایت کنید ما هم در باب خوبیها هم در باب بدیها ما سه گام داریم سه گام عمل داریم یک گام ارتکاب است گام اشاره داریم یک قدم اقامه است یک کسی نماز میخواند نماز خوان خوبی است یک کسی اشارهی نماز میکند مسجد میسازد ترویج نماز میکند یک کسی اقامهی نماز میکند یعنی فرهنگ نماز خواندن را در جامعه برپا میکند جامعهای میسازد که در ستون خیمهی این جامعه نماز است جامعهای میسازد که نماز در آن یک ارزش حقیقی و والاست یعنی میشود جزء ارزشهای قطعی جامعه تبدیل میشود به یک ارزش مسلم این میشود اقامه. اقامه وقتی است که شما در زیباشناسی جامعه تصرف میکنید تحقیر و تجلیل اجتماعی شکل میگیرد حب و بغض اجتماعی شکل میگیرد میل و نفرت اجتماعی شکل میگیرد فرهنگ سازی میشود یعنی تمایل به یک امر پیدا میشود یا نفرت پیدا میشود حب و بغض پیدا میشود تجلیل و تحقیر پیدا میشود یک موقعی نماز خواندن تحقیر میشود واقعا میشود عملی است که مال انسانهایی است که در دورانهای گذشته زندگی میکردند ترسها و اوهام خیالی خودشان را به یک مناسک خیالی میآوردند یک بار به نماز این طور نگاه میکنید یک بار میگویید نماز معراج انسان است اَلصَّلاة عَمُودُ دین مِعراجُ المُؤمِن قُربان کُلّ تَقی یعنی واقعا این میشود فرهنگ پس بنابراین وقتی شما تجلیل و تحقیر میکنید و با این تجلیل و تحقیر یک امر را احیا میکنید یا از بین میبرید این مرحلهی اقامه است بنابراین ممکن است نماز خواندن اقامه شود در یک جامعهای صوم و صلوه و مناسک اقامه شود اخلاق خوب اقامه شود زهد از دنیا اقامه شود و تا برسید به کلمهی توحید یعنی میشود ارزش اصلی خدا پرستی هیچ چیز به اندازهی خدا پرستی ارزش ندارد توحید میشود محور همهی ارزشها لا اله الا الله میشود محور همهی ارزشهای اسلامی هر چیزی که در مدار لا اله الا الله بود محترم است در این جامعه هر چیزی هم بر این مدار نبود محترم نیست اخلاقی که با توحید میسازد محترم است سنت و تمدنی که با توحید میسازد محترم است یک موقعی برعکس است دنیا و امکانات دنیا میشود اصل مرحلهی اقامه مرحلهای است که شما کانه یک نوع جبر اجتماعی درست میکنید نمیخواهیم بگوییم آدم مجبور است ولی تحت فشار است مثل این که آدم را لباس آهنی تناش بکنید بعد هم در یک فضای مغناطیسی قرار بدهید بعد بگویید راحت راه برو به حسب ظاهر یک جبر نیست اما یک فضای مغناطیسی به این نوع لباس یک جبر ایجاد میکند آدم را به سمتی که کشش مغناطیسی است پیش میبرد خیلی دشوار است انسان بر خلاف آن عمل بکند این فضای فرهنگ سازی اجتماعی است که این فضا گاهی زبانی است با تجلیل و تحقیر اجتماعی است به عنوان مثال فرض کنید در دورهای که دورهی هجوم جدی ارزشهای غلط غرب به سمت دنیای اسلام بود یک چیزهایی واقعا تبدیل شد به ارزش یا ضد ارزش مثال میزنم پوشش بانوان در خود کشورهای اروپایی در یکی دو قرن پیش پوشش تعریف شدهای بود وقتی لباس و نوع پوشش هجوم آورد یک دورهای با تحقیر زبانی بود این که این چادر سیاه است و کلاغ سیاه است از این حرفهایی است که در اشعار و ادبیات شعرای سکولار آن دوران هم آمده فراوان است که کفن سیاه و از این تعابیر با تحقیر زبانی شروع کردند پوشش و حجاب و چادر و روابط تعریف شدهی اقشار را تحقیر کردند که اینها مال دورهی گذشته است دوراناش تمام شده با ایدهی ترقی و پیشرفت که ایدهی اصلی این دوران بود همهی سنتها و ارزشهای ملی و دینی ما را تحقیر کردند گاهی تحقیر زبانی بود کم کم تحقیر زبانی نبود تبدیل شد به یک برنامه ریزی اجتماعی یک موقعی با قدرت پلیسی و با زور چادر از سر بانوان برمیداشتند و خانمها در مقابل این مقاومت میکردند یک دورهای هم یک بستری ایجاد کردند که چادر علامت عقب افتادگی حقارت و حتی نه فقط چادر پوشش و حداقل پوشش اسلامی علامت عقب افتادگی به نوعی تحجر بود به طوری که در اوایل دههی پنجاه در دانشگاه شما بانوان محجبه میرفتند بی پوشش میآمدند بیرون نه فقط پوشش و چادر بلکه نماز خواندن هم یک ضد ارزش بود یواشکی میرفتند مسجدی گوشهای پیدا میکردند دعای کمیل و مناجات و خلوت که دیگر هیچ حتی در زندان و مراجعین من بعضیهایشان را میشناسم نقل شده بود اینها عبایشان کلهشان را میکشیدند یک گوشهای که کسی نبیند و الا تحقیر میشدند در همین دانشگاه تهران نقل شد که سر کلاس یکی از اساتید جامعه شناسی که کونیست بود آنها دین را ناشی از تحولات اجتماعی و ناشی از روابط واژگونهی جامعه میدانند روابط تولیدی اگر روابط غلطی باشد دین پیدا میشود وقتی روابط به مدار صحیحی برگشت حذف میشود دین افیون ملت هاست در همین سر کلاس دانشجو گفته بود اجازه میدهید بروید بیرون گفته بود تا به حال خر بودم روزه گرفتم میخواهم بروم روزهام را بخورم این معنی همز و لمز است یعنی تحقیر میکنید سنتهای دینی را ارزش و اخلاق دینی را مناسبات و روابط اجتماعی دینی را به طوری که اگر بخواهد کسی آن روابط و سنن را حفظ بکند تحت فشار است در آن فضا اگر کسی بخواهد حجاب داشته باشد واقعا تحت فشار است یک دسته در این فضا نجات پیدا میکنند همز فشار است عسر است منتها فشار فشار اجتماعی است جبر اجتماعی است شما در دههی بیست به این طرف دیگر نمیبینید که با زور چادر بردارند یا در مسجدها را ببندند یک موقعی در دههی اوایل دههی ده و بیست سی صد و سه و چهار به بعد در مساجد بزرگ را میبستند حسینیهها را میبستند به زور جلوی عزاداریها را میبستند به طوری که در مساجد حیوانات زندگی میکردند در حسینیهها این طور بود ولی شما در دهههای بعد شما نمیبینید به زور در مساجد را ببندند اما یک بستری درست میکنند که مسجد رفتن تحقیر میشود مظاهر تمدن غرب و پرداختن به آنها میشود تجلیل. تحقیر و تجلیل اجتماعی میل و نفرت اجتماعی حب و بغض اجتماعی یک نوع بغض نسبت به سنن دینی ایجاد میشود با نگاه حقارت و نفرت نگاه میکند به چادر و پوشش و نماز و روزه و حج و همهی اینها که اینها را در فرهنگ آن روز میبینید به خصوص در ادبیات نظم و نثر آمده و قابل مشاهده است.
شریعتی: پشت این جریان و موج یک تفکر سازماندهی شده وجود دارد.
حاج آقا میرباقری: و یک مدیریت که تجلیل و تحقیر میکند یک نمونه میگویم نمونهی بارزتراش در اروپاست در اروپا کار به جایی رسید که اصل خدا پرستی تحقیر شده یعنی شما ببینید به اسم جامعه شناسی روان شناسی و سایر رشتههای علمی با ادبیات علمی این را تحقیر میکردند دین میشود یک سلسله عقدههای روانی ناشی از محرومیتها ناشی از ترس ناشی از جهالت خدا میشود خدای رخنه پوش که هر گاه انسان جاهل نمیتوانسته علل عوامل طبیعی را بفهمد از طریق یک مبدأ غیبی آنها را تفسیر میکرده این بدترین نوع تحقیر نسبت به دین است همزه دیگر این همز و لمز فشاری ایجاد میکند که وقتی مسلمانها از دنیای شرق میرفتند اروپا تا قبل دههی پنجاه و اوایل دههی پنجاه این طور بود بعد از دههی پنجاه و به خصوص بعد انقلاب اسلامی اوضاع عوض شد دین خود را مخفی میکردند نمیگفتند ما مسلمانیم از مسلمان بودن خجالت میکشیدند در همین دانشگاه تهران مسلمانها از دفاع از اعتقاد خودشان خجالت میکشیدند کمونیستها رسما با داس و چکش با مارک میآمدند در دانشگاه جولان میدادند به صراحت میگفتند دین افیون ملت هاست پس این همز و لمز اجتماعی این کار چه کسی است؟ کار آدمهای عادی است؟ نه کار پرچمداران است مدیران اجتماعی متولیان جامعه ولات جامعه اگر والیان صالحی باشند مثل انبیا ارزشهای دینی تجلیل میشود اگر اولیا طاغوت باشند تحقیر میشود ارزشهای دینی من نمیخواهم بگویم در جامعهای که ارزشهای دینی تحقیر میشود همه بی دیناند نخیر موسای کلیم در کاخ فرعون است پرچم دار ارزشهای توحیدی است ولی کار فرعون تحقیر است، ارزشهای دینی را تحقیر میکند ملتها را تحقیر میکند نمیخواهم بگویم هر کس در اروپاست بی دین است متدینترین آدمها در اروپا پیدا میشود دین خودشان را پیدا کردند اتفاقا چون مبارزه میکنند در حفظ دین خودشان خیلی هم ارزش منداند ولی در تنگنااند و در فشاراند آدم بخواهد فشار خودش را در اروپا به حسب ظاهر آن جا آزادی است حتی نگاه هم نمیکنند به کسی که چادراند ولی یک فشای سخت اجتماعی است که مسلمانهایی که با چادراند چادر را برمیدارند و یا حداقل حجاب را حفظ میکنند در حالی که هیچ کسی آن جا نگاه بد نمیکند به حسب ظاهر به حسب ظاهر اصلا کار ندارد شما چه پوشیدهاید ولی فضای تحقیر و تجلیل وجود دارد آن فشار فرهنگی اجتماعی است که در آن فضا این لباس مناسب نیست هر بستری مناسبات خودش را میطلبد دیگر آدم اگر اهل حجاب هم نباشد میرود در حرم امام رضا نا خود آگاه حجاب بر میدارد یک مثال میزنیم این عصر نسبت به عصر انبیا با فراعنه است فراعنه با انبیا این کار را میکردند نمرود چه کار میکند که مردم ابراهیم خلیل را که منادی توحید است در آتش میاندازند و میسوزانند حرقوا یعنی جوری تحقیر میکند ابراهیم خلیل را که به توحید دعوت میکند که مردم احساس میکنند این آدم ضد همهی ارزش هاست آیاتش در قرآن است حقیقتا آتش درست میکنند مشارکت میکنند موسای کلیم وقتی میآید قوم فرعون «أَتَذَرُ مُوسَى وَقَوْمَهُ لِيُفْسِدُوا فِي الأَرْضِ» (اعراف/127) اینها میخواهند فساد به پا بکنند رهایشان بکنید موسای کلیم به عنوان یک مفسد شناخته میشود این همان همز است این است که قوم موسی هم بعد از همین آیه در سورهی ظاهرا مبارکهی اعراف به او میگفتند تو نیامده بودی ما تحت فشار بودیم الآن هم تحت فشاریم تحقیر میشوند الآن در دوران خود ما دفاع از حکومت دینی به حدی تحقیر شده که گاهی من میبینم متدینها این را مارک خوب میدانند که میگویند ما کاری به حکومت نداریم این ناشی از آن تحقیر است تحقیری که در جهان میشود در مقابل حکومت لاییک حکومت دینی متدینین برای این که یک سپری پیدا بکنند میگویند ما هم کاری نداریم من نمیخواهم بگویم اینها کار بدی میکنند یا نه میخواهم فضا را نشان بدهم پس فضای همز و لمز فضای فشار یک فرهنگ فاسق است نبی اکرم را تحقیر میکردند وقتی دعوت به توحید میکرد این پیغمبر که نبی رحمت است چطور سران قریش مردم را تحقیر میکردند سنگاش میزدند به طوری که استخوانهای پای حضرت له میشد چرا این کار را میکردند؟ این غیر از تحقیر است؟ غیر از همز و لمز است و الا اگر او را ضد ارزش نجات ندهند که جامعه با او مقابله نمیکند کما این که امیرالمومنین علیه السلام را این طور نشان دادند ابن ابی الحدید میگوید در هفتاد هزار منبر حضرت را لعن میکردند این همز و لمز است کسی که مبتلا به این همز و لمز شد تکیه گاه میخواهد آدمی که میخواهد با خدا و ارزشهای الهی بجنگد اصل همز و لمز همز ارزشها لمز توحید است لمز خداست همز و لمز تعبیر به حضرت حق هم عرض کردم خدای متعال همز و لمز انبیا و اولیااش را همز و لمز خودش میداند تحقیر اصل توحید دین سنن دینی اخلاق دینی و اولیاء الهی است این تحقیر و تجلیل مال مرحلهی اقامه است وقتی میخواهند کفر را اقامه بکنند اصل دین داری اصل انبیا اصل حکومت دینی اصلاش تحقیر میشود نمرود همین کار را میکرده فرعون همین کار را میکرده سران قریش با حضرت همین کار را میکردند خوب میفهمیدند چه کار میکنند میفهمیدند که این تنها راه جلوگیری از گسترش دین است باید همز و لمز بکنید باید تجلیل و تحقیر کنید باید ایجاد میل و نفرت معکوس کنید این همان مرحلهای است که منکر میشود معروف و معروف میشود منکر.
شریعتی: بسیار خب همین جا مشرف میشویم به محضر قرآن کریم برمیگردیم دوستان در ادامه همراه ما خواهند بود صفحهی 210 قرآن کریم آیات 15ام تا 20ام سورهی مبارکه ی یونسم.
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
وَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ قَالَ الَّذِينَ لَا يَرْجُونَ لِقَاءَنَا ائْتِ بِقُرْآنٍ غَيْرِ هَذَا أَوْ بَدِّلْهُ قُلْ مَا يَكُونُ لِي أَنْ أُبَدِّلَهُ مِن تِلْقَاءِ نَفْسِي إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى إِلَيَّ إِنِّي أَخَافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ ﴿١٥﴾ قُل لَّوْ شَاءَ اللَّـهُ مَا تَلَوْتُهُ عَلَيْكُمْ وَلَا أَدْرَاكُم بِهِ فَقَدْ لَبِثْتُ فِيكُمْ عُمُرًا مِّن قَبْلِهِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ ﴿١٦﴾ فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّـهِ كَذِبًا أَوْ كَذَّبَ بِآيَاتِهِ إِنَّهُ لَا يُفْلِحُ الْمُجْرِمُونَ ﴿١٧﴾ وَيَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّـهِ مَا لَا يَضُرُّهُمْ وَلَا يَنفَعُهُمْ وَيَقُولُونَ هَؤُلَاءِ شُفَعَاؤُنَا عِندَ اللَّـهِ قُلْ أَتُنَبِّئُونَ اللَّـهَ بِمَا لَا يَعْلَمُ فِي السَّمَاوَاتِ وَلَا فِي الْأَرْضِ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ ﴿١٨﴾ وَمَا كَانَ النَّاسُ إِلَّا أُمَّةً وَاحِدَةً فَاخْتَلَفُوا وَلَوْلَا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِن رَّبِّكَ لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ فِيمَا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ ﴿١٩﴾ وَيَقُولُونَ لَوْلَا أُنزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِّن رَّبِّهِ فَقُلْ إِنَّمَا الْغَيْبُ لِلَّـهِ فَانتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُم مِّنَ الْمُنتَظِرِينَ ﴿٢٠﴾
ترجمه:
و هنگامی که آیات روشن ما بر آنان خوانده شود، کسانی که دیدار [قیامت] ما [و محاسبه شدن اعمالشان] را امید ندارند، می گویند: قرآنی غیر این بیاور یا آن را [به آیاتی دیگر که خوش آیند طبع ما باشد] تغییر ده!! بگو: مرا نرسد که آن را از نزد خود تغییر دهم؛ جز آنچه را به من وحی می شود، پیروی نمی کنم؛ من اگر پروردگارم را نافرمانی کنم، از عذاب روزی بزرگ می ترسم. (۱۵) بگو: اگر خدا می خواست آن را بر شما نمی خواندم، و او هم شما را به آن آگاه نمی کرد؛ همانا مدت ها پیش از نزول قرآن در میان شما بودم، [و ادعای پیامبری نداشتم، اکنون صدق پیامبری خود را با این قرآن اثبات می کنم] آیا نمی اندیشید؟ (۱۶) پس ستمکارتر از کسی که بر خدا دروغ بندد یا آیاتش را تکذیب کند، کیست؟ یقیناً گنهکاران، رستگار نخواهند شد. (۱۷) و آنان به جای خدا چیزهایی را می پرستند که نه زیانی به آنان می رسانند و نه سودی به آنان می دهند؛ و می گویند: اینان شفیعان ما نزد خدایند. بگو: آیا خدا را به شفیعانی خبر می دهید که آنها را در آسمان ها و زمین [به عنوان شفیع] نمی شناسد؟ او از آنچه که شریک او قرار می دهند، منزّه و برتر است. (۱۸) و مردم [بر محور یکتاپرستی] جز امت واحدی نبودند؛ پس [چیزی نگذشت که درباره دین] دچار اختلاف شدند؛ و اگر از سوی پروردگارت، فرمانی مقرّر نشده بود [که عذاب اختلاف کنندگان تا قیامت به تأخیر افتد] یقیناً میان آنان در آنچه اختلاف می کنند، داوری می شد [و نتیجه داوری نابودی آنان و انقراض نسلشان بود.] (۱۹) و می گویند: چرا از سوی پروردگارش معجزه ای [چون عصای موسی وناقه صالح وغیر آن] بر او نازل نشده؟ بگو: [آمدن و نیامدن معجزه از امور غیبی است و] غیب ویژه خداست؛ پس [به خاطر لجاجت و مخالفت با حق] به انتظار [عذاب] باشید که من هم با شما از منتظرانم. (۲۰)
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
شریعتی: ان شاء الله زندگی همهمان منور به نور صلوات باشد و منور به نور آیات قرآن کریم خیلی خوشحالیم که با سمت خدا همراه شما هستیم خیلی فرصت نداریم تا پایان برنامهی امروز ادامهی فرمایشات حاج آقای میرباقری را میشنویم.
حاج آقا میرباقری: بسم الله الرحمن الرحیم یک ولاتی هستند که کارشان این است که ارزشهای الهی را تحقیر بکنند و از طریق این تحقیر و تجلیل غلط ارزشهای مادی را تجلیل میکنند ارزشهای الهی را تحقیر میکنند کارناوالها تجلیل میشود به عنوان میل طبیعی و از لحاظ فطری ولی دستههای عزاداری تحقیر میشود یک جشن هنری در شیراز گرفته بودند سال 50 آن جا هنر را نشان میدادند یکی از هنرهای سنتی هم یک غرفهای بود هنر عزاداری یکی سینه میزد یکی زنجیر میزد آن وقت هنر مدرن را در صحنه نشان دادند جایزه هم به او دادند یعنی آن هنر سنتی کهنه شدهای است که دوراناش تمام شده آن عریان گرایی که در آن هنر هم که سر و صدا هم به پا کرد آن میشود هنر پیشرفته آن میشود تجلیل و تحقیر اجتماعی حال چه کار میکنند اینها چه تکیه گاهی دارند؟ ما فقیریم ما محتاجیم تا تکیه گاه برای خودمان درست نکنیم که نمیتوانیم حمله کنیم به طرفی کسی که میخواهد به دینی حمله کند به اصول ثابت عالم حمله کند آنها را همز و لمز کند تحقیر کند این آدم تکیه گاه میخواهد تکیه گاهاش چیست؟ امکانات بتاش امکانات است خیال میکند اینها جای خدا را میگیرند همیشه همین طور بوده حتی آن آدمهایی که تحقیر کم هم میکنند با تکیه بر امکاناتشان تحقیر میکنند آدم فانی که بدون پشتوانه نمیتواند تحقیر و تجلیل بکند.
شریعتی: یعنی یک پشتوانه خیالی برای خودشان میسازند.
حاج آقا میرباقری: یک اله برای خودشان درست میکنند به جنگ اله حقیقی میرود به جنگ دین میروند به جنگ توحید میروند الهشان چیست؟ امکانات مالیشان «يَحْسَبُ أَنَّ مَالَهُ أَخْلَدَهُ» خیال هم میکند واقعا به قدرت منتهی میشود و از دل این ثروت قدرت و ابتلا بیرون میآید نرم افزاراش بیرون میآید تمدن میشود این ثروت تبدیل میشود به تمدن خیال میکنیم پشتوانهی جاودانگی انسان و خلود انسان و ثبات انسان است چه کار میکند؟ میآید حول این بتی که درست کرده فرهنگ سازی میکند میشود مثل فرهنگ سرمایه داری کسی با ثروت مخالف نیست با پیشرفت و تعالی کسی مخالف نیست اما این که سرمایه بشود امکانات مادی بشود محور کرامت انسان به نفع امکانات مادی تغییر کند انسانها به نفع مناسبات توسعهی سرمایه تحقیر شوند آن چیزی که الآن دارد اتفاق میافتد کرامت انسان هزینهی توسعهی سرمایه شود مگر شما خیال میکنید فقط قدیم بوده که قربانی میکردند پیش روی بتهای سنگیشان امروز هم در نظام سرمایه داری همین طور است کرامت جامعهی انسانی جهانی در مقابل توسعهی سرمایه تحقیر میشود انسانها قربانی میشوند عواطف انسان مثل انرژیهای مادی خرج توسعهی سرمایه میشود مثل سوخت فسیلی چطور سوخت فسیلی را تبدیل میکنند به بنزین و فرآوردههای مصرفی انرژیها و عاطفههای انسان را تبدیل میکنند به ثروت فرآیند نظام سرمایه داری چرخهی توسعه همین است پس بنابراین یک فضایی درست میشود وقتی یک بتی به نام امکانات مادی شکل گرفت همه چیز حول این اله شکل میگیرد انسانی اولیا طاغوتی که تکیه گاهشان میشود امکانات همه چیز حول این امکانات باید شکل بگیرد تحقیر و تحلیلها طبقه بندیها جذب و دفعها الآن مناسبات بین المللی را ببینید وقتی میخواهند گروه بندی بکنند چطور گروه بندی میکنند یار گیری میکنند بر اساس همان قدرت طبقه بندی قدرت مادی در جهان است مناسبات قدرت مادی مناسبات توسعه سرمایه، مناسبات اعتماد به امکانات است. یارگیری هاشان جذب و دفع و جنگ و صلحشان وقتی چنین اتفاقی افتاد کانه یک فرهنگی در جامعه شکل میگیرد فرهنگ یک امر حقیقی است یک خیمهای شکل میگیرد که زیر این خیمه ما داریم زندگی میکنیم فرهنگ اجتماعی به منزلهی بلدی است خیمهای است که انسان در آن زندگی میکند یا بلد امن است بلد امین است آن جایی که روح نبی اکرم تجلی میکند در فرهنگ میشود بلد امین همان طوری که آن جا اهل بیت ارکان البلاداند این طرف هم اولیا طاغوت ارکان بلاداند یعنی تجسد روح آن هاست تبدیل میشود به یک خیمهای که جامعه در آن خیمه زندگی میکند پس کانه ستونهای این خیمه .
شریعتی: جامعهای که تحقیر میشود باز هم زیر همان خیمه است؟ جای ما کجاست؟
حاج آقا میرباقری: در این ستون در این شهر مادی که همهی فرهنگ الهی تحقیر میشود مومنین جایی ندارند فضای امن برای دنیاپرستی است فضای نا امن برای توحید است در جامعهی فرعونی موحدین نا امناند در همان جامعهی فرعون فضا برای قبطیها برای ملأ دور و اطراف فرعون امن است ولی فضا برای موسای کلیم و سبطیها نا امن است آنها تحقیر میشوند چنین فضایی را قرآن من گمان میکنم حال در بیان بعضی بزرگان استفاده میشود همز و لمز نسبت به دین توحید و انبیاست که نسبت به خدا پرستی است که یک فراعنهای میکنند با تکیه بر بت و امکانات همه چیز را دور آن میچینند یک فضای فرهنگی درست میکنند ستون این شهر فرهنگی ارزشهای مادی است این خیمه بر محور ارزشهای مادی است کما این که اَلصّلوة عَمُود الدّین دین یک شهر است بلد امینی است که ستوناش بندگی است سجده است رکوع است خشوع است همهی ارزشها حول رکوع و سجود و نماز شکل میگیرند در این بلد هم همه چیز حول ارزشهای مادی شکل میگیرد ستونهای این شهر همه ارزشهای مادی اند. این تعبیر دقیق است ستونهای شهر الهی انبیا و اولیا هستند أَرْكَانِ الْبِلادِ، دَعَائِمِ دِينِكَ هستند رکن شهر ستون شهر خود نبی اکرم است اَنَا مَدینَةُ العِلم خود حضرت شهراند ممکن است در آن شهر زندگی بکنیم ممکن است در شهر طواغیط زندگی کنیم این جا هم ستوناش خود طواغیطاند محور همهی شر خود آنها هستند نَحْنُ أَصْلُ كُلِّ خَيْرٍ وَ مِنْ فُرُوعِنَا كُلُّ بِرٍّ ... وَ عَدُوُّنَا أَصْلُ كُلِّ شَرٍّ وَ مِنْ فُرُوعِهِمْ كُلُّ قَبِيحٍ یک روایت میخوانم بقیهی بعد. روایت را در تفسیر برهان نقل کرده روایت مسند هم است روایت خوبی است حضرت فرمودند اَلَّذینَ هَمَزُوا آل مُحَمَّد این همز و لمز ، همز و لمز اولیا تاریخی است اولیا معصوم که محور اقامهی حق در تاریخاند اینها را همز و لمز میکنند چه کسانی آنها را همز و لمز میکنند؟ پرچمداران طاغوت و کفار و ذیلاش یک جامعهی تاریخی و نظام ارزشی فاسد تاریخی میسازند که در این نظام ارزشی فاسد تاریخی همیشه اولیا خدا دین حقایق لمز میشود در دولت بنی امیه حضرت امیر در هفتاد هزار منبر سب میشود العیاذ بالله پناه بر خدا پس این همز و لمز ان شاء الله یک مقدار بحث کنیم ببینیم همز و لمز چه بر سر جامعه میآورد بعد ببینیم چه تناسبی دارد با آن عذابی که خدای متعال میفرماید. خدای متعال به تعبیر غلط من یک نگاه ماهوارهای کرده به کل این تمدن کما این که در جای دیگر یک نگاه ماهوارهای کرده میگوید نگاه نکنید کلاش در دستگاه عظیم من لَيُنبَذَنَّ فِي الْحُطَمَةِ دستگاه شیطان با همهی وسعتاش که همهی همز و لمز مال شیطان است غضب نسبت به اهل بیت ایجاد میکند کل دستگاه شیطان یک امر تحقیر شدهای است که لَيُنبَذَنَّ فِي الْحُطَمَةِ.