كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين میرباقری
تاريخ پخش 93/08/24
بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
دل این سورهی فجر
پشت این صبح مبین
به تفاسیر نگاه تو اگر گرم نبود
شب ظلمانی یخ بندان را
هیچ از قالب تکرار زدن شرم نبود
آه ای عالم ربانی عشق در کتابی ازلی
شرح منظومهی بیداری ما را بنویس
شریعتی: السلام علیک یا اباعبدالله سلام میگویم به همهی شما هم وطنان خوب خانمها و آقایان خیلی خوش آمدید به سمت خدای امروز. در هر کجا که هستید لحظاتتان منور به نور حضرت سیدالشهدا علیه السلام باشد. حاج آقای میرباقری سلام علیکم و رحمة الله خیلی خوش آمدید.
حاج آقا میرباقری: علیکم السلام و رحمة الله عرض سلام و ادب دارم خدمت حضرت عالی و همهی همکاران عزیز و بینندگان محترم.
شریعتی: سلامت باشید. هفتهی گذشته حاج آقای میرباقری نکات لطیفی را از سورهی مبارکهی فجر که معروف است به سورهی امام حسین علیه السلام برای ما گفتند و نکات خیلی خوبی را هم شنیدیم. دوستانی که موفق نشدند برنامهی هفتهی گذشته را ببینند در سایت فایلهای صوتی و متنی موجود است استفاده بکنند. امروز ادامهی بحث هفتهی گذشته را خواهیم داشت. ضمن این که مختصری از بحث هفتهی گذشته بفرمایید.
حاج آقا میرباقری: اعوذ بالله من الشیطان الرجیم : بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین اللهم کن لولیک الحجة بن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فی هذه الساعة و فی کل الساعة ولیاً و حافظاً و قاعداً و ناصراً و دلیلاً و عیناً حتی تسکنه ارضک طوعاً و تمتعه فیها طویلاً و هب لنا رأفته و رحمته و دعائه و خیره ما ننال به سعة من رحمتک و فوز عن عندک عرض کردیم که در فضیلت این سوره گفته شده که این سوره سورهی امام حسین علیه السلام است و اگر کسی مداومت بر قرائت این سوره بکند در بهشت در درجهی امام حسین علیه السلام است یا با امام حسین علیه السلام است که البته این را عرض کردیم معیت به معنی این که انسان هم تراز معصوم باشد که نیست همانی است که در زیارت عاشورا میکنیم ان یجعلنی معکم به معنی معیت و همجواری است که انسان بتواند بین او و امام در بهشت حجاب نباشد و الا مقام امام مقام دیگری است حالا یک روایتی را بخوانم در همین زمینه و بعد مباحث را عرض میکنم. روایت از داود بن ثعقد است فرمود سورهی فجر را در هم نمازهای مستحبی و هم نمازهای واجب بخوانید سورهی امام حسین است در این سوره رغبت کنید یکی از اشخاصی که در مجلس بود سوال کرد نکتهی اختصاص این سوره به امام حسین علیه السلام چیست؟ در آیات آخر سوره است که خدای متعال میفرماید خطاب میکند به نفس مطمئنهای که این نفس مطمئنه طبق این روایات وجود مقدس سیدالشهدا علیه السلام هستند منافات با روایت دیگر ندارد که فرمودند نبی اکرم هستند اهل بیت و شیعیان و مومنین هم هستند. «یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعی إِلى رَبِّكِ راضِیَةً مَرْضِیَّةً فَادْخُلی فی عِبادی وَ ادْخُلی جَنَّتی» (فجر/30-27) ایشان نفس مطمئنه هستند و البته اصحاب آنها در روز قیامت از خدای متعال راضی هستند و خدا هم از آنها راضی است در آن مقام صاحب نفس راضیه و مرضیه هستند محور این نفس راضیه مرضیه خود حضرت هستند مکرر این را در حدیث عقل و جهل هم عرض کردیم که این طور نیست صفات کریمه را خدای متعال به صورت جزیرهای مستقل به افراد بدهد اصل این صفات وجود مقدس نبی اکرم صلوات الله علیه است. در بقیه همان صفت است تجلی پیدا میکند مثل نور خورشید که در خانههای ما است هر کدام خورشید مستقلی نداریم یک خورشید در منظومهی شمسی است شعاعی از آن به خانهی ما میرسد بنابراین صاحب نفس مطمئنه وجود مقدس حضرت است اصحابی از دوستان و مومنین پرتویی از آن نفس تجلی میشود در این نکتهای است حضرت محور نفوس مطمئنه میشوند در دنیا و در قیامت حالا سیر این سوره را با این توجه دنبال میکنیم. بعد حضرت فرمودند عزت و حکمت الهی اقتضا میکند که چنین اتفاقی بیفتد و هر کس این سوره را بخواند در درجهی معیت با حضرت قرار بگیرد. پنج قسم اول این سوره است که خدای متعال تاکید میکنند برای صاحبان خرد و تامل حتما در این قسمها نکتهای است این پنج قسم ابتدائا تفسیر شدند در بعضی از روایات و کلمات مفسرین عمدتا در روایات به مواقیت و زمانهای مخصوصی که صاحب فضیلت هستند و زمان قرب و بندگی و حضور در محضر خدا هستند که در این فضاها بستر قرب حاضر است خدای متعال این بسترها را آماده کرده برای تقرب به خدای متعال بعد میفرماید «أَلَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِعَادٍ» (فجر/6) به پیامبر گرامی خطاب میکند شما سرنوشت این سه قوم و این سه گروه و جمعیت را دیدید یا مشاهده فرمودید که خدای متعال با آنها چه کرد یکی قوم عاد یکی قوم ثمود یکی فرعون حضرت موسای کلیم که خدای متعال میفرماید اینها در زمین فساد کردند «فَصَبَّ عَلَیهِم رَبُّکَ سَوطَ عَذابٍ» (فجر/13) خدای متعال تازیانهی عذاب را بر آنها فروریخت به عذاب پی در پی مبتلا شدند «فَأَکْثَرُوا فيهَا الْفَسادَ، فَصَبَّ عَلَيْهِمْ رَبُّکَ سَوْطَ عَذابٍ» (فجر/13-12) پس حضرت را توجه میدهند یا هر کسی که میخواهد به سرنوشت آن اقوام و یا فراعنهای که فساد در زمین کردند فساد را به نهایت رساندند خدای متعال هم با تازیانههای عذاب آنها را گرفتار کرد بعد میفرماید «إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصَادِ» (فجر/14) این فراز دوم است که پروردگار تو در کمین گاه است این طور نیست که اگر اختیار داده رها کرده هم غافل نیست هم محیط است این طور نیست خدای متعال اگر اختیار دارد عاجز است بعضی از آیات قرآن استفاده میشود گویا اقوام یهود معتقد بودند خدای متعال دست بسته شده یَدُالله مَغلُوله این طور نیست خدای متعال در بعضی از فرازهای تورات که نقل شده یک چیزهای عجیبی است آدم نمیداند اینها چطور در کتابهای آسمانی آمده که جناب یعقوب به این معنا یقهی خدای متعال را گرفت زدند زمین بعد قوم من را قوم برتر قرار بده خدای متعال هم مجبور شد پذیرفت چنین چیزی در قرآن نداریم خدای متعال به هیچ وجه دست بسته در مقابل ارادهی مخلوق نیست گرچه به مخلوق اراده داده در روایات ما است گاهی اوقات خدای متعال چیزی را اراده میکند ولی راضی نیست چون اختیار به بنده داده بنده میخواهد کاری انجام دهد خدای متعال راضی به آن کار نیست ولی اگر اذن ندهد اراده نکند آن کار واقع نمیشود در عالم اختیار خدای متعال اراده میکند خدای متعال اختیار به بندگان داده اما در عین حال قدرتش قدرت محیط و مسلط است این که فرعونی حکومت کرد معنایش این نیست که از دست خدای متعال خارج شده و عجله هم نمیکند این خیلی مهم است ما خیال میکنیم خدای متعال زود باید یقه گیری کند این طوری نیست آن کسی که میترسد که فرصت از دستش برود عجله میکند کسی که همیشه فرصت در اختیارش است چه عجلهای دارد میگذارد کار به نهایت برسد در آن نهایت کار را تدبیر میکند. این فراز دوم. فراز سوم بحث طغیان انسان و تحلیل طغیان انسان است که ظاهرش تحلیل عامی است ولی ممکن است برگردد به یک جریان خاص «فَأَمَّا الإِنسَانُ إِذَا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ» (فجر/15) این عالم انسان عالم ابتلا است ابتلای انسان هم دو جور است گاهی آبرو میدهند کرامت ظاهری میدهد مردم نشست و برخاست میکنند برای کسی امکانات مادی میدهد قدرت میدهد ثروت میدهد گاهی اوقات هم در تنگنا قرار میدهد هر دو امتحان است هیچ فرقی نمیکند کسی هم نباید فکر کند امتحان به تنگنا سخت تر از امتحان به قدرت است دشوار است آدم بگوید امتحان حضرت ایوب سخت تر از امتحان حضرت سلیمان است نه معلوم نیست آن جایی که خدا میخواهد امتحان بگیرد و آدم باید از عقبات عبور کند خیلی دشوار است چه با امکانات باشد چه با محرومیت. این اشتباه است امکانات را انسانها علامت تکریم نهایی خدای متعال و این سخت گیری را علامت توهین و تحقیر میدانند این میشود مدار تحقیر و تجلیل اگر این اتفاق افتاد آدم نه از امکانات میتواند استفاده کند نه از سختیها اگر متوجه شد که اینها دو بستر است در هر دو بستر هم یک راهی به سوی مقصد که قرب خدای متعال و رضوان است پنجرهای به سوی عوالم غیب و مسیر حرکت انسان به سوی خدای متعال در دل هر دو صحنه گشوده میشود چه در اوج ثروت باشی چه در سختی. حضرت فرمود من تعجب میکنم از مومن حضرت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم میفرماید این چه وجود مبارکی است اگر همهی دنیا را به او بدهند ضرر نمیکند در این دنیا راه خودش را پیدا نمیکند اگر با مقراض و قیچی قطعه قطعه اش کنند باز هم ضرر نمیکند در آن سختی هم راه خودش را پیدا میکند هم در آن راحتی. مومن همیشه این طور است و در هر دو راهی به سوی خدای متعال میبیند با خود اینها کاری ندارد همانی که در تفسیر زهد مکرر عرض کردیم زاهد یعنی این «لِكَيْلَا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَكُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاكُمْ» (حدید/23) اگر کسی متوجه بود که همهی این مقدرات در یک کتابی از قبل نوشته شده و در محضر خدای متعال بوده بعد با حساب و کتاب به ما میرسد و تدبیری پشت اش است کاری با ظاهر صحنه ندارد. آن تدبیر پشت صحنه را که خدای متعال کرده و در سختیها و خوشیها در هر دو یک راهی برای تقرب به خودش برای عبور از عالم دنیا به سوی عوالم برتر و ملکوت و غیب این عالم باز کرده مومن آن کسی است که در سختی آن راه را پیدا میکند در خوشی هم آن راه را پیدا میکند برایش فرقی هم نمیکند این است که امام باقر به جابر فرمود به ما فرقی نمیکند آن چیزی که خدا بخواهد دوست داریم مرگ یا زندگی فقر یا غنا سلامتی یا بیماری برای ما فرقی ندارد آن چیزی که او بخواهد را میخواهیم چون میدانیم آن چیزی که خدای متعال تدبیر کرده در آن یک راهی است لذا در روایت هم دارد نخواهید مسیر امتحانتان عوض شود خدای متعال هر کسی را متناسب با خودش امتحان میکند ما خیال میکنیم اگر خدای متعال امتحان ما را از فقر به غنا برد درست میشود این طور نیست ما اگر در بستر غنا امتحان شویم بستر پیروزی برای ما نیست و بالعکس این است که عمده این است که آدم آن راه را پیدا کند آنهایی که بد محاسبه میکنند خیال میکنند معیار تجلیل و تحقیر همین داد و ستدها و گرفتنهایی است که خدای متعال در فشار قرار میدهد یا وسعت میدهد پرچمداران تمدن مادی در قرن بیست و یکم این طور هستند معیار تجلیل و تحقیر را ثروت و قدرت میدانند این انسان اگر این طور کرد مبتلا به فساد میشود امکاناتی که دارد به جای این که خرج کند امکانات دیگران را مصادره میکند همانها را نتوانسته شکر کند امکانات دیگران را هم جمع میکند «وَ تَأْکُلُونَ التُّراثَ أَکْلاً لَمًّا، وَ تُحِبُّونَ الْمالَ حُبًّا جَمًّا» (فجر/20-19) میراث همهی عالم را برای خودش میخواهد این انسان مبتلا به خسارت میشود مرحلهی چهارم این که صحنهای به پا میشود همهی بساط انسان جمع میشود «کَلاّ إِذا دُکَّتِ الْأَرْضُ دَکًّا دَکًّا، وَ جاءَ رَبُّکَ وَ الْمَلَکُ صَفًّا صَفًّا، وَ جیءَ یَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ» (فجر/23-21) یک صحنهی عجیبی را قرآن حکایت کرده که جهنم را حاضر میکنند حالا احضار جهنم چیست روایت دارد حضرت وقتی این آیه نازل شد بسیار نگران بودند وجود مقدس رسول الله البته برای امت شان خودشان که معاف از این بحثها هستند. فرمود با هزار زمام میآورندو هر زمام هم در دست هزاران ملک است آن وقت آن روز معلوم میشود این انسان که در این دنیا محاسبهی غلط میکرد این بساطی که جمع میشود را خالد میدید میبیند همه چیز جمع شد «یَقُولُ یا لَیتَنِی قَدَّمتُ لِحَیاتِی« (فجر/24) میگفت ای کاش من برای امروز کاری میکردم دیگر فرصت تمام شد «فَيَوْمَئِذٍ لا يُعَذِّبُ عَذَابَهُ أَحَدٌ» (فجر/25) خدای متعال عذاب سنگینی را میکند که امکان این عذاب برای هیچ کسی نیست سخت گرفتار میکند و به بند میبندد به گونهای که احدی قدرت این به بند بستن را ندارد پس خدای متعال از یک عذاب سنگین در آن روز که خدای متعال عهده دار اوست خبر میدهد این هم فراز چهارم. فراز پنجم «یَا أَیَّتُها النَّفسُ المُطمَئِنَّة» (فجر/27) در همان صحنهی سخت نفسی است که مخاطب به این خطاب است «ارْجِعِی إِلی رَبِّكِ راضِیَهً مَرْضِیَّهً فَادْخُلِی فِی عِبادِی وَ ادْخُلِی جَنَّتِی» (فجر/28) در آن نگاهی که آن جلسه عرض کردیم اجمالش این بود که خدای متعال به حضرت میفرمایند این فرصتهایی که در اول آیه قسم خورده شده در اختیار امت است و بعد هم عدهای از این فرصت استفاده میکنند بر محور شما صاحب نفس مطمئنه میشوند البته فراز و فرودی هم در این دنیا است مثل امم سابق که فراعنهای داشتند امت شما هم فراعنهای دارند اینها هم فساد میکنند فساد را به آخر میرسانند ولی خدای متعال در کمینگاه آنها است و هم در دنیا در کمین گاه آنها است و هم در آخرت هم بساط جهنم که پهن شود آن کسانی که فراعنهی امت تو بودند همه پشیمان میشوند ولی دیگر فرصت از دست رفته است و شما محور نفوس مطمئنه هستید در قیامت این یک تفسیر کانه بشارتی است به حضرت که در مسیر هدایت امت که فراعنه میآیند حجاب میاندازند به روح هدایت شما هم این بساط جمع میشود و هم این بساط در محضر خدای متعال هست و خدای متعال در کمینگاه این فراعنه هم است هیچ فرقی با فراعنهی قبلی ندارند وقتی فساد را به اوج رساندند این امت هم همین طور است «فَصَبَّ عَلَیهِم رَبُّکَ سَوطَ عَذابٍ» (فجر/13) بساطشان را جمع میکند خدا عجلهای هم ندارد. بساط قیامت که پهن میشود دو دسته هستند یک عدهای یا ایتها النفس المطمئنه یک عدهای هم بر محور فراعنه هستند که یقول یا لیتنی قدمت لحیاتی لذا این آیه در بعضی از روایات به خود فراعنهی امت تفسیر شده که تفرعن در مقابل حضرت کردند و ایستادند این یک قرائت. حالا برای این که ارتباط این سوره با وجود مقدس سیدالشهدا بیشتر برقرار باشد دو نکته را اول عرض میکنم یک نکته این است در این سوره گفتگو از فساد یک قوم و امت و فراعنه این قوم است این نکتهی اول و بعد محاسبهای که مبدا این فساد میشود و بعد سرنوشت قیامت آنها و قسمهای اول سوره. این فسادی که در امت میشود چیست؟ فراعنه وقتی فساد میکنند چه کار میکنند؟ این نکتهی اول است این فساد در اصطلاح قرآن به نظر میآید معنای خاصی دارد گرچه از نظر لغوی فساد در مقابل صلاح است و معنایش روشن است در قرآن مکرر این بحث آمده و روایات هم مکرر آمده که فشار یعنی چه، ظَهَرَ الْفَسادُ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما كَسَبَتْ اَيْدِي النّاسِ خدای متعال میفرماید فساد روی زمین به خاطر مکتسبات مردم آشکار شده مردم با دست شان با قدرتشان کاری کردند که فساد در دریا و خشکی آشکار شد حضرت فرمودند امام صادق علیه السلام: این ناظر به روزی است که در سقیفه انصار گفتند منا رجل و منکم رجل این آغاز فساد روی زمین بود در آیهی دیگر خدای متعال میفرماید «وَلَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْض بَعْد إِصْلَاحهَا» (اعراف/56) بعد از این که خدای متعال زمین را اصلاح کرد شما فاسد نکنید روایت در روضهی کافی است حضرت فرمودند بعد اصلاحها برسول الله زمین را فساد گرفته بود نبی اکرم آمدند زمین را اصلاح کردند شما برنگردانید به مدار فساد قبلی یا در بعضی روایت دارد بعد اصلاحها بمحمد و علی صلوات الله علیهما و آل هما پس مدار اصلاح عالم ولی خدا است و مدار استفساد کسانی هستند که مقابل ولی خدا میایستند میخواهند این بساط را جمع کنند بساط دیگری پهن کنند اصلاح یعنی برگرداندن حیات بشر و حیات انسانی و اجتماعی به مدار توحید همه چیز آهنگ تولید توحید پیدا بکند حَتّی تَکُونَ اَعْمالی وَ اَوْرادی کُلُّها وِرْداً واحِداً وَ حالی فی خِدْمَتِکَ سَرْمَداً به نظرم میآید که کلمهی لا اله الا الله را قبول کردیم همین دین حداکثری است هیچ چیز دیگری نمیخواهد بقیهی دین تحصیل کلمهی لا اله الا الله است یعنی هیچ چیزی را انسان نپرستد و خدا را بپرستد در همهی شئون نه این که نمازش را برای خدا بخواند در معیشت اش به دنبال دنیا باشد اگر لا اله الا الله بخواهد محقق شود که مفادش نفی خضوع و خشوع و پرستش و دل دادگی و دنبال کردن هر هدفی جز خدای متعال است معنایش این است که همهی زندگی انسان باید در مدار توحید قرار بگیرد زندگی خصوصی و اجتماعی و ظاهر و باطن نه فقط ظواهر افعال انسان باطن وجود انسان سر و لبّ همهی مراتب وجود انسان همهی عرصههای حیات جمعی و فردی باید تحت اولوهیت و پرستش خدای متعال قرار بگیرد این میشود اصلاح چه کسی این کار را میتواند بکند این بر مدار ولی خدا واقع میشود طریق وقوع توحید در عالم نبی و ولی هستند این که فرمود بنا عرف الله یعنی همین یعنی شما امام را بردارید توحید محقق نمیشود محال است کسی خیال کند بدون نبی اکرم و اهل بیت توحید واقع شود. مدار توحید بر مدار نبی اکرم و اهل بیت است آن ارادهها هستند که اصل عبادت و بندگی را میکنند بعد اگر جامعه ذیل آنها قرار گرفت فرد همهی قوایش تحت ولایت امام قرار گرفت قوایش نورانی میشود موحد میشود خیال کنیم مستقیم خودمان جزیرهای میرویم خدا را پرستش میکنیم موحد میشویم این توهم است توهم ابلیس همان بود میخواست مستقیما خدا را عبادت کند بدون وساطت خلیفه خدای متعال رجم کرد. اصلاح یعنی این که همهی زندگی انسان به مدار توحید برگردد و این به این است که همهی حیات انسان به مدار ولی خدا برگردد آن کسی که توحید را حاکم میکند امام است لذا صبغت الله در قرآن رنگ خدایی گرفتن تفسیر شده به ولایت اگر جامعهای رنگ ولی خدا را بگیرد صفت الله پیدا میکند لذا تمدن الهی آن تمدنی است که هر کجایش را نگاه میکنید صبغهی امام دارد هر تمدنی صبغهی ولایت خودش را دارد یا صبغهی امامان جور است یا صبغهی ائمهی اطهار و انبیا و اوصیا و اولیا الهی شما اصلا صبغه و رنگ نبی اکرم تعبیر رنگ دقیق نیست صبغهی نبی اکرم را شما میتوانید در امت اسلامی ببیند اگر امت امت اسلامی باشد همه میشود نور و حیات طیبه پس اصلاح یعنی این افساد هم یعنی برگرداندن از مدار انبیا به مدار شیطان فراعنه اقوام گذاشته مقابل انبیا میایستادند مدار امت را از پیامبر برمیگرداندند به مدار خودشان. خودشان و احوالشان مدار اداره جامعه میشد ولو محاسبه کند بیندیشد هم با کمال عقلانیت هم این کار را انجام دهد عقلانیت ابزاری است نه آن عقلی که نور الهی است با عقلانیت ابزاری را هم اگر جامعه یا زندگی فردی یا خانواده را اداره کردید اگر بر مدار خودتان بود این میشود فساد باید به مدار توحید برگردد برگشتن به مدار توحید برگشتن به مدار توحید و نبی اکرم و اهل بیت است خدای متعال زمین را فاسد بود با پیامبر اصلاح کرد شما برنگردانید به مدار خودش این است که حضرت فرمود در رویای صادقهای دیدم فرقین این حدیث را نقل کرده اند دیدم بنی امیه از منبر من بالا رفتند مردم را قهقرا بر میگردانند یعنی همان فساد یعنی من وجهه قلب امت و فکر امت و قوایش را برگرداندم به سمت خدا اینها برمیگردانند دوباره به دنیا و اولیای طاغوت. پس اصلاح یعنی از مدار برگرداندن. فساد یعنی برگرداندن از مدار توحید و نبی اکرم حالا این جملهی سید الشهدا را هم عرض میکنم نامهای که حضرت به محمد حنفیه نوشتند وقتی میخواستند از مدینه خارج شوند این بود اول شهادتین میگویند که خیلی هم مهم است این قسمت بماند بعضی از وسط نامه را شروع میکنند این غلط است آن شهادتین بنای کار حضرت است من شهادت به توحید به قیامت میدهم اگر این را بردارید قیام حضرت قابل تفسیر نیست قیام حضرت بر مدار توحید و معاد قابل تفسیر است و بعد میفرمایند من برای اصلاح امور امت جدم و امر به معروف و نهی از منکر قیام میکنم یک فسادی دامن امت را گرفته من میخواهم برگردانم به مدار خود. این قیام من قیام مفسدانه نیست ممکن است یک کسی اسم قیامش را اصلاحی بگذارد ولی مفسد باشد اگر شما مردم را از مدار توحید بردید بیرون فساد است ولو اسمش را بگذارید اصلاح. یک فسادی در امت افتاده این فساد چه بوده؟ از مدار نبی اکرم امت خارج شدند سید الشهدا میخواهند برگردانند این سوره توضیح همان فساد است که مدار امت خارج شده به پیغمبر میفرمایند فراعنهی قبلی هم همین کار را میکردند مقابل انبیا میایستادند اقوام اطرافشان جمع میشدند با هم دیگر امت درست میکردند طغیان میکردند فساد را به نهایت رساندند قوم عاد قوم ثمود و هم فرعون تمدن به ظاهر بزرگ و وسیعی داشتند به خصوص در آن ادوار قرآن هم ذکر کرده «إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِ» (فجر/7) کاخهای با ستونهای برافراشته و شهرهایی که سنگهای کوهها را میتراشیدند و با آنها کاخ درست میکردند این تمدنها و فسادها خدای متعال در کمین گاه است بحث فساد این امت است فساد آنها چه بود؟ فسادشان این نبود که شهر نداشتند تمدن نداشتند در بیغوله زندگی میکردند از مدار توحید و نبوت و انبیا خارج شدند فساد امم گذشته است عینا آن فساد در امت حضرت هم اتفاق میافتد یعنی تفرعن که مداری که حضرت برای جامعه قرار دادند از آن مدار جامعه را برمیگردانند و قصهی سیدالشهدا هم همین است سیدالشهدا برای اصلاح این مدار قیام کردند پایان این فساد به کجا رسید؟ این را هم در قرآن توضیح داده برمیگردد به داستان سیدالشهدا علیه السلام این در سورهی مبارکهی اسراء است ظاهر خطاب به بنی اسرائیل است خیلی هم عجیب است که چرا این خطاب به بنی اسرائیل شده با این که قتل سیدالشهدا علیه السلام بر حسب ظاهر کار بنی امیه است کار بنی اسرائیل نیست چطور این خطاب به بنی اسرائیل شده؟ که «لَتُفْسِدُنَّ فِي الأَرْضِ مَرَّتَيْنِ وَلَتَعْلُنَّ عُلُوًّا كَبِيرًا» (اسراء/4) که لابد ارتباطی بین این دو دسته است. یک هماهنگی و انسجامی است آیات اول سورهی مبارکه اسراء است آیات عجیبی هم است «وَقَضَيْنَا إِلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ فِي الْكِتَابِ لَتُفْسِدُنَّ فِي الأَرْضِ مَرَّتَيْنِ وَلَتَعْلُنَّ عُلُوًّا كَبِيرًا» (اسراء/4) چنین حکم کردیم نوشته شده مکتوب است نه این که مجبورند این کار اتفاق میافتد شما در زمین دو بار فساد میکنید یک سرکشی بزرگ این سرکشی چیست؟ خدای متعال میفرماید وقتی نوبت بعد از اولین باری که میخواهند از شما انتقام بگیریم عباد صاحبان قدرتی را بر شما مبعوث میکنیم که «فَجاسُوا خِلالَ الدِّيارِ» (اسراء/5) در لا به لای شهرهای شما میگردند و یک به یک شما را مجازات میکنند «وَكَانَ وَعْدًا مَفْعُولا، ثُمَّ رَدَدْنَا » (اسراء/6-5) یک رجعت و بازگشتی است که این رجوع به رجعت سیدالشهدا تفسیر شده این آیه. فقط آیهی اول را معنا میکنم روایت در کافی است دیگران هم نقل کردند روایت متعدد است که حضرت فرمودند لتفسدن فی الارض مرتین قتل علی بن ابی طالب و طعن الحسن این فسادی که روی زمین دو بار میشود قتل وجود مقدس امیرالمومنین و درگیری است که با امام حسن مجتبی پیدا شد و برخوردی که با ایشان شد فرمود این سرکشی کبیر باعث قتل امام حسین علیه السلام شد این فساد است «لَتُفْسِدُنَّ فِی الْأَرْضِ مَرَّتَیْنِ» (اسراء/4) فساد در زمین اوجش همین است. یک ارتباطی بین این دو دستهی بنی اسرائیل و بنی امیه وجود داره که خطاب در این آیات به بنی اسرائیل شده در تاریخ توضیح داده اند در نهج البلاغه هم اگر کسی کار بکند این روابط را حضرت به یک معنای لطیفی بیان کرده اند علیای حال پس فساد در ارض یعنی چه؟ اوجش این جا است سرکشی در زمین علو کبیر در مقابل خدای متعال قتل الحسین در قرآن تعبیر شده به سرکشی بزرگ پس فساد یعنی این پس داستان فساد امت که به نبی اکرم میگویند در امت شما فراعنهای میآیند فساد میکنند این فساد به جایی میرسد به شهادت سیدالشهدا ختم میشود حضرت یک قیام اصلاحی میکنند و برای اصلاح این فساد خود حضرت به شهادت میرسند پایان این درگیری چه میشود؟ «إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصَادِ» هم در همین دنیا بر اساس آیات سورهی مبارکه عرض میکنم که ظهور و حضرت است و هم در قیامت که در سوره فجر است آن امتی که کار فساد را به این جا رساندند آن امت در محو آن انسانی که محور این طغیان بوده فراعنهای که محور این طغیان بودند سرنوشت شان میشود جهنم اما سیدالشهدا محور نفوس مطمئنه است صدر سوره را هم اشاره میکنم.
شریعتی: خیلی خوب با این نکاتی که شما اشاره کردید مرور دوبارهی ما بر سورهی مبارکهی فجر و نگاهی که امروز دوستان ما خواهند شنید شنیدنی خواهد بود دعوت میکنم بعد از تلاوت قرآن کریم و قرار روزانهمان همراه ما باشید یک نگاه اجمالی خواهیم داشت و بعد اگر مطلبی باقی ماند ان شاء الله هفتهی آینده این بحث را خواهیم داشت صفحهی 266 قرار امروز دوستان خوب سمت خدا است آیات 71ام تا 90 سورهی مبارکهی حجر. چقدر خوب است ثواب تلاوت این آیات را هدیه بدهیم به صاحب نفس مطمئنه حضرت سیدالشهدا علیه السلام و برمیگردیم همراه شما به برکت صلوات بر محمد و آل محمد
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
قَالَ هَؤُلَاءِ بَنَاتِي إِن كُنتُمْ فَاعِلِينَ ﴿٧١﴾ لَعَمْرُكَ إِنَّهُمْ لَفِي سَكْرَتِهِمْ يَعْمَهُونَ ﴿٧٢﴾ فَأَخَذَتْهُمُ الصَّيْحَةُ مُشْرِقِينَ ﴿٧٣﴾ فَجَعَلْنَا عَالِيَهَا سَافِلَهَا وَأَمْطَرْنَا عَلَيْهِمْ حِجَارَةً مِّن سِجِّيلٍ ﴿٧٤﴾ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّلْمُتَوَسِّمِينَ ﴿٧٥﴾ وَإِنَّهَا لَبِسَبِيلٍ مُّقِيمٍ ﴿٧٦﴾ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لِّلْمُؤْمِنِينَ ﴿٧٧﴾ وَإِن كَانَ أَصْحَابُ الْأَيْكَةِ لَظَالِمِينَ ﴿٧٨﴾ فَانتَقَمْنَا مِنْهُمْ وَإِنَّهُمَا لَبِإِمَامٍ مُّبِينٍ ﴿٧٩﴾ وَلَقَدْ كَذَّبَ أَصْحَابُ الْحِجْرِ الْمُرْسَلِينَ ﴿٨٠﴾ وَآتَيْنَاهُمْ آيَاتِنَا فَكَانُوا عَنْهَا مُعْرِضِينَ ﴿٨١﴾ وَكَانُوا يَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبَالِ بُيُوتًا آمِنِينَ ﴿٨٢﴾ فَأَخَذَتْهُمُ الصَّيْحَةُ مُصْبِحِينَ ﴿٨٣﴾ فَمَا أَغْنَى عَنْهُم مَّا كَانُوا يَكْسِبُونَ ﴿٨٤﴾ وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ وَإِنَّ السَّاعَةَ لَآتِيَةٌ فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَمِيلَ ﴿٨٥﴾ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ الْخَلَّاقُ الْعَلِيمُ ﴿٨٦﴾ وَلَقَدْ آتَيْنَاكَ سَبْعًا مِّنَ الْمَثَانِي وَالْقُرْآنَ الْعَظِيمَ ﴿٨٧﴾ لَا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِّنْهُمْ وَلَا تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ وَاخْفِضْ جَنَاحَكَ لِلْمُؤْمِنِينَ ﴿٨٨﴾ وَقُلْ إِنِّي أَنَا النَّذِيرُ الْمُبِينُ ﴿٨٩﴾ كَمَا أَنزَلْنَا عَلَى الْمُقْتَسِمِينَ ﴿٩٠﴾
ترجمه:
[لوط] گفت: اگر می خواهید [کار درست و معقولی] انجام دهید، اینان دختران منند [که برای ازدواج مناسبند.] (۷۱) [ای پیامبر!] به جان تو سوگند، آنان در مستی خود فرو رفته و سرگردان بودند. (۷۲) پس به هنگام طلوع آفتاب، صدایی [مرگبار و وحشتناک و غرّشی سهمگین] آنان را فرا گرفت. (۷۳) در نتیجه آن شهر را زیر و رو کردیم و بر آنان سنگ هایی از جنس سنگِ گل باراندیم. (۷۴) قطعاً در این [سرگذشت اَسفبار و حادثه عبرت آموز] نشانه هایی [از قدرت خدا و خواری و رسوایی مجرمان] برای هوشمندان [که جستجوگر علل حوادث اند] وجود دارد. (۷۵) و آن [آثار و بقایای شهر ویران شده قوم لوط] بر سر راهی است که پابرجاست. (۷۶) مسلماً در این [شهر ویران شده] برای مؤمنان نشانه ای [پندآموز] است. (۷۷) و بی تردید اهل ایکه [قوم شعیب] ستمکار بودند. (۷۸) در نتیجه از آنان انتقام گرفتیم، و [آثار] دو شهر نابود شده [قوم لوط و شعیب] بر سر جاده ای آشکار قرار دارد. (۷۹) و به راستی اهل [دیار] حجر [که سرزمینی میان مدینه و شام است] پیامبران را تکذیب کردند. (۸۰) و ما آیات و نشانه های خود را به آنان نشان دادیم، ولی از آنان روی گردان شدند. (۸۱) و همواره از کوه ها خانه ها می تراشیدند در حالی که [به خیال خود به سبب استحکام آن خانه ها] ایمن [از حوادث] بودند. (۸۲) پس هنگامی که به صبح درآمدند، صدایی [مرگبار و وحشتناک و غرّشی سهمگین] آنان را فرا گرفت. (۸۳) و آنچه [از بناهای محکم و استواری که] فراهم می آوردند، عذاب خدا را از آنان دفع نکرد. (۸۴) و آسمان ها و زمین و آنچه را میان آن دوتاست، جز به حق نیافریدیم، و بی تردید قیامت آمدنی است؛ پس [در برابر ناهنجاری های مردم] گذشتی کریمانه داشته باش. (۸۵) یقیناً پروردگارت همان آفریننده داناست. (۸۶) و به راستی که هفت آیه از مثانی [یعنی سوره حمد] و قرآن بزرگ را به تو عطا کردیم. (۸۷) بنابراین به امکانات مادی [و ثروت و اولادی] که برخی از گروه های آنان را از آن برخوردار کردیم، چشم مدوز، و بر آنان [به سبب اینکه پذیرای حق نیستند] اندوه مخور، وپر و بال [لطف و مهربانیِ] خود را برای مؤمنان فرو گیر. (۸۸) و [به اخلال گران در امر دین] بگو: بی تردید من بیم دهنده آشکارم. (۸۹) [عذابی به سوی شما می فرستیم] همان گونه که بر تفرقه افکنان [در دین] فرستادیم. (۹۰)
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
شریعتی: ان شاء الله همهمان مشمول شفاعت قرآن و شفاعت حضرت سیدالشهدا علیه السلام شویم.
حاج آقا میرباقری: بسم الله الرحمن الرحیم اجمالا اشاره کردیم که در این سوره بحث از تفرعن فرعونهای امم گذشته و اقوامشان است و گویا بحث خطاب به حضرت است که در امت شما هم چنین تفرعنی اتفاق میافتد و در این تفرعن احیانا فسادی به پا میشود و در حل این فساد بلای عظیمی برای سیدالشهدا وجود مقدس ولی الله رقم میخورد که اعظم ابتلائات عالم و برای نبی اکرم است در عالم بلایی به این عظیمی نبوده برای عبور جامعه از فساد نبی اکرم یک بار زمین را اصلاح کردند «وَلَاتُفْسِدُوا فِي الْأَرْض بَعْد إِصْلَاحهَا» (اعراف/56) زمین اصلاح شده دوباره گویا فراعنهای زمین را فاسد میکنند حضرت باز بلایی را تحمل میکنند برای عبور عالم از این فساد که قصهی سیدالشهدا که صاحب نفس مطمئنه هستند محور ابتلائات نبی اکرم است حضرت با بلا خودشان عالم را از جریان فراعنهی امت خودشان عبور میدهند این کار خود حضرت است و در این سوره شاید بشود گفت تسلی به حضرت داده میشود یک بار دیگر من قسمهای سوره را میخوانم، قسم به سپیده، قسم به شبهای ده گانه، قسم به شفع و وتر، و قسم به شب هنگامی که میرود و هنگام سحر یا هنگام پشت کردن شب فجر تفسیر شده به سپیده لیال عشر دهه ذی الحجه شفع روز ترویه یا عید قرآن وتر روز عرفه والیل اذا یسر به سحر که اوقات تقرب به خدای متعال هستند یک روایت دیگری است این روایت را خدمت شما تقدیم میکنم از کتاب تاویل الآیات جابر بن یزید جوفی از امام صادق علیه السلام نقل کردند فجر مهدی علیه السلام است و ظهور حضرت است که یکی از پاداشهایی که خدای متعال برای ابتلاء عظیم سیدالشهدا در مقابل این بلا عظیم به حضرت داده اند پاداش ظهور است که ابراهیم خلیل آن را تقاضا میکرد فرمودند این مال نبی اکرم است وجود مقدس امام زمان و فجر عالم که ظهور حضرت بقیه الله است شب قدر در آن جا طلوع میکند و همهی حقایق آشکار میشود این مزد وجود مقدس سیدالشهدا است سوره با فجر شروع میشود تحقق آن وعده به نبی اکرم است یعنی فرج نبی اکرم و آلش اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم گویا یک گشایشی در کار اینها شود خدای متعال با سوگند به آن فجر و ظهور کار را شروع میکند فرمود لیال عشر از امام مجتبی تا امام حسن عسگری ده امام هستند اینها لیال عشر هستند از امام که تعبیر به لیل میشود چون محرم و مخزن اسرار الهی است فرمود شفع امیرالمومنین و فاطمه است آن زوجی که خدا به آنها قسم خورده وجود مقدس امیرالمومنین و فاطمه سلام الله علیها است و وتر هوالله وحده لا شریک له. پس پیامبر گرامی قسم به ظهور حضرت خود حضرت بقیه الله که ما به شما عطا کردیم یازده امام امیرالمومنین فاطمهی زهرا و به خود خدای متعال که حامی شما است کار تمام است به نفع شما وقتی این حامیان را خدای متعال برای نبی اکرم قرار داده دیگر جای هیچ تردیدی نیست در پیروزی قطعی حضرت والیل اذا یسر تفسیر شده به دولت اهل باطل که حجابی است به حقیقت هدایت نبی اکرم و دعوت ایشان ولی در حال رفتن و زوال است این هم یک تفسیر پس این طور اگر معنا کنیم حضرت حق به نبی اکرم تسلیت میدهند که فجری دارد عالم یک حقایقی پشتیبان شما هستند که محورش حضرت حق و معصومینی که واقعا کفایت میکند «كَفى بِاللَّهِ شَهيداً بَيْني وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتاب» (رعد/43) در مقابل همهی صف بندیهای مقابل نبی اکرم خدای متعال میفرماید به آنها بگو خدا و آن کسی که دارای کتاب است برای من است پس پیامبر را سوگند میدهند به این فجر و به آخر کار که یا ایتها النفس المطمئنه این فساد در امت شما با فجر ختم میشود آنها نمیتوانند ظلمت را حاکم کنند در امت یک فجری است بساط جمع میشود این لیل الذا یسر شبی که در حال زوال است این شب منتهی میشود به فجر ظهور بنابراین یک حجابی میافتد بر دولت و ولایت شما و اهل بیت ولی این حجاب مستقر نیست همهی فسادی که امت میکند چنین حجابی است بساط این حجاب جمع میشود و البته در این درگیری با این فساد که به این جا میکشد در این درگیری قصهی سیدالشهدا هم است مبارزه با این فساد هم خود این فساد تفسیر شده به درگیری که با اهل بیت نبی اکرم بوده و هم این که آن فسادی که حضرت مقابل اش میایستند و با شهادت خودشان مسیر امت را برمیگردانند آن فساد با بلا سیدالشهدا که بلای نبی اکرم است برچیده میشود بنابراین سوره یک نوعی تسلی به حضرت است که درست است قصهی سیدالشهدا پیش میآید ولی یک ظهوری است و بلکه بالاتر رجعت است که در سورهی اسراء است و یک قیامتی هم در بین است هم خدای متعال در دنیا در کمین گاه است که کمین گاه دنیا میشود فجر و رجعت کمین گاه آخرت هم میشود قیامت که هر سه روز یوم الحسین است در تفسیر روایات ما روزهای غلبهی توحید و هر سه روز یوم الحسین است پس این سوره بشارت پیروزی مطلق نبی اکرم و سیدالشهدا است گویا هم به سیدالشهدا و هم به نبی اکرم بشارت پیروزی مطلق میدهند البته یک شب در حال زوالی هم است که پرده میاندازد و تاریک میکند و فسادی اتفاق میافتد این فساد منتهی به قتل امیرالمومنین و طعن امام مجتبی و صدمات هم میشود ولی پایانش این است که یا ایتها النفس المطمئنه این نفس مطمئنه نفسی است که با توحید به اطمینان رسیده نفس به اطمینان نمیرسد مگر با ولایت الله.
شریعتی: نکته داخل پرانتز آیا ما هم میتوانیم صاحب نفس مطمئنه شویم.
حاج آقا میرباقری: بله در ذیل امام روایات ما این آیه را معنا کرده به حالت احتضار مومن دیگر ما حالی سخت تر از آن که نداریم همهی تعلقات را انسان میخواهد بگذارد برود حضرت فرمودند در آن حال خداوند متعال پرده را از کنار مومن میزند نبی اکرم و اهل بیت را میبیند و او را ارجاع میدهند به مقاماتش که تو در جوار ما هستی مشتاق به رفتن میشود با آرامش میرود ما صحنههایی سخت تر از جان کندن نداریم الا صحنههای قیامت در این صحنهی جان کندن همهی مومنین صاحب نفس مطمئنه میشوند از دنیا میروند ممکن است قبلش نباشند ولی با تعلق و توجه به اهل بیت به مقام اطمینان نفس میرسند.
شریعتی: مومنین یعنی چه کسانی؟ کار را سخت میکنید؟
حاج آقا میرباقری: نه نمیخواهم کار را سخت کنم محبین نبی اکرم و اهل بیت شان آنهایی که بر مدار حضرت حرکت میکنند صاحب نفس مطمئنه میشوند. بعضیها از قبل هم هستند بعضیها لا اقل در آن لحظه صاحب نفس مطمئنه میشوند با آرامش همهی دنیا را رها میکنند عدهای قبلش در محیط ولایت حضرت به اوج میرسند حضرت در روایت عجیب است فرمود صاحب نفس مطمئنه با ولایت به نفس مطمئنه میرسد علی بن ابراهیم نقل کرده منادی از نزد خدای متعال ندا میدهد برای مومن یا ایتها النفس المطمئنه بولایت علی اطمینان نفس به ورود در محیط ولایت است چون محیط ولایت وادی ایمن است ولایت علی بن ابی طالب حصنی اگر کسی وارد وادی ایمن شد خطرات او را تهدید نمیکند به مقام اطمینان میرسد از همهی دنیا دائما میگذرد با آرامش محض دائما هیچ وقت دنیا مضطربش نمیکند نه خوشیهای دنیا نه سختیهای دنیا ابتلائات دنیا در او اضطراب ایجاد نمیکند طوفان به پا نمیکند چه کسی به این مقام میرسد؟ کسی که تحت ولایت الله باشد اصل این ولایت الله مال نبی اکرم و اهل بیتشان است آنهایی که در محیط ولایت نبی اکرم و اهل بیت وارد میشوند صاحب نفس مطمئنه میشوند همهی طوفانهای ابتلائات چه خوشیها چه سختیها چه بشود سلیمان چه بشود ایوب صبر میکند نفس مطمئنه دارد این اطمینان ذیل ولایت امیرالمومنین است حتی برای سلیمان حتی برای ایوب همهی امت همین گونه اند ظهورش در مرحلهی رفتن است که باید همه چیز را یک جا بگذاریم با نفس مطمئنه همه چیز را میگذارد راحت میرود در روایت توضیح داده وقتی رفتند عوالم بعدی را نشان میدهند آرام و با خیال راحت یعنی از خدا راضی است همه چیز را میدهد وقتی این طور شد خدا هم از او راضی میشود خدا از بنده چیزی نمیخواهد جز ورود به محیط ولایت نبی اکرم و اهل بیت که همان ولایت الله است اگر آن جا وارد شد صاحب نفس مطمئنه میشود هم او از خدا راضی میشود هم خدا از او اگر وارد آن وادی نشد دائم در اضطراب است به او بدهند در نعمتها زمین میخورد از او بگیرند در سختیها زمین میخورد طوفان ابتلائات چه در خوشیها چه در سختیها او را مضطرب میکنند آنهایی که در محیط ولایت الله است دارند مضطرب اند عیش شان ضنک است ندارند هم عیش شان ضنک است شما خیال میکنید ثروتمندان عالم قدرتمندان عالم در خوشی اند اضطراب آنها بیشتر از مومنی است که دستش هم خالی است ولی در محیط ولایت الله است حالا این آیات سورهی اسرا هم خودش خواندنی است که گفته شده دو بار شما فساد میکنید فسادشان را عرض کردم سرکشی میکنید و بعد خدای متعال یک بار از شما انتقام میگیرد قبل از ظهور فرمود عدهای هستند میآیند مجازات میکنند اینها را بعضی از روایات هم به ظهور تفسیر کردند که وعد اولی ظهور است و کرا یعنی رجعت و اول کسی که رجعت میکند وجود مقدس سیدالشهدا علیه السلام است حالا این روایت را میخوانم ذیل این آیه که روایت متعدد است در تفسیر عیاشی است اول کسی که رجوع میکند وجود مقدس سیدالشهدا است و اصحاب شان که حضرت در همان صحنه هم به اصحاب وعدهی رجعت را دادند که ما کارمان تمام نشده در روایت نامهی سر به مهر حضرت دو قسمت داشت یک قسمت را عمل کردند یک قسمت را برمیگردند در رجعت عمل میکنند در اقامهی توحید و مبارزه با فساد و بعد یزید بن معاویه و اصحابش فرعون مقابل سیدالشهدا هم برمیگردد مجازات میکند حضرت آنها را میشود، این آیهی عجیبی است روایتش در جای خودش خوانده میشود مال سوره یک معانیش این است که یک نوعی تسلیت به سیدالشهدا و نبی اکرم در آن ابتلا عظیم حضرت در برخورد با فراعنهی امت و فسادی است که در امت به پا میشود به حضرت وعده میدهند خیالتان راحت باشد فجری در انتظار است ائمهای حامی شما هستند خدای متعال حامی شما است این فساد هم دورانش میگذرد هم در دنیا با ظهور و رجعت هم در قیامت و شما هم محور نفوس مطمئنه میشوید سیدالشهدایی که در این صحنه قرار میگیرند محور نفوس مطمئنه میشوند بشارت به شفاعت سیدالشهدا است که ایشان همهی نفوس مومن را به مقام اطمینان میرسانند و با اطمینان از سختیها و فتنهها عبورشان میدهند شیطان میخواهد طوفان به پا کند مومن نتواند سالم عبور کند سیدالشهدا با عاشورا محور نفوس مطمئنه شدند و همهی مومنین را با آرامش از دنیا میبرند خودشان رفتند وسط آتش فرعون و این آتش را خاموش کردند که امت در چتر حمایت ایشان راحت از این جهنم عبور بکند.